شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا
اسرائیل و تحولات اخیر عراق
نقش اسرائیل در جریان جنگ عراق و اسقاط رژیم صدام حسین از سه بُعد بههمپیوسته قابل بررسی است: ۱- اتحاد سنتی آمریكا با اسرائیل؛ ۲- گرایشهای ضدصهیونیستی رژیم بعثی عراق؛ و ۳- گرایشات صهیونیستی نومحافظهكاران حاكم در آمریكا كه تأثیرپذیری آنها از لابی صهیونیسم در آمریكا را آسانتر نموده است. اسرائیل یكی از كشورهایی است كه علیرغم عدم مشاركت عینی در حمله نظامی آمریكا به عراق، چه در تقویت انگیزه دولت آمریكا به منظور اقدام نظامی علیه عراق و چه در تحولات داخلی عراق در دوره پساز صدام فعالانه نقش ایفا كرده است. در مورد كم و كیف تأثیرگذاری اسرائیل بر تحولات اخیر اظهارنظریهای متفاوتی شده است. علیرغم اینكه هیچكس در مورد نقشآفرینی صهیونیستها در عراق تردیدی ندارد، اما برخی تحلیلگران این نقش را بسیار پررنگتر از تصور رایج عموم تلقی میكنند برای مثال آنتونیزینی فرمانده سابق ارتش آمریكا در این زمینه طی اظهاراتی در شبكه آمریكایی CBS چنین میگوید: «بدترین رازی كه در واشنگتن وجود دارد این است كه نومحافظهكاران، جنگ علیه عراق را برای خدمت به اسرائیل بهراه انداختهاند.» اگرچه چنین سخنانی اغراقآمیز به نظر میرسند، اما حداقل گویای نقش نسبتاً پررنگ صهیونیستها در تحولات جدید عراق میباشند. حال به بررسی تفضیلی این موضوع میپردازیم.
نقش اسرائیل در تهاجم نظامی آمریكا به عراق
نقش اسرائیل در جریان جنگ عراق و اسقاط رژیم صدام حسین از سه بُعد بههمپیوسته قابل بررسی است: ۱- اتحاد سنتی آمریكا با اسرائیل؛ ۲- گرایشهای ضدصهیونیستی رژیم بعثی عراق؛ و ۳- گرایشات صهیونیستی نومحافظهكاران حاكم در آمریكا كه تأثیرپذیری آنها از لابی صهیونیسم در آمریكا را آسانتر نموده است. البته در مورد اتحاد سنتی میان آمریكا و اسرائیل و ابعاد مختلف آن و همچنین گرایشهای ضداسرائیلی حزب بعث بحثهای فراوانی مطرح شده و طرح تفصیلی آن در اینجا ضرورت ندارد، اما نكته مهم در اینجا همان تمایلات یهودگرایانه جریان سیاسی حاكم در آمریكا و تأثیرپذیری شدید آنها از لابی طرفدار اسرائیل در این كشور است. نومحافظهكاران كه به لحاظ فكری تاحدی تحتتأثیر افكار فیلسوف سرشناس یهودی، لئواشتراوس، میباشند، پیوند نزدیكی با اسرائیل بهطوركلی و یهودیان مقیم آمریكا بهطورخاص دارند. پلولفوویتز از طراحان عمدهٔ جنگ علیه عراق خود یكی از نومحافظهكاران یهودی است كه به شدت از منافع اسرائیل حمایت میكند. علاوهبر ولفوویتز در میان نومحافظهكاران افرادی چون دونالد رامسفلد، دیكچنی، و ریچاردپرل قرار دارند كه نسبت به امنیت اسرائیل در منطقه به شدت حساس میباشند. البته باید خاطر نشان ساخت كه حمایت چنین افرادی از اسرائیل علاوهبر تعلقات ایدئولوژیكی به شدت با منافع نفتی آنها در خاورمیانه پیوند دارد. این افراد از جمله خود ولفوویتز كه در كمپانیهای نفتی آمریكا فعال هستند در دههٔ ۱۹۹۰ بهانحاء مختلف از ضرورت سرنگونی رژیم صدامحسین صحبت كرده بودند و حتی اهمیت این نكته را به بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسبق اسرائیل گوشزد كرده بودند. رژیم صدام كه در مسیر نفتی آنها مانع ایجاد كرده بود، بارها امنیت اسرائیل را به چالش كشیده بود و از اینرو بدیهی است با به قدرت رسیدن چنین افرادی در آمریكا از یكسو و فراهمشدن شرایط امنیتی فرصتساز پساز حوادث ۱۱ سپتامبر زمینه برای سرنگونی رژیم صدام فراهم میشود. نومحافظهكاران طرحهای بلند مدتی برای خاورمیانه دارند كه یكی از اهداف مهم آنها تأمین امنیت اسرائیل با حذف ریشههای جریانهای اسرائیلستیز در منطقه است. رژیم بعثی عراق ازجمله قربانبان طرحهای آنها در منطقه بود. دولت اسرائیل كه از یكسو از بابت بدرفتاری دولت بعثی عراق با یهودیان ساكن این كشور و اجبار آنها به ترك سرزمین خود بارها نارضایتی و اعتراض خود از دولت عراق را ابراز كرده بود، و ازسوی دیگر در مقاطع پیشین ازجمله در جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل و نیز در جریان جنگ آمریكا برای آزادسازی كویت در سال ۱۹۹۱ خطر تجاوزگری دولت بعثی عراق را لمس كرده بود، بارها سرنگونی دولت عراق را از آمریكاییها خواستار شده بود. از اینرو، پساز حوادث ۱۱ سپتامبر كه بحث حملهٔ نظامی به عراق جدیتر میشد، دولت اسرائیل به یكی از اهداف استراتژیك خود كه همان شكلگیری دولتی بیخطر و مسالمتجو به جای رژیم صدام بود، نزدیكتر میشد. دولت اسرائیل از ارائه اطلاعات لازم به آمریكاییها به منظور تسهیل شرایط حمله به عراق دریغنورزید و در نهایت با اسقاط رژیم صدامحسین و اشغال این كشور توسط نیروهای آمریكایی و انگلیسی یكی از آرزوهای دیرینه صهیونیستها در خاورمیانه تحقق یافت.
اسرائیل و عراق پساز صدام
به دنبال سقوط رژیم بعثی عراق، تحركات آشكار و پنهان اسرائیلیها در عراق آغاز شد. دولت اسرائیل سعی داشت با تمام توان تحولات عراق پس از صدام را در راستای منافع اسرائیل سوق دهد، اما با این حال، در عمل تحولات مزبور آنچنان كه باب طبع دولت اسرائیل بوده پیش نرفته و موانع دستو پاگیری برسرراه آنها قرار گرفته است.
الف ( فرصتهای پیشروی اسرائیل در عراق جدید
به طور كلی سقوط رژیم بعث شرایط امنیتی منطقه را بیشتر در راستای خواستههای اسرائیل سوق داد. به ویژه در ماههای اولیه پیروزی اشغالگران، چنین تغییراتی نمود بیشتری داشت. عمدهترین فرصتهای ناشی از شرایط جدید عراق را میتوان چنین برشمرد:
۱- برجستهتر شدن نقش آمریكا و انگلستان در ترتیبات امنیتی منطقه. در میان كشورهای منطقه آتلانتیك این دو كشور به ویژه آمریكا نزدیكترین پیوند را با اسرائیل دارند. اسرائیل نیز طبیعیاست كه پررنگتر شدن حضور این قدرتها در منطقه استقبال نماید. از آنجا كه كشورهای قارهای عضو اتحادیه اروپا در مقایسه با آمریكا و انگلستان، از خواستههای اعراب در برابر اسرائیلیها بیشتر حمایت میكنند، دولت اسرائیل نیز عمدتاً با دخالت چنین كشورهایی در مناقشه اعراب – اسرائیل موافق نیست. آمریكاییها از ایده خاورمیانه جدید كه طبق آن یك منطقهگرایی اقتصادی با محوریت اسرائیل شكل خواهد گرفت و به تدریج با تقویت جایگاه اسرائیل به افول چالشهای ضدصهیونیستی منجر خواهد شد، حمایت كرده و درحالحاضر نیز به انحاء مختلف آن را پیگیری میكنند. طرح خاورمیانه بزرگ آمریكاییها ازجمله طرحهایی است كه با تعریف عراق به عنوان سكوی گسترش سكولاریزم و تساهل در منطقه همسو با ایده خاورمیانه جدید موردنظر اسرائیل ترسیم گردیده است.
۲- تضعیف موقعیت استراتژیك ایران و سوریه. با سقوط یك حكومت ضداسرائیلی و جایگزینی یك حكومت مسالمتجوی تحت نفوذ آمریكا و انگلستان شرایط استراتژیكی منطقه طبق خواسته اسرائیل تغییر كرد، چراكه با تسهیل شرایط حضور عوامل اسرائیل در عراق همراه با حضور اشغالگران، تسلط اسرائیل بر كانونهای ضدصهیونیسم در منطقه بیشتر میشود. در چنین موقعیتی در صورتی كه سناریوی حمله نظامی علیه سوریه یا ایران مطرح باشد، اسرائیل و آمریكا با محدودیتهای كمتری مواجه خواهند شد. یكی از اثرات شرایط استراتژیك جدید این بود كه دولت سوریه در برابر فشارهای غربیها به منظور خروج نیروهای سوری از لبنان مقاومتی نشان نداد و بهسرعت نیروهای خود را از خاك لبنان كه حلقه ارتباط ایران و سوریه با حزبالله و گروههای مبارز فلسطینی بودند، فراخواند. بدین ترتیب با تضعیف موقعیت استراتژیك ایران و سوریه در منطقه گروههای مبارز فلسطینی التهاب گذشته خودرا ازدست دادهاند و به نوعی در مورد ادامه استراتژی مبارزه مسلحانه مردد شدهاند. حزبالله نیز علیرغم تسلیحات قابلتوجهی كه در اختیار دارد، سعی میكند تدریجاً از وجهه نظامی دورشده و به صورت یك بازیگر فعال سیاسی در صحنه سیاسی لبنان ظاهرشود. البته در مورد تضعیف موقعیت استراتژیك این دو كشور به ویژه ایران نمیتوان كاملاً یكجانبه قضاوت كرد، چرا كه عواملی چون قدرت یافتن شیعیان میتواند برای ایران یك مزیت استراتژیك تلقی شود، اما در هرحال بهنظر میرسد باتوجه به نگاه ملایمتر شیعیان عراق به مسئله صهیونیسم و نیز قدرت یافتن كردهای متمایل به اسرائیل، در مورد آینده بازیگری عراق در منطقه نمیتوان با قاطعیت نظر داد.
۳- تسهیل شرایط دسترسی اسرائیل به نفت خاورمیانه. عراق از نفتخیزترین كشورهای منطقه است و طبیعتاً با تسهیل شرایط نفوذ اسرائیل در این كشور و امنشدن مسیر ارتباطی اسرائیل با خلیجفارس قابلیت اسرائیل برای تأمین نیازهای انرژی خود بیشتر میشود. یكی از ترفندهای اخیر اسرائیل برای رسیدن به این هدف حمایت فعالانه از كردهای عراق به ویژه كردهایی است كه درپی فراهمسازی زمینههای استقلال كردستان هستند البته تحركات عوامل اسرائیل در كردستانعراق صرفاً بخاطر نفت نیست، اما متغیر نفت تأثیر چشمگیری دارد، چرا كه یك دولت مستقلكرد در عراق آرزوی دیرینه اسرائیلیها برای احداث خط لوله نفت از موصل به حیفا بهمرحله تحقق عینی نزدیكتر میشود.طبق اظهارت جوزف پارتیسكی وزیر تأسیسات زیربنایی ملی اسرائیل در روزنامهها هاآرتص درمارس ۲۰۰۴ چنین خط لولهای میتواند ضمن تنوع بخشی به منابع انرژی اسرائیل، وابستگی این كشور به نفت گرانقیمت روسیه را كمتر كند. از آنجا كه این خط لوله از خاك دولت ضعیف ومنفعل اردن خواهد گذشت، مشكل امنیتی چندانی برای اسرائیل ایجاد نخواهد كرد. البته لازم بهذكر است كه در دهه ۱۹۴۰ انگلیسیها زمانیكه قیومیت بخشهای گستردهای از منطقه را در دست داشتند، پروژه خط لوله فوقالذكر را كه نفت شمال عراق را از طریق بندر حیفا به مدیترانه منتقل میكرد، از خاك سوریه اجرا نمودند، اما در سال ۱۹۴۸ همزمان با تشكیل اسرائیل این خط بسته شد. حال در شرایط جدید امكان اجرای مجدد این طرح از طریق خاك اردن فراهم شده است. اگر چه چنین پروژهای هزینه نسبتاً زیادی خواهد داشت، اما دستاوردهای آن نیز چشمگیر خواهد بود.
۴- شركت در بازسازی عراق. با وجود محدویتهای متعددی كه برای ایران در جریان بازسازی عراق پیش آمده، عوامل اسرائیلی تحت حمایت انگلستان و آمریكا به شدت در پروژههای بازسازی عراق فعال شدهاند. سرمایهگذاری درعراق علیالخصوص زمانی كه چالشهای امنیتی آن فروكش نماید، دستاوردهای قابلتوجهی نصیب سرمایهگذاران اسرائیلی و دولت اسرائیل خواهد كرد. این دستاوردها صرفاً به ابعاد اقتصادی محدود نمیشود، چراكه با ورود تكنولوژی پیشرفته اسرائیل به این كشور، عراق ازلحاظ تكنولوژی به اسرائیل وابسته میشود و زمینه قویتری برای نفوذ سیاسی دولت اسرائیل فراهم میگردد. اگر بپذیریم كه همكاریهای اقتصادی و فنی مقدمهای برای همكاریهای سیاسی میباشند، در آن صورت، شركت نسبتاً گسترده اسرائیل دربازسازی عراق میتواند نشانهای حاكی از مسالمتآمیزبودن روابط طرفین در آینده باشد.
۵- تقویت زمینههای استقلال كردستان عراق. كردستان عراق از مستعدترین و درعینحال پراهمیتترین مناطق برای حضور و بهرهبرداری اسرائیلیها در منطقه خاورمیانه است. البته این بهرهبرداری صرفاً به حوزه اقتصادی محدود نمیشود و چهبسا امكان بهرهبرداریهای سیاسی اسرائیلیها از استقلال كردستان بیشتر باشد. بهلحاظ اقتصادی علاوهبر مسئله نفت، عوامل دیگری چون بازار نسبتاً گسترده كردستان میتواند فرصتهای اقتصادی كمنظیری را نصیب اسرائیلیها نماید. اما بهلحاظ سیاسی استقلال كردستان از یكسو این پتانسیل را دارد كه بهصورت عامل مشروعیتبخش به جایگاه سیاسی اسرائیل مورداستفاده واقع شود، وازسوی دیگر بهصورت اهرم فشار علیه كشورهایی چون ایران، تركیه و سوریه عمل نماید. در اینجا عامل مشروعیتبخش استقلال كردستان از اهمیت ویژهای برخوردار است. یهودیان در مقام قومی كه دورهای طولانی از پراكندگی و سركوب را تجربه كردهاند، سعی دارند با ابراز همدردی با كردها خود را دولتی معرفی كنند كه بهتر از همه، شرایط آنها را درك میكنند. اگرچه شاید همسان دیدن وضعیت كردها با یهودیان در خاورمیانه، امری نابجا و گمراه كننده باشد، اما درهرحال سعی دولت اسرائیل براین است كه از استقلال كردستان درراستای تثبیت جایگاه سیاسی خود در منطقه استفاده نماید و بهنظر میرسد تأثیرگذاری چنین ایدهای دور از انتظار نباشد. اگرچه امروز سیاست كلی كردهای عراق استقلال سرزمینی نیست، اما بسیاری از نخبگان و مردم كردستان شرایط جدید را فرصت مناسبی برای اجرای پروژه استقلال كردستان میبینند. كردهای عراق كه حدود ۲۰ درصد جمعیت عراق را تشكیل میدهند، همواره از پیمان لوزان بهعنوان یك مرجع حقوقی برای رسیدن به حق تعیین سرنوشت و استقلال خود یاد میكنند. به نظر آنها براساس پیمان لوزان كردها میبایستی پساز فروپاشی امپراطوری عثمانی صاحب یك دولت میشدند، اما بدهبستانهای جاری میان قدرتهای بزرگ و دولتهای منطقه آنها را از رسیدن به حق تعیین سرنوشت منع نموده است. درشرایط حاضر اكثر نخبگان اسرائیل كمك به تسهیل استقلال كردستان را به شدت با منافع اسرائیل همسو میبینند.
۶- تضعیف پانعربیسم. سقوط حكومت یكی از رهبران برجسته پانعربیست جهانعرب از یك و جریانات متعاقبی چون مطرح شدن طرح خاورمیانه بزرگ، دستگیری و تحقیرآمیز صدام، و بهقدرت رسیدن یك رئیسجمهوركرد آن هم در كشوری كه از نمادهای افتخار جهانعرب بوده است، ضربات بزرگی به ایدههای پانعربیستی اعراب وارد كرد. پانعربیستهای منطقه كه طی چند دهه شعار وحدت اعراب را سرداده بودند و در مقاطعی چون جنگ ایران و عراق، رژیم صدام را مورد حمایت قرار داده بودند، از یك سو در مقابل واقعیتهای عراق سرتسلیم فرود آوردند و از سوی دیگر به انحاء مختلف با موضعگیری در برابر اقدامات آمریكا و انگلستان در عراق موجب تشدید نارضایتی آنها از اعراب شدند. امروزه جهان عرب انسجام سابق خود را ازدست داده است و اغلب كشورهای عرب توجه خود را بر چگونگی تأمین منافع ملی خود بدون اتكا به سازمانهایی چون اتحادیه عرب یا شورای همكاری خلیجفارس متمركز نمودهاند. در چنین شرایطی عرصه برای دخالت فعالانه كشورهای غیرعربی چون ایران و اسرائیل در عراق هموارتر شده است. اسرائیل طی دهههای گذشته چالشهای متعددی را از جانب خیزش ایده پانعربیسم در منطقه متحمل شده بود. حال كه این ایده نسبتاً فروكش كرده است، فضای نقشآفرینی اسرائیل در منطقه و نیز قدرت چانهزنی این كشور در برابر فلسطینیان بیشتر شده است.
۷- طرح خاورمیانه بزرگ. دراین طرح آمریكایی كه عراق جدید را به عنوان نقطه آغازین تغییرات در منطقه معرفی میكند، بر اصولی چون دموكراسی، حقوق بشر، سكولاریزم و تجارت آزاد در منطقه تأكید شده است. اگرچه اجرای این طرح در عمل با مشكلات عدیدهای مواجه خواهد شد، اما همینكه در آرامش دولتهای منطقه (به ویژه اعراب كه هدف اولیه طرح مزبور هستند) اختلال ایجاد كند، بهنفع اسرائیل است. این طرح دراصل درپی رفع معضلاتی چون بیاعتمادی، خشونت، و تروریسم از منطقه است تا در سایه آن آمریكا بتواند با آسایش منافع خود در منطقه را دنبال كند. یكی از اهداف اصلی طرح خاورمیانه بزرگ رفع تنشهای میان اعراب و اسرائیل و برقراری روابط دوستانه میان آنهاست؛ هدفی كه اسرائیلیها از آغاز تأسیس اسرائیل آن را پیگیری كرده، ولی بدان نرسیدهاند. بنابراین طرح خاورمیانه بزرگ كه اهداف موردنظر در طرح خاورمیانه جدید را در قالبی جدید دنبال میكند، با منافع اسرائیل در منطقه همسویی كامل دارد. اگرچه درظاهر خود اسرائیل نیز شامل طرح خاورمیانه بزرگ است، اما بهنظر میرسد این، ترفندی گمراه كننده است، چراكه مقامات آمریكا كه طراحان طرح مزبور هستند، بارها از دولت اسرائیل به عنوان دولتی مدرن و دموكراتیك یاد كردهاند و امروزه نیز درپی معضلسازی برای این دولت نمیباشند.
ب ( چالشهای پیشروی اسرائیل در عراق جدید
تحولات جدید عراق كاملاً طبق خواسته صهیونیستها پیشنرفته و علیرغم فرصتهای بینظیری كه برای آنها ایجاد كرده، درعینحال چالشهایی نیز به همراه داشته است. این چالشها به ویژه در دوره پس از انتخابات ژانویه ۲۰۰۵ كه شیعیان حامی آیتالله سیستانی اكثریت آراء را بهدست آوردند، برجستگی خاصی پیداكرد. درمجموع عمدهترین چالشهای پیشروی اسرائیل از زمان تغییر ساختار قدرت در عراق را میتوان چنین برشمرد:
۱- ناامنیهای عراق. یكی از اشتباهات اساسی اشغالگران در زمان اجرای پروژه تغییر ساختار سیاسی عراق این بود كه آنها صرفاً روی دولتسازی متمركز شده بودند و به ضرورت ملّتسازی توجه نداشتند. با وجود رضایت اكثر مردم عراق از سقوط رژیم صدامحسین، حضور نیروهای اشغالگر در عراق آنچنان كه باید مورد استقبال واقع نشد، چراكه سابقه رفتار غیردوستانه آمریكا و انگلستان با مردم عراق ازجمله تنهاگذاشتن آنها در جریان سركوبهای رژیم صدام در آغاز دهه ۱۹۹۰ از یك سو، و اعمال فشارهای مستمر بر رژیم صدام درنهایت اسقاط تحقیرآمیز او كه وفاداران راسخی داشت از سوی دیگر باعث شد كه پساز سقوط صدام شاهد خیزش موجی از حركتهای تروریستی از جانب گروههای مختلف شیعه و سنی باشیم. البته ازآنجا كه در نهایت شرایط سیاسی عراق بهنفع شیعیان پیشرفت چالش شیعیان تقریباً فروكش كرده، اما اقدامات خرابكارانه و تروریستی سنیها كه غالباً شامل شاخه عراقی القاعده و وفاداران صدامحسین هستند، همچنان ادامه دارد. این ناامنیها هزینههای فراوانی برای اشغالگران بهدنبال داشته و موجد نوعی سردرگمی برای آنها شده است. درچنین شرایطی از یكسو حضور عوامل اسرائیلی در عراق با مشكل مواجه میشود و ازسوی دیگر برنامه اسرائیلیها بهمنظور تسری پروژه عراق به كشورهایی چون ایران و سوریه با شكست مواجه میشود. حدود ۵/۲ سال است كه آمریكا و انگلستان درپی ایجاد یك سیستم امنیتی مطلوب و مطمئن در عراق هستند، اما همچنان گرفتارند. مداخله این دولتها كه یكی از اهداف عمده آنها رفع معضل تروریسم بوده، به تشدید تروریسم منجر شده است و طبیعی است كه چنین شرایطی نه تنها منافع اسرائیل در عراق را مورد تهدید قرار میدهد، بلكه میتواند منجر به تقویت انگیزه رادیكالیسم در میان گروههای فلسطینی شود.
۲- نفوذ فزاینده ایران در عراق. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، علیرغم مخالفتهایی كه جمهوری اسلامی ایران با حمله آمریكا به عراق داشت، اما با گذشت زمان به یكی از برندگان تحولات اخیر عراق تبدیل میشود. علاوهبر قرابتهای فرهنگی نزدیكی كه ملت ایران و عراق دارند، عوامل جمهوری اسلامی ایران نیز در عراق پساز صدام در كنار عوامل دولتهای ذینفوذ دیگر مثل آمریكا، انگلستان، و اسرائیل فعال شدهاند و چنانكه شواهد ظاهری نشان میدهد، پروژههای امنیتی ایرانیان در عراق نتایج موفقیتآمیزتری به همراه داشته است. شاید یكی از خطاهای استراتژیك آمریكا و متحدانش این بود كه آنها باتوجه به متغیرهایی چون خصومتهای سابق در روابط دولتهای ایران و عراق، اختلافنظرهای فقهی حاكم بر مراجع شیعه نجف و قم، و مسائلی از این دست پتانسیل همسویی دو كشور را كمتر از حد واقعی آن برآورد كرده بودند. برخلاف آمریكا كه نفوذ آن در عراق بیشتر جنبه سختافزاری دارد، نفوذ ایران بُعدی نرمافزاری دارد. دولت ایران سعی كرده با اعمال تاكتیكهای مختلفی چون اعزام گسترده زائران به عتبات عالیات، تمجید از مراجع نجف ازجمله آیتالله سیستانی، ارسال كمكهای معیشتی به آسیبدیدگان جنگ، غیرقانونی جلوه دادن حضور اشغالگران در عراق، رفتار دوستانه با دولت عراق و… موازنه نفوذ نیروهای خارجی در عراق را بهنفع خود سنگینتر نماید و تا بحال نیز نسبتاً موفق عمل كرده است؛ امری كه شدیداً با منافع صهیونیستها تعارض دارد. آمریكاییها به استقرار دموكراسی در عراق كمك نمودند، اما واقعیت این است كه نتیجهٔ آن بهقدرت رسیدن جریان اكثریت مورد حمایت ایران بوده است. بدیهی است كه هرچه نفوذ و تأثیرگذاری ایران در تحولات عراق بیشتر شود، محدودیتها و تهدیدات اسرائیلیها بیشتر خواهد گردید.۳- چالش تركیه. تركیه از معدود كشورهای منطقه خاورمیانه است كه روابط دوستانهای با دولت اسرائیل داشته است و این حسن روابط برای اسرائیل اهمیت بسیاری داشته است. یكی از نگرانیهای بنیادین تركیه در عراق استقلال كردها بوده است. شاید ایجاد یك سیستم سیاسی فدرال در عراق برای تركها قابل تحمل باشد، اما آنها استقلال كردها را قابل تحمل نمیدانند، چراكه با استقلال آنها این احتمال قوی وجود دارد كه سناریوی مشابهی مورد توجه كردهای تركیه قرار گیرد و بدین ترتیب تمامیت ارضی تركیه را مورد تهدید قرار دهد. تحركات اخیر اسرائیل در كردستانعراق از سوی تركها به مثابه اقدامی كاملاً غیردوستانه تلقی شده و موجبات خشم آنها از صهیونیستها را برانگیخته است. هرچند كه در شرایط حاضر باتوجه به فدرالیزهشدن عراق، بحث استقلال ارضی برای كردهای عراق اولویت ندارد و هرچند كه با روند اصلاحات سیاسی در تركیه و احتمال فدرالیزهشدن این كشور در آینده كه بهاحتمال زیاد با پیوستن تركیه به اتحادیه اروپا همراه خواهد بود، تدریجاً ایده استقلالطلبی در میان كردهای تركیه نیز به تحلیل میرود، اما در شرایط فعلی تحركات اسرائیل در شمال عراق نهتنها نگرانی دولت تركیه، بلكه نگرانی بخش عمدهای از مردم و فعالان سیاسی غیركرد عراق را برانگیخته است. ازاینرو امروزه مقامات اسرائیل در مورد اینكه پروژه آنها در عراق به چه سمت و سویی سوق خواهد یافت و اینكه آیا دستاوردهای ناشی از آن بیشتر از هزینههای آن خواهد بود، به جمعبندی مشخصی نرسیدهاند. از استراتژیهای دولت اسرائیل این بوده كه تا جاییكه امكان دارد میان چهار كشور ایران، تركیه، عراق و سوریه تنش ایجاد كند، اما با اقدامات اخیر اسرائیلیها در عراق ممكن است این چهار كشور به همسویی بیشتری كشیده شوند.
۴- بهقدرت رسیدن جریان ناهمسو با اسرائیل در عراق. پساز انتخابات ژانویه ۲۰۰۵ در عراق و متعاقب آن انتخاب ابراهیم جعفری به نخستوزیری عراق واضح شد كه جریان اكثریت شیعه در عراق حاضربه استقبال از دخالت اسرائیل در مسائل عراق نیستند. در دوره نخستوزیری ایاد علاوی، پس از دیدار وی با سیلوان شالوم وزیر خارجه اسرائیل در حاشیه نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل برخی گروههای عراقی از جمله حزبالدعوه علاوی را خائن و انورسادات عراق نامیدند. حال، پساز انتخابات ژانویه ۲۰۰۵ كسی به نخسوزیری رسید كه سابقاً از اعضای حزبالدعوه بوده و قرابت فكری زیادی با مقامات جمهوری اسلامی ایران دارد، هرچند كه نگاهش به اسرائیل معتدلتر از ایرانیان است. حتی جلال طالبانی رئیسجمهور عراق نیز صریحاً اعلام كرده كه بهرغم اینكه هیچ دشمنی میان عراق و اسرائیل وجود ندارد، اما عادیسازی روابط عراق با اسرائیل به پذیرش طرح صلح اعراب ازسوی اسرائیل منوط است. بدین ترتیب با وجود كنترل اشغالگران بر عراق و خواست دولت عراق مبنیبر تداوم حضور آنها تا زمان تسلطكامل نیروهای عراقی بر امنیت این كشور، موضع دولت جدید عراق در قبال اسرائیل چندان متفاوت ازسایر اعرابِ ناسازگار با اسرائیل نیست.
۵- محدودیتهای طرح خاورمیانه بزرگ. طرح خاورمیانه بزرگ درحالی از سوی مقامات كاخ سفید مطرح شد كه اغلب اروپاییها حتی خود انگلستان از آن به گرمی استقبال نكردند. این طرح در خود خاورمیانه نگرانی و خشم بسیاری از كشورهای منطقه را برانگیخت، بهطوری كه بسیاری از مقامات آمریكا نیز نسبتبه آینده آن بدبین شدند. عراق كه سكوی آغاز اجرای این طرح تلقی میشد، چنان با بحران امنیتی مواجه شد كه بهنظر میرسد حتی پساز تأمین آرامش و امنیت در عراق، احتمال اجرای پروژهای شبیه به عراق در سایر كشورهای منطقه بسیار پایین است. مقامات كاخ سفید به این نكته كه شكلگیری دموكراسی امن، امری تدریجی و زمانبر است، نزدیكتر میشوند. ازاینرو حلوفصل كامل مشكلات اعراب و اسرائیل نیز در كوتاهمدت بعید بهنظر میرسد.
ایران و معضل حضور اسرائیل در عراق (استراتژی پیشنهادی)
بدیهی است كه در شرایطی فعلی حضور عوامل اسرائیلی در عراق تهدیدی آشكار علیه امنیت جمهوری اسلامی ایران بهشمار میآید. دولت اسرائیل در صورت نفوذ در عراق، زمینه مناسبتری برای تحت نظارت و كنترل قراردادن ایران خواهد داشت. برای مثال، حضور نیروهای اسرائیلی در عراق علاوه بر اینكه امكان تأسیسات جاسوسی در مناطق نزدیك به مرزهای ایران را به آنها میدهد، میتواند نفوذ عناصر موساد برای عملیات خرابكاری ازجمله خرابكاری در تأسیسات هستهای ایران را تسهیل كند. چنین سناریوهایی زمانی بیشتر تقویت میشوند كه اپوزیسیونهای برانداز جمهوری اسلامی ایران در عراق مثل مجاهدینخلق به همكاری با صهیونیستها بپردازند. اگرچه تحولات عراق تابهحال تا حد زیادی در راستای منافع ایران پیش رفته، اما هیچ تضمینی وجود ندارد كه این تحولات منجربه بروز بحرانهای امنیتی حاد در ایران نشود. در لابهلای همین تحولات چندین واقعیت جریان دارد كه توجه به آنها ضرورتی اساسی دارد:
۱- دولت آمریكا و انگلستان با انگیزهای بسیار قوی به عراق حمله كردند. تسلط بر عراق علاوهبر اهمیت سیاسی ـ استراتژیك، در تأمین خواستههای اقتصادی از جمله نیازهای نفتی این كشورها نیز بسیار راهگشا است. طبق برخی برآوردها، از اواخر دهه ۲۰۱۰، جهان با بحران انرژی مواجه خواهد شد. ازسوی دیگر عراق نیز به عنوان یكی از نفتخیزترین كشورهای جهان شناخته شده است. در مورد میزان انباشت نفت در لایههای زیرزمینی سرزمین عراق آمار دقیقی وجود ندارد، اما برخی كارشناسان بهمنظور تفهیم میزان برخورداری این كشور از منابع نفتی چنین نقل میكنند كه «عراق برروی انباری از نفت شناور است.» و چنین نتیجه میگیرند كه سرزمین عراق از بادوامترین منابع تأمین انرژی است. ذكر این نكات از این جهت حائز اهمیت است كه ورود و استقرار اشغالگران در عراق براساس واقعیتهایی صورت گرفته كه بسیاری از آنها از دید عموم پنهان است. امنیت انرژی برای مقامات آمریكا از چنان اهمیتی برخوردار است كه بسیاری از كارشناسان آن را علت اصلی اشغال عراق تلقی میكنند. بنابراین آمریكاییها در كنار اهدافی چون كنترل تروریسم و سلاحهای كشتارجمعی بهدنبال تأمین منابع انرژی امن هستند و در راستای رسیدن به این اهداف هزینههای مالی و جانی نسبتاً سنگینی را تابحال متحمل شدهاند. دولت اسرائیل نیز اهدافی مشابه آمریكا دارد و چنانكه قبلاً نیز اشاره گردید متنوعسازی منابع تأمین انرژی برای این كشور اهمیت فراوانی دارد. بدین ترتیب میتوان چنین نتیجه گرفت كه قدرتهای اشغالگر و ذینفوذ در عراق علیرغم اینكه به برقراری امنیت در منطقه شدیداً محتاجند، اما ناامنیهای مقطعی منجر به خروج آنها از عراق نخواهد شد.۲ - شیعیان عراق كه مدتهای طولانی تحت سركوب و استضعاف دولتهای مستبد و سلطهگر بودهاند، درحال حاضر غالباً درپی برقراری حكومتی دموكراتیك و عملگرا هستند. اكثریت آنها علیرغم تقید به شعائر دینی، با دخالت گسترده دین در امور حكومتی مخالفند، چراكه آنها از احتمال اینكه دین بهعنوان حربه سركوب حكومت مورد استفاده قرار گیرد، نگرانند. نگاه شیعیان عراق به اسرائیل و صهیونیسم ملایمتر از شیعیان ایران است. یكی از دلایل این قضیه، موضع خصمانه دیكتاتور سابق عراق درقبال اسرائیل میباشد.البته قرابتهای فرهنگی آنها با ایرانیان قابل انكار نیست، اما در مجموع نگاه آنها به دنیای خارج، غالباً متفاوت از گفتمان حاكم بر سیاست خارجی ایران است. دولت عراق نیز كه دولتی سكولار بهحساب میآید، تحت شرایطی چون حلوفصل مشكل فلسطینیان، به برقراری روابط دیپلماتیك با اسرائیل خواهد پرداخت. بنابراین از موضعگیری دوستانه دولت عراق درقبال ایران نباید چنین نتیجه گرفت كه عراقیها نیز در سیاست خارجی موضعی مشابه ایران خواهند داشت. آنها بهدنبال منافع خود هستند و منافع آنها اقتضا میكند كه با ایران بهعنوان یك قدرت منطقهای ذینفوذ، و هممذهب و همجوار با عراق روابط دوستانهای داشته باشند. یكی از تلاشهای آنها در شرایط فعلی این است كه بهنحوی مسئله مطالبه خسارات جنگی از سوی ایران را منتفی سازند.
۳- در خاورمیانه، كردها از اقوامی هستند كه تحت تأثیر متغیرهایی چون سابقه طولانی بهحاشیه راندهشدگی از سوی دولتهای غیركرد موضع مسالمتجویانهتری در برابر اسرائیل دارند. در میان كردها سابقاً شمار نسبتاً قابل توجهی یهودی وجود داشتند كه بسیاری از آنها سابقاً به اسرائیل مهاجرت كرده و در آنجا ساكن شدهاند. در كابینه شیمونپرز نخستوزیر اسبق اسرائیل حتی یكی از وزرا از اكراد بود. از اینرو كردستانعراق بستر مناسبی برای نفوذ صهیونیستهاست. برخی گفتهها حاكی از آن است كه نگاه كردهای عراق به اسرائیلیها ملایمتر از نگاه آنها به اعراب، تركها، یا ایرانیان است. البته قابل ذكر است كه در میان كردهای عراق نیز جریانات ضدصهیونیستی تندرویی وجود دارد، اما اكثریت كردها چنین رویكردی ندارند. دولت آمریكا از برقراری روابط دوستانه میان اسرائیلیها و كردها خرسند است، اما از آنجا كه تحركات صهیونیستها در شمال عراق منجر به برانگیخته شدن نارضایتی و خشم تركها شده، نگران است. خود اسرائیلیها نیز درصددند میان حمایت از كردهای عراق و تداوم روابط دوستانه با دولت تركیه نوعی موازنه مطلوب برقرار نمایند. یكی از مؤلفههای این قضیه این است عوامل اسرائیلی حمایتاز جریانهای استقلالطلب را منتفی سازند. اما ایدهآل صهیونیستها در كردستانعراق، استقلال سرزمینی آن است. كردها درطول سده گذشته شاهد خیانتهای مكرر چه ازجانب دولتهای منطقهای و چه ازجانب قدرتهای فرامنطقهای از جمله خود انگلستان بودهاند. حال اسرائیلیها نمیخواهند رفتار خود را میان كردها بهصورت خیانتآمیز جلوه دهند. بهطور كلی هر سه دولت آمریكا، انگلستان، و اسرائیل در موضعگیری در برابر كردها و دولتهایی چون تركیه با یك وضعیت معمایی روبرو شدهاند كه حلوفصل كامل مشكلات آن در شرایط فعلی امكانپذیر نیست.
۴- كشورهای عرب منطقه به آمریكا همچنان بهعنوان یك تكیهگاه امنیتی نگاه میكنند. در شرایط جدید تلاش این كشورها این است كه بهنوعی رضایت آمریكا را جلب نمایند و ازمبتلاشدن به سرنوشتی مشابه سرنوشت عراق جلوگیری نمایند. در جریان طوفان كاترینا میزان كمكهای اعراب به طوفانزدگان بهقدری گسترده بود كه موجب دلخوری دولت عراق شد، چراكه در بحرانهایی كه دولت عراق با آنها مواجه بوده، حمایت اعراب به آن گستردگی نبوده است. درحال حاضر كه تحولات فلسطین شتاب بیشتری گرفته و دولت مستقل فلسطینی در شرف تشكیل است، اعراب غالباً سعی میكنند چنین وانمود كنند كه انتظارات آنها درحال برآورده شدن است. پساز تشكیل دولت فلسطین نیز توجیه اصلی آنها برای برقراری روابط دیپلماتیك با دولت اسرائیل فراهم خواهد شد. در مجموع هرچند كه در كوتاهمدت تحولات عراق بیشتر از آنكه بهنفع دولت اسرائیل پیشبرود، غالباً در راستای خواستههای جمهوری اسلامی ایران سوق یافته، اما ادامه این شرایط در بلندمدت تضمین شده نیست. در این راستا بهنظر میرسد اتخاذ چند تاكتیك زیر از سوی دولت ایران راهگشا باشد:
۱- خوزستان و كردستان ایران ازجمله مناطقی هستند كه ازنظر دولت عراق و اشغالگران بهصورت یك نقطه ضعف اساسی برای دولت ایران بهشمار میآیند. در این زمینه بهنظر میرسد دولت باید در تأمین مطالبات مردم این مناطق با جدیت بیشتری عمل نماید و درعین حال از اعمال نفوذ جریانهای خارجی سوءاستفادهجو ممانعت بهعمل آورد.
۲- خسارات ناشی از جنگ ایران و عراق حربهٔ مؤثری برای دولت ایران بهشمار میآید. در شرایط حاضر تأمین كلیه خسارات ناشی از جنگ امری تقریباً محال میباشد، اما ایران میتواند با تعریف پروژهای مفصل در مورد كموكیف تأمین این خسارات، دولت عراق را وابسته بهخود نگهدارد.
۳- برنامه اعزام زوار كه درحال حاضر نیز از سوی ایران پیگیری میشود، برنامه مفیدی برای امنسازی روابط طرفین است. با اعزام زوار ایرانی به عراق، بخشی از درآمد كشور خارج شده و نصیب دولت یا مردم عراق میشود. بااینحال، چنین هزینههایی زمانی مطلوب است كه حداقل دولت عراق در تأمین خواستههای سیاسی ـ امنیتی ایران در عراق همكاری نماید.
۴- دولت ایران دارای پتانسیل قوی برای همكاری در تأمین امنیت عراق است. امروزه دولت عراق با بحران امنیتی دستوپاگیری دستبهگریبان است كه همكاری ایران برای رفع آن مسلماً دستاوردهای قابلتوجهی برای جمهوری اسلامی ایران درپی خواهد داشت، به ویژه كه قدرتهای فرامنطقهای از جمله آمریكا نیز در این حوزه به همكاریهای ایران نیازمندند.
۵- امنیتی شدن منطقه در شرایط فعلی به هیچ وجه بهنفع ایران نیست. سعی دو دولت ایران و عراق باید این باشد كه درحد امكان از شكلگیری جوی امنیتی و مبتنی بر پررنگتر شدن نقش قدرتهای فرامنطقهای در منطقه جلوگیری بهعمل آورند.
۶- احتمال اینكه در آینده بهخاطر وجود یك تهدید مشترك، ائتلافی میان ایران، تركیه و كشورهایی چون سوریه علیه اسرائیل شكل بگیرد بهشدت پایین است، چرا كه بهرغم وجود غرابتهایی میان ایران و سوریه، جهتگیری سیاست خارجی تركیه تفاوتهای اساسی با ایران و سوریه دارد. متغیرهایی چون اهمیت الحاق به اتحادیه اروپا، تركیه را از اتخاذ هرگونه استراتژی حاد ضداسرائیلی بازداشته و این كشور ترجیح میدهد خود را در بحرانهای منطقه گرفتار نكند. از اینرو دولت ایران در شرایط فعلی نباید برای مهار مشكلات پیشرو انتظار چنین همكاریهایی را داشته باشد.
۷- آینده روابط عراق و اسرائیل در بلندمدت و كوتاهمدت به متغیرهای متعددی بستگی دارد و نمیشود از الآن پیشبینی مشخصی كرد. یكی از این متغیرها، نوع دیپلماسی ایران در عراق خواهد بود. بهنظر میرسد هرچه دیپلماسی ایران درجهت تقویت همگرایی میان ایران و عراق موفقتر باشد، احتمال نزدیكی عراق و اسرائیل به یكدیگر كمتر میشود.
منابع
۱- http://www.democracynow.org/article.pl?sid=۰۴/۰۶/۲۲/۱۴۸۲۵۳. ۲- http://www.jombouri.com/a/۰۰news/۰۰۴۲۷۸.php ۳- http://www.ayandehnegar.org/s s_۱.php?News_id=۱۴۹۶. ۴- http://www.palestin-persian.info/maghale/۱۳۸۳/maghale۶۵.html
۵- مجله نگاه، شماره ۴۴ (خرداد و تیر ۱۳۸۳) ۶- مجله اطلاعات راهبردی، شماره ۱۶ و ۱۷ (شهریور و مهر ۱۳۸۳)
نویسنده :عبدالله قنبرلو
نقش اسرائیل در تهاجم نظامی آمریكا به عراق
نقش اسرائیل در جریان جنگ عراق و اسقاط رژیم صدام حسین از سه بُعد بههمپیوسته قابل بررسی است: ۱- اتحاد سنتی آمریكا با اسرائیل؛ ۲- گرایشهای ضدصهیونیستی رژیم بعثی عراق؛ و ۳- گرایشات صهیونیستی نومحافظهكاران حاكم در آمریكا كه تأثیرپذیری آنها از لابی صهیونیسم در آمریكا را آسانتر نموده است. البته در مورد اتحاد سنتی میان آمریكا و اسرائیل و ابعاد مختلف آن و همچنین گرایشهای ضداسرائیلی حزب بعث بحثهای فراوانی مطرح شده و طرح تفصیلی آن در اینجا ضرورت ندارد، اما نكته مهم در اینجا همان تمایلات یهودگرایانه جریان سیاسی حاكم در آمریكا و تأثیرپذیری شدید آنها از لابی طرفدار اسرائیل در این كشور است. نومحافظهكاران كه به لحاظ فكری تاحدی تحتتأثیر افكار فیلسوف سرشناس یهودی، لئواشتراوس، میباشند، پیوند نزدیكی با اسرائیل بهطوركلی و یهودیان مقیم آمریكا بهطورخاص دارند. پلولفوویتز از طراحان عمدهٔ جنگ علیه عراق خود یكی از نومحافظهكاران یهودی است كه به شدت از منافع اسرائیل حمایت میكند. علاوهبر ولفوویتز در میان نومحافظهكاران افرادی چون دونالد رامسفلد، دیكچنی، و ریچاردپرل قرار دارند كه نسبت به امنیت اسرائیل در منطقه به شدت حساس میباشند. البته باید خاطر نشان ساخت كه حمایت چنین افرادی از اسرائیل علاوهبر تعلقات ایدئولوژیكی به شدت با منافع نفتی آنها در خاورمیانه پیوند دارد. این افراد از جمله خود ولفوویتز كه در كمپانیهای نفتی آمریكا فعال هستند در دههٔ ۱۹۹۰ بهانحاء مختلف از ضرورت سرنگونی رژیم صدامحسین صحبت كرده بودند و حتی اهمیت این نكته را به بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسبق اسرائیل گوشزد كرده بودند. رژیم صدام كه در مسیر نفتی آنها مانع ایجاد كرده بود، بارها امنیت اسرائیل را به چالش كشیده بود و از اینرو بدیهی است با به قدرت رسیدن چنین افرادی در آمریكا از یكسو و فراهمشدن شرایط امنیتی فرصتساز پساز حوادث ۱۱ سپتامبر زمینه برای سرنگونی رژیم صدام فراهم میشود. نومحافظهكاران طرحهای بلند مدتی برای خاورمیانه دارند كه یكی از اهداف مهم آنها تأمین امنیت اسرائیل با حذف ریشههای جریانهای اسرائیلستیز در منطقه است. رژیم بعثی عراق ازجمله قربانبان طرحهای آنها در منطقه بود. دولت اسرائیل كه از یكسو از بابت بدرفتاری دولت بعثی عراق با یهودیان ساكن این كشور و اجبار آنها به ترك سرزمین خود بارها نارضایتی و اعتراض خود از دولت عراق را ابراز كرده بود، و ازسوی دیگر در مقاطع پیشین ازجمله در جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل و نیز در جریان جنگ آمریكا برای آزادسازی كویت در سال ۱۹۹۱ خطر تجاوزگری دولت بعثی عراق را لمس كرده بود، بارها سرنگونی دولت عراق را از آمریكاییها خواستار شده بود. از اینرو، پساز حوادث ۱۱ سپتامبر كه بحث حملهٔ نظامی به عراق جدیتر میشد، دولت اسرائیل به یكی از اهداف استراتژیك خود كه همان شكلگیری دولتی بیخطر و مسالمتجو به جای رژیم صدام بود، نزدیكتر میشد. دولت اسرائیل از ارائه اطلاعات لازم به آمریكاییها به منظور تسهیل شرایط حمله به عراق دریغنورزید و در نهایت با اسقاط رژیم صدامحسین و اشغال این كشور توسط نیروهای آمریكایی و انگلیسی یكی از آرزوهای دیرینه صهیونیستها در خاورمیانه تحقق یافت.
اسرائیل و عراق پساز صدام
به دنبال سقوط رژیم بعثی عراق، تحركات آشكار و پنهان اسرائیلیها در عراق آغاز شد. دولت اسرائیل سعی داشت با تمام توان تحولات عراق پس از صدام را در راستای منافع اسرائیل سوق دهد، اما با این حال، در عمل تحولات مزبور آنچنان كه باب طبع دولت اسرائیل بوده پیش نرفته و موانع دستو پاگیری برسرراه آنها قرار گرفته است.
الف ( فرصتهای پیشروی اسرائیل در عراق جدید
به طور كلی سقوط رژیم بعث شرایط امنیتی منطقه را بیشتر در راستای خواستههای اسرائیل سوق داد. به ویژه در ماههای اولیه پیروزی اشغالگران، چنین تغییراتی نمود بیشتری داشت. عمدهترین فرصتهای ناشی از شرایط جدید عراق را میتوان چنین برشمرد:
۱- برجستهتر شدن نقش آمریكا و انگلستان در ترتیبات امنیتی منطقه. در میان كشورهای منطقه آتلانتیك این دو كشور به ویژه آمریكا نزدیكترین پیوند را با اسرائیل دارند. اسرائیل نیز طبیعیاست كه پررنگتر شدن حضور این قدرتها در منطقه استقبال نماید. از آنجا كه كشورهای قارهای عضو اتحادیه اروپا در مقایسه با آمریكا و انگلستان، از خواستههای اعراب در برابر اسرائیلیها بیشتر حمایت میكنند، دولت اسرائیل نیز عمدتاً با دخالت چنین كشورهایی در مناقشه اعراب – اسرائیل موافق نیست. آمریكاییها از ایده خاورمیانه جدید كه طبق آن یك منطقهگرایی اقتصادی با محوریت اسرائیل شكل خواهد گرفت و به تدریج با تقویت جایگاه اسرائیل به افول چالشهای ضدصهیونیستی منجر خواهد شد، حمایت كرده و درحالحاضر نیز به انحاء مختلف آن را پیگیری میكنند. طرح خاورمیانه بزرگ آمریكاییها ازجمله طرحهایی است كه با تعریف عراق به عنوان سكوی گسترش سكولاریزم و تساهل در منطقه همسو با ایده خاورمیانه جدید موردنظر اسرائیل ترسیم گردیده است.
۲- تضعیف موقعیت استراتژیك ایران و سوریه. با سقوط یك حكومت ضداسرائیلی و جایگزینی یك حكومت مسالمتجوی تحت نفوذ آمریكا و انگلستان شرایط استراتژیكی منطقه طبق خواسته اسرائیل تغییر كرد، چراكه با تسهیل شرایط حضور عوامل اسرائیل در عراق همراه با حضور اشغالگران، تسلط اسرائیل بر كانونهای ضدصهیونیسم در منطقه بیشتر میشود. در چنین موقعیتی در صورتی كه سناریوی حمله نظامی علیه سوریه یا ایران مطرح باشد، اسرائیل و آمریكا با محدودیتهای كمتری مواجه خواهند شد. یكی از اثرات شرایط استراتژیك جدید این بود كه دولت سوریه در برابر فشارهای غربیها به منظور خروج نیروهای سوری از لبنان مقاومتی نشان نداد و بهسرعت نیروهای خود را از خاك لبنان كه حلقه ارتباط ایران و سوریه با حزبالله و گروههای مبارز فلسطینی بودند، فراخواند. بدین ترتیب با تضعیف موقعیت استراتژیك ایران و سوریه در منطقه گروههای مبارز فلسطینی التهاب گذشته خودرا ازدست دادهاند و به نوعی در مورد ادامه استراتژی مبارزه مسلحانه مردد شدهاند. حزبالله نیز علیرغم تسلیحات قابلتوجهی كه در اختیار دارد، سعی میكند تدریجاً از وجهه نظامی دورشده و به صورت یك بازیگر فعال سیاسی در صحنه سیاسی لبنان ظاهرشود. البته در مورد تضعیف موقعیت استراتژیك این دو كشور به ویژه ایران نمیتوان كاملاً یكجانبه قضاوت كرد، چرا كه عواملی چون قدرت یافتن شیعیان میتواند برای ایران یك مزیت استراتژیك تلقی شود، اما در هرحال بهنظر میرسد باتوجه به نگاه ملایمتر شیعیان عراق به مسئله صهیونیسم و نیز قدرت یافتن كردهای متمایل به اسرائیل، در مورد آینده بازیگری عراق در منطقه نمیتوان با قاطعیت نظر داد.
۳- تسهیل شرایط دسترسی اسرائیل به نفت خاورمیانه. عراق از نفتخیزترین كشورهای منطقه است و طبیعتاً با تسهیل شرایط نفوذ اسرائیل در این كشور و امنشدن مسیر ارتباطی اسرائیل با خلیجفارس قابلیت اسرائیل برای تأمین نیازهای انرژی خود بیشتر میشود. یكی از ترفندهای اخیر اسرائیل برای رسیدن به این هدف حمایت فعالانه از كردهای عراق به ویژه كردهایی است كه درپی فراهمسازی زمینههای استقلال كردستان هستند البته تحركات عوامل اسرائیل در كردستانعراق صرفاً بخاطر نفت نیست، اما متغیر نفت تأثیر چشمگیری دارد، چرا كه یك دولت مستقلكرد در عراق آرزوی دیرینه اسرائیلیها برای احداث خط لوله نفت از موصل به حیفا بهمرحله تحقق عینی نزدیكتر میشود.طبق اظهارت جوزف پارتیسكی وزیر تأسیسات زیربنایی ملی اسرائیل در روزنامهها هاآرتص درمارس ۲۰۰۴ چنین خط لولهای میتواند ضمن تنوع بخشی به منابع انرژی اسرائیل، وابستگی این كشور به نفت گرانقیمت روسیه را كمتر كند. از آنجا كه این خط لوله از خاك دولت ضعیف ومنفعل اردن خواهد گذشت، مشكل امنیتی چندانی برای اسرائیل ایجاد نخواهد كرد. البته لازم بهذكر است كه در دهه ۱۹۴۰ انگلیسیها زمانیكه قیومیت بخشهای گستردهای از منطقه را در دست داشتند، پروژه خط لوله فوقالذكر را كه نفت شمال عراق را از طریق بندر حیفا به مدیترانه منتقل میكرد، از خاك سوریه اجرا نمودند، اما در سال ۱۹۴۸ همزمان با تشكیل اسرائیل این خط بسته شد. حال در شرایط جدید امكان اجرای مجدد این طرح از طریق خاك اردن فراهم شده است. اگر چه چنین پروژهای هزینه نسبتاً زیادی خواهد داشت، اما دستاوردهای آن نیز چشمگیر خواهد بود.
۴- شركت در بازسازی عراق. با وجود محدویتهای متعددی كه برای ایران در جریان بازسازی عراق پیش آمده، عوامل اسرائیلی تحت حمایت انگلستان و آمریكا به شدت در پروژههای بازسازی عراق فعال شدهاند. سرمایهگذاری درعراق علیالخصوص زمانی كه چالشهای امنیتی آن فروكش نماید، دستاوردهای قابلتوجهی نصیب سرمایهگذاران اسرائیلی و دولت اسرائیل خواهد كرد. این دستاوردها صرفاً به ابعاد اقتصادی محدود نمیشود، چراكه با ورود تكنولوژی پیشرفته اسرائیل به این كشور، عراق ازلحاظ تكنولوژی به اسرائیل وابسته میشود و زمینه قویتری برای نفوذ سیاسی دولت اسرائیل فراهم میگردد. اگر بپذیریم كه همكاریهای اقتصادی و فنی مقدمهای برای همكاریهای سیاسی میباشند، در آن صورت، شركت نسبتاً گسترده اسرائیل دربازسازی عراق میتواند نشانهای حاكی از مسالمتآمیزبودن روابط طرفین در آینده باشد.
۵- تقویت زمینههای استقلال كردستان عراق. كردستان عراق از مستعدترین و درعینحال پراهمیتترین مناطق برای حضور و بهرهبرداری اسرائیلیها در منطقه خاورمیانه است. البته این بهرهبرداری صرفاً به حوزه اقتصادی محدود نمیشود و چهبسا امكان بهرهبرداریهای سیاسی اسرائیلیها از استقلال كردستان بیشتر باشد. بهلحاظ اقتصادی علاوهبر مسئله نفت، عوامل دیگری چون بازار نسبتاً گسترده كردستان میتواند فرصتهای اقتصادی كمنظیری را نصیب اسرائیلیها نماید. اما بهلحاظ سیاسی استقلال كردستان از یكسو این پتانسیل را دارد كه بهصورت عامل مشروعیتبخش به جایگاه سیاسی اسرائیل مورداستفاده واقع شود، وازسوی دیگر بهصورت اهرم فشار علیه كشورهایی چون ایران، تركیه و سوریه عمل نماید. در اینجا عامل مشروعیتبخش استقلال كردستان از اهمیت ویژهای برخوردار است. یهودیان در مقام قومی كه دورهای طولانی از پراكندگی و سركوب را تجربه كردهاند، سعی دارند با ابراز همدردی با كردها خود را دولتی معرفی كنند كه بهتر از همه، شرایط آنها را درك میكنند. اگرچه شاید همسان دیدن وضعیت كردها با یهودیان در خاورمیانه، امری نابجا و گمراه كننده باشد، اما درهرحال سعی دولت اسرائیل براین است كه از استقلال كردستان درراستای تثبیت جایگاه سیاسی خود در منطقه استفاده نماید و بهنظر میرسد تأثیرگذاری چنین ایدهای دور از انتظار نباشد. اگرچه امروز سیاست كلی كردهای عراق استقلال سرزمینی نیست، اما بسیاری از نخبگان و مردم كردستان شرایط جدید را فرصت مناسبی برای اجرای پروژه استقلال كردستان میبینند. كردهای عراق كه حدود ۲۰ درصد جمعیت عراق را تشكیل میدهند، همواره از پیمان لوزان بهعنوان یك مرجع حقوقی برای رسیدن به حق تعیین سرنوشت و استقلال خود یاد میكنند. به نظر آنها براساس پیمان لوزان كردها میبایستی پساز فروپاشی امپراطوری عثمانی صاحب یك دولت میشدند، اما بدهبستانهای جاری میان قدرتهای بزرگ و دولتهای منطقه آنها را از رسیدن به حق تعیین سرنوشت منع نموده است. درشرایط حاضر اكثر نخبگان اسرائیل كمك به تسهیل استقلال كردستان را به شدت با منافع اسرائیل همسو میبینند.
۶- تضعیف پانعربیسم. سقوط حكومت یكی از رهبران برجسته پانعربیست جهانعرب از یك و جریانات متعاقبی چون مطرح شدن طرح خاورمیانه بزرگ، دستگیری و تحقیرآمیز صدام، و بهقدرت رسیدن یك رئیسجمهوركرد آن هم در كشوری كه از نمادهای افتخار جهانعرب بوده است، ضربات بزرگی به ایدههای پانعربیستی اعراب وارد كرد. پانعربیستهای منطقه كه طی چند دهه شعار وحدت اعراب را سرداده بودند و در مقاطعی چون جنگ ایران و عراق، رژیم صدام را مورد حمایت قرار داده بودند، از یك سو در مقابل واقعیتهای عراق سرتسلیم فرود آوردند و از سوی دیگر به انحاء مختلف با موضعگیری در برابر اقدامات آمریكا و انگلستان در عراق موجب تشدید نارضایتی آنها از اعراب شدند. امروزه جهان عرب انسجام سابق خود را ازدست داده است و اغلب كشورهای عرب توجه خود را بر چگونگی تأمین منافع ملی خود بدون اتكا به سازمانهایی چون اتحادیه عرب یا شورای همكاری خلیجفارس متمركز نمودهاند. در چنین شرایطی عرصه برای دخالت فعالانه كشورهای غیرعربی چون ایران و اسرائیل در عراق هموارتر شده است. اسرائیل طی دهههای گذشته چالشهای متعددی را از جانب خیزش ایده پانعربیسم در منطقه متحمل شده بود. حال كه این ایده نسبتاً فروكش كرده است، فضای نقشآفرینی اسرائیل در منطقه و نیز قدرت چانهزنی این كشور در برابر فلسطینیان بیشتر شده است.
۷- طرح خاورمیانه بزرگ. دراین طرح آمریكایی كه عراق جدید را به عنوان نقطه آغازین تغییرات در منطقه معرفی میكند، بر اصولی چون دموكراسی، حقوق بشر، سكولاریزم و تجارت آزاد در منطقه تأكید شده است. اگرچه اجرای این طرح در عمل با مشكلات عدیدهای مواجه خواهد شد، اما همینكه در آرامش دولتهای منطقه (به ویژه اعراب كه هدف اولیه طرح مزبور هستند) اختلال ایجاد كند، بهنفع اسرائیل است. این طرح دراصل درپی رفع معضلاتی چون بیاعتمادی، خشونت، و تروریسم از منطقه است تا در سایه آن آمریكا بتواند با آسایش منافع خود در منطقه را دنبال كند. یكی از اهداف اصلی طرح خاورمیانه بزرگ رفع تنشهای میان اعراب و اسرائیل و برقراری روابط دوستانه میان آنهاست؛ هدفی كه اسرائیلیها از آغاز تأسیس اسرائیل آن را پیگیری كرده، ولی بدان نرسیدهاند. بنابراین طرح خاورمیانه بزرگ كه اهداف موردنظر در طرح خاورمیانه جدید را در قالبی جدید دنبال میكند، با منافع اسرائیل در منطقه همسویی كامل دارد. اگرچه درظاهر خود اسرائیل نیز شامل طرح خاورمیانه بزرگ است، اما بهنظر میرسد این، ترفندی گمراه كننده است، چراكه مقامات آمریكا كه طراحان طرح مزبور هستند، بارها از دولت اسرائیل به عنوان دولتی مدرن و دموكراتیك یاد كردهاند و امروزه نیز درپی معضلسازی برای این دولت نمیباشند.
ب ( چالشهای پیشروی اسرائیل در عراق جدید
تحولات جدید عراق كاملاً طبق خواسته صهیونیستها پیشنرفته و علیرغم فرصتهای بینظیری كه برای آنها ایجاد كرده، درعینحال چالشهایی نیز به همراه داشته است. این چالشها به ویژه در دوره پس از انتخابات ژانویه ۲۰۰۵ كه شیعیان حامی آیتالله سیستانی اكثریت آراء را بهدست آوردند، برجستگی خاصی پیداكرد. درمجموع عمدهترین چالشهای پیشروی اسرائیل از زمان تغییر ساختار قدرت در عراق را میتوان چنین برشمرد:
۱- ناامنیهای عراق. یكی از اشتباهات اساسی اشغالگران در زمان اجرای پروژه تغییر ساختار سیاسی عراق این بود كه آنها صرفاً روی دولتسازی متمركز شده بودند و به ضرورت ملّتسازی توجه نداشتند. با وجود رضایت اكثر مردم عراق از سقوط رژیم صدامحسین، حضور نیروهای اشغالگر در عراق آنچنان كه باید مورد استقبال واقع نشد، چراكه سابقه رفتار غیردوستانه آمریكا و انگلستان با مردم عراق ازجمله تنهاگذاشتن آنها در جریان سركوبهای رژیم صدام در آغاز دهه ۱۹۹۰ از یك سو، و اعمال فشارهای مستمر بر رژیم صدام درنهایت اسقاط تحقیرآمیز او كه وفاداران راسخی داشت از سوی دیگر باعث شد كه پساز سقوط صدام شاهد خیزش موجی از حركتهای تروریستی از جانب گروههای مختلف شیعه و سنی باشیم. البته ازآنجا كه در نهایت شرایط سیاسی عراق بهنفع شیعیان پیشرفت چالش شیعیان تقریباً فروكش كرده، اما اقدامات خرابكارانه و تروریستی سنیها كه غالباً شامل شاخه عراقی القاعده و وفاداران صدامحسین هستند، همچنان ادامه دارد. این ناامنیها هزینههای فراوانی برای اشغالگران بهدنبال داشته و موجد نوعی سردرگمی برای آنها شده است. درچنین شرایطی از یكسو حضور عوامل اسرائیلی در عراق با مشكل مواجه میشود و ازسوی دیگر برنامه اسرائیلیها بهمنظور تسری پروژه عراق به كشورهایی چون ایران و سوریه با شكست مواجه میشود. حدود ۵/۲ سال است كه آمریكا و انگلستان درپی ایجاد یك سیستم امنیتی مطلوب و مطمئن در عراق هستند، اما همچنان گرفتارند. مداخله این دولتها كه یكی از اهداف عمده آنها رفع معضل تروریسم بوده، به تشدید تروریسم منجر شده است و طبیعی است كه چنین شرایطی نه تنها منافع اسرائیل در عراق را مورد تهدید قرار میدهد، بلكه میتواند منجر به تقویت انگیزه رادیكالیسم در میان گروههای فلسطینی شود.
۲- نفوذ فزاینده ایران در عراق. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، علیرغم مخالفتهایی كه جمهوری اسلامی ایران با حمله آمریكا به عراق داشت، اما با گذشت زمان به یكی از برندگان تحولات اخیر عراق تبدیل میشود. علاوهبر قرابتهای فرهنگی نزدیكی كه ملت ایران و عراق دارند، عوامل جمهوری اسلامی ایران نیز در عراق پساز صدام در كنار عوامل دولتهای ذینفوذ دیگر مثل آمریكا، انگلستان، و اسرائیل فعال شدهاند و چنانكه شواهد ظاهری نشان میدهد، پروژههای امنیتی ایرانیان در عراق نتایج موفقیتآمیزتری به همراه داشته است. شاید یكی از خطاهای استراتژیك آمریكا و متحدانش این بود كه آنها باتوجه به متغیرهایی چون خصومتهای سابق در روابط دولتهای ایران و عراق، اختلافنظرهای فقهی حاكم بر مراجع شیعه نجف و قم، و مسائلی از این دست پتانسیل همسویی دو كشور را كمتر از حد واقعی آن برآورد كرده بودند. برخلاف آمریكا كه نفوذ آن در عراق بیشتر جنبه سختافزاری دارد، نفوذ ایران بُعدی نرمافزاری دارد. دولت ایران سعی كرده با اعمال تاكتیكهای مختلفی چون اعزام گسترده زائران به عتبات عالیات، تمجید از مراجع نجف ازجمله آیتالله سیستانی، ارسال كمكهای معیشتی به آسیبدیدگان جنگ، غیرقانونی جلوه دادن حضور اشغالگران در عراق، رفتار دوستانه با دولت عراق و… موازنه نفوذ نیروهای خارجی در عراق را بهنفع خود سنگینتر نماید و تا بحال نیز نسبتاً موفق عمل كرده است؛ امری كه شدیداً با منافع صهیونیستها تعارض دارد. آمریكاییها به استقرار دموكراسی در عراق كمك نمودند، اما واقعیت این است كه نتیجهٔ آن بهقدرت رسیدن جریان اكثریت مورد حمایت ایران بوده است. بدیهی است كه هرچه نفوذ و تأثیرگذاری ایران در تحولات عراق بیشتر شود، محدودیتها و تهدیدات اسرائیلیها بیشتر خواهد گردید.۳- چالش تركیه. تركیه از معدود كشورهای منطقه خاورمیانه است كه روابط دوستانهای با دولت اسرائیل داشته است و این حسن روابط برای اسرائیل اهمیت بسیاری داشته است. یكی از نگرانیهای بنیادین تركیه در عراق استقلال كردها بوده است. شاید ایجاد یك سیستم سیاسی فدرال در عراق برای تركها قابل تحمل باشد، اما آنها استقلال كردها را قابل تحمل نمیدانند، چراكه با استقلال آنها این احتمال قوی وجود دارد كه سناریوی مشابهی مورد توجه كردهای تركیه قرار گیرد و بدین ترتیب تمامیت ارضی تركیه را مورد تهدید قرار دهد. تحركات اخیر اسرائیل در كردستانعراق از سوی تركها به مثابه اقدامی كاملاً غیردوستانه تلقی شده و موجبات خشم آنها از صهیونیستها را برانگیخته است. هرچند كه در شرایط حاضر باتوجه به فدرالیزهشدن عراق، بحث استقلال ارضی برای كردهای عراق اولویت ندارد و هرچند كه با روند اصلاحات سیاسی در تركیه و احتمال فدرالیزهشدن این كشور در آینده كه بهاحتمال زیاد با پیوستن تركیه به اتحادیه اروپا همراه خواهد بود، تدریجاً ایده استقلالطلبی در میان كردهای تركیه نیز به تحلیل میرود، اما در شرایط فعلی تحركات اسرائیل در شمال عراق نهتنها نگرانی دولت تركیه، بلكه نگرانی بخش عمدهای از مردم و فعالان سیاسی غیركرد عراق را برانگیخته است. ازاینرو امروزه مقامات اسرائیل در مورد اینكه پروژه آنها در عراق به چه سمت و سویی سوق خواهد یافت و اینكه آیا دستاوردهای ناشی از آن بیشتر از هزینههای آن خواهد بود، به جمعبندی مشخصی نرسیدهاند. از استراتژیهای دولت اسرائیل این بوده كه تا جاییكه امكان دارد میان چهار كشور ایران، تركیه، عراق و سوریه تنش ایجاد كند، اما با اقدامات اخیر اسرائیلیها در عراق ممكن است این چهار كشور به همسویی بیشتری كشیده شوند.
۴- بهقدرت رسیدن جریان ناهمسو با اسرائیل در عراق. پساز انتخابات ژانویه ۲۰۰۵ در عراق و متعاقب آن انتخاب ابراهیم جعفری به نخستوزیری عراق واضح شد كه جریان اكثریت شیعه در عراق حاضربه استقبال از دخالت اسرائیل در مسائل عراق نیستند. در دوره نخستوزیری ایاد علاوی، پس از دیدار وی با سیلوان شالوم وزیر خارجه اسرائیل در حاشیه نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل برخی گروههای عراقی از جمله حزبالدعوه علاوی را خائن و انورسادات عراق نامیدند. حال، پساز انتخابات ژانویه ۲۰۰۵ كسی به نخسوزیری رسید كه سابقاً از اعضای حزبالدعوه بوده و قرابت فكری زیادی با مقامات جمهوری اسلامی ایران دارد، هرچند كه نگاهش به اسرائیل معتدلتر از ایرانیان است. حتی جلال طالبانی رئیسجمهور عراق نیز صریحاً اعلام كرده كه بهرغم اینكه هیچ دشمنی میان عراق و اسرائیل وجود ندارد، اما عادیسازی روابط عراق با اسرائیل به پذیرش طرح صلح اعراب ازسوی اسرائیل منوط است. بدین ترتیب با وجود كنترل اشغالگران بر عراق و خواست دولت عراق مبنیبر تداوم حضور آنها تا زمان تسلطكامل نیروهای عراقی بر امنیت این كشور، موضع دولت جدید عراق در قبال اسرائیل چندان متفاوت ازسایر اعرابِ ناسازگار با اسرائیل نیست.
۵- محدودیتهای طرح خاورمیانه بزرگ. طرح خاورمیانه بزرگ درحالی از سوی مقامات كاخ سفید مطرح شد كه اغلب اروپاییها حتی خود انگلستان از آن به گرمی استقبال نكردند. این طرح در خود خاورمیانه نگرانی و خشم بسیاری از كشورهای منطقه را برانگیخت، بهطوری كه بسیاری از مقامات آمریكا نیز نسبتبه آینده آن بدبین شدند. عراق كه سكوی آغاز اجرای این طرح تلقی میشد، چنان با بحران امنیتی مواجه شد كه بهنظر میرسد حتی پساز تأمین آرامش و امنیت در عراق، احتمال اجرای پروژهای شبیه به عراق در سایر كشورهای منطقه بسیار پایین است. مقامات كاخ سفید به این نكته كه شكلگیری دموكراسی امن، امری تدریجی و زمانبر است، نزدیكتر میشوند. ازاینرو حلوفصل كامل مشكلات اعراب و اسرائیل نیز در كوتاهمدت بعید بهنظر میرسد.
ایران و معضل حضور اسرائیل در عراق (استراتژی پیشنهادی)
بدیهی است كه در شرایطی فعلی حضور عوامل اسرائیلی در عراق تهدیدی آشكار علیه امنیت جمهوری اسلامی ایران بهشمار میآید. دولت اسرائیل در صورت نفوذ در عراق، زمینه مناسبتری برای تحت نظارت و كنترل قراردادن ایران خواهد داشت. برای مثال، حضور نیروهای اسرائیلی در عراق علاوه بر اینكه امكان تأسیسات جاسوسی در مناطق نزدیك به مرزهای ایران را به آنها میدهد، میتواند نفوذ عناصر موساد برای عملیات خرابكاری ازجمله خرابكاری در تأسیسات هستهای ایران را تسهیل كند. چنین سناریوهایی زمانی بیشتر تقویت میشوند كه اپوزیسیونهای برانداز جمهوری اسلامی ایران در عراق مثل مجاهدینخلق به همكاری با صهیونیستها بپردازند. اگرچه تحولات عراق تابهحال تا حد زیادی در راستای منافع ایران پیش رفته، اما هیچ تضمینی وجود ندارد كه این تحولات منجربه بروز بحرانهای امنیتی حاد در ایران نشود. در لابهلای همین تحولات چندین واقعیت جریان دارد كه توجه به آنها ضرورتی اساسی دارد:
۱- دولت آمریكا و انگلستان با انگیزهای بسیار قوی به عراق حمله كردند. تسلط بر عراق علاوهبر اهمیت سیاسی ـ استراتژیك، در تأمین خواستههای اقتصادی از جمله نیازهای نفتی این كشورها نیز بسیار راهگشا است. طبق برخی برآوردها، از اواخر دهه ۲۰۱۰، جهان با بحران انرژی مواجه خواهد شد. ازسوی دیگر عراق نیز به عنوان یكی از نفتخیزترین كشورهای جهان شناخته شده است. در مورد میزان انباشت نفت در لایههای زیرزمینی سرزمین عراق آمار دقیقی وجود ندارد، اما برخی كارشناسان بهمنظور تفهیم میزان برخورداری این كشور از منابع نفتی چنین نقل میكنند كه «عراق برروی انباری از نفت شناور است.» و چنین نتیجه میگیرند كه سرزمین عراق از بادوامترین منابع تأمین انرژی است. ذكر این نكات از این جهت حائز اهمیت است كه ورود و استقرار اشغالگران در عراق براساس واقعیتهایی صورت گرفته كه بسیاری از آنها از دید عموم پنهان است. امنیت انرژی برای مقامات آمریكا از چنان اهمیتی برخوردار است كه بسیاری از كارشناسان آن را علت اصلی اشغال عراق تلقی میكنند. بنابراین آمریكاییها در كنار اهدافی چون كنترل تروریسم و سلاحهای كشتارجمعی بهدنبال تأمین منابع انرژی امن هستند و در راستای رسیدن به این اهداف هزینههای مالی و جانی نسبتاً سنگینی را تابحال متحمل شدهاند. دولت اسرائیل نیز اهدافی مشابه آمریكا دارد و چنانكه قبلاً نیز اشاره گردید متنوعسازی منابع تأمین انرژی برای این كشور اهمیت فراوانی دارد. بدین ترتیب میتوان چنین نتیجه گرفت كه قدرتهای اشغالگر و ذینفوذ در عراق علیرغم اینكه به برقراری امنیت در منطقه شدیداً محتاجند، اما ناامنیهای مقطعی منجر به خروج آنها از عراق نخواهد شد.۲ - شیعیان عراق كه مدتهای طولانی تحت سركوب و استضعاف دولتهای مستبد و سلطهگر بودهاند، درحال حاضر غالباً درپی برقراری حكومتی دموكراتیك و عملگرا هستند. اكثریت آنها علیرغم تقید به شعائر دینی، با دخالت گسترده دین در امور حكومتی مخالفند، چراكه آنها از احتمال اینكه دین بهعنوان حربه سركوب حكومت مورد استفاده قرار گیرد، نگرانند. نگاه شیعیان عراق به اسرائیل و صهیونیسم ملایمتر از شیعیان ایران است. یكی از دلایل این قضیه، موضع خصمانه دیكتاتور سابق عراق درقبال اسرائیل میباشد.البته قرابتهای فرهنگی آنها با ایرانیان قابل انكار نیست، اما در مجموع نگاه آنها به دنیای خارج، غالباً متفاوت از گفتمان حاكم بر سیاست خارجی ایران است. دولت عراق نیز كه دولتی سكولار بهحساب میآید، تحت شرایطی چون حلوفصل مشكل فلسطینیان، به برقراری روابط دیپلماتیك با اسرائیل خواهد پرداخت. بنابراین از موضعگیری دوستانه دولت عراق درقبال ایران نباید چنین نتیجه گرفت كه عراقیها نیز در سیاست خارجی موضعی مشابه ایران خواهند داشت. آنها بهدنبال منافع خود هستند و منافع آنها اقتضا میكند كه با ایران بهعنوان یك قدرت منطقهای ذینفوذ، و هممذهب و همجوار با عراق روابط دوستانهای داشته باشند. یكی از تلاشهای آنها در شرایط فعلی این است كه بهنحوی مسئله مطالبه خسارات جنگی از سوی ایران را منتفی سازند.
۳- در خاورمیانه، كردها از اقوامی هستند كه تحت تأثیر متغیرهایی چون سابقه طولانی بهحاشیه راندهشدگی از سوی دولتهای غیركرد موضع مسالمتجویانهتری در برابر اسرائیل دارند. در میان كردها سابقاً شمار نسبتاً قابل توجهی یهودی وجود داشتند كه بسیاری از آنها سابقاً به اسرائیل مهاجرت كرده و در آنجا ساكن شدهاند. در كابینه شیمونپرز نخستوزیر اسبق اسرائیل حتی یكی از وزرا از اكراد بود. از اینرو كردستانعراق بستر مناسبی برای نفوذ صهیونیستهاست. برخی گفتهها حاكی از آن است كه نگاه كردهای عراق به اسرائیلیها ملایمتر از نگاه آنها به اعراب، تركها، یا ایرانیان است. البته قابل ذكر است كه در میان كردهای عراق نیز جریانات ضدصهیونیستی تندرویی وجود دارد، اما اكثریت كردها چنین رویكردی ندارند. دولت آمریكا از برقراری روابط دوستانه میان اسرائیلیها و كردها خرسند است، اما از آنجا كه تحركات صهیونیستها در شمال عراق منجر به برانگیخته شدن نارضایتی و خشم تركها شده، نگران است. خود اسرائیلیها نیز درصددند میان حمایت از كردهای عراق و تداوم روابط دوستانه با دولت تركیه نوعی موازنه مطلوب برقرار نمایند. یكی از مؤلفههای این قضیه این است عوامل اسرائیلی حمایتاز جریانهای استقلالطلب را منتفی سازند. اما ایدهآل صهیونیستها در كردستانعراق، استقلال سرزمینی آن است. كردها درطول سده گذشته شاهد خیانتهای مكرر چه ازجانب دولتهای منطقهای و چه ازجانب قدرتهای فرامنطقهای از جمله خود انگلستان بودهاند. حال اسرائیلیها نمیخواهند رفتار خود را میان كردها بهصورت خیانتآمیز جلوه دهند. بهطور كلی هر سه دولت آمریكا، انگلستان، و اسرائیل در موضعگیری در برابر كردها و دولتهایی چون تركیه با یك وضعیت معمایی روبرو شدهاند كه حلوفصل كامل مشكلات آن در شرایط فعلی امكانپذیر نیست.
۴- كشورهای عرب منطقه به آمریكا همچنان بهعنوان یك تكیهگاه امنیتی نگاه میكنند. در شرایط جدید تلاش این كشورها این است كه بهنوعی رضایت آمریكا را جلب نمایند و ازمبتلاشدن به سرنوشتی مشابه سرنوشت عراق جلوگیری نمایند. در جریان طوفان كاترینا میزان كمكهای اعراب به طوفانزدگان بهقدری گسترده بود كه موجب دلخوری دولت عراق شد، چراكه در بحرانهایی كه دولت عراق با آنها مواجه بوده، حمایت اعراب به آن گستردگی نبوده است. درحال حاضر كه تحولات فلسطین شتاب بیشتری گرفته و دولت مستقل فلسطینی در شرف تشكیل است، اعراب غالباً سعی میكنند چنین وانمود كنند كه انتظارات آنها درحال برآورده شدن است. پساز تشكیل دولت فلسطین نیز توجیه اصلی آنها برای برقراری روابط دیپلماتیك با دولت اسرائیل فراهم خواهد شد. در مجموع هرچند كه در كوتاهمدت تحولات عراق بیشتر از آنكه بهنفع دولت اسرائیل پیشبرود، غالباً در راستای خواستههای جمهوری اسلامی ایران سوق یافته، اما ادامه این شرایط در بلندمدت تضمین شده نیست. در این راستا بهنظر میرسد اتخاذ چند تاكتیك زیر از سوی دولت ایران راهگشا باشد:
۱- خوزستان و كردستان ایران ازجمله مناطقی هستند كه ازنظر دولت عراق و اشغالگران بهصورت یك نقطه ضعف اساسی برای دولت ایران بهشمار میآیند. در این زمینه بهنظر میرسد دولت باید در تأمین مطالبات مردم این مناطق با جدیت بیشتری عمل نماید و درعین حال از اعمال نفوذ جریانهای خارجی سوءاستفادهجو ممانعت بهعمل آورد.
۲- خسارات ناشی از جنگ ایران و عراق حربهٔ مؤثری برای دولت ایران بهشمار میآید. در شرایط حاضر تأمین كلیه خسارات ناشی از جنگ امری تقریباً محال میباشد، اما ایران میتواند با تعریف پروژهای مفصل در مورد كموكیف تأمین این خسارات، دولت عراق را وابسته بهخود نگهدارد.
۳- برنامه اعزام زوار كه درحال حاضر نیز از سوی ایران پیگیری میشود، برنامه مفیدی برای امنسازی روابط طرفین است. با اعزام زوار ایرانی به عراق، بخشی از درآمد كشور خارج شده و نصیب دولت یا مردم عراق میشود. بااینحال، چنین هزینههایی زمانی مطلوب است كه حداقل دولت عراق در تأمین خواستههای سیاسی ـ امنیتی ایران در عراق همكاری نماید.
۴- دولت ایران دارای پتانسیل قوی برای همكاری در تأمین امنیت عراق است. امروزه دولت عراق با بحران امنیتی دستوپاگیری دستبهگریبان است كه همكاری ایران برای رفع آن مسلماً دستاوردهای قابلتوجهی برای جمهوری اسلامی ایران درپی خواهد داشت، به ویژه كه قدرتهای فرامنطقهای از جمله آمریكا نیز در این حوزه به همكاریهای ایران نیازمندند.
۵- امنیتی شدن منطقه در شرایط فعلی به هیچ وجه بهنفع ایران نیست. سعی دو دولت ایران و عراق باید این باشد كه درحد امكان از شكلگیری جوی امنیتی و مبتنی بر پررنگتر شدن نقش قدرتهای فرامنطقهای در منطقه جلوگیری بهعمل آورند.
۶- احتمال اینكه در آینده بهخاطر وجود یك تهدید مشترك، ائتلافی میان ایران، تركیه و كشورهایی چون سوریه علیه اسرائیل شكل بگیرد بهشدت پایین است، چرا كه بهرغم وجود غرابتهایی میان ایران و سوریه، جهتگیری سیاست خارجی تركیه تفاوتهای اساسی با ایران و سوریه دارد. متغیرهایی چون اهمیت الحاق به اتحادیه اروپا، تركیه را از اتخاذ هرگونه استراتژی حاد ضداسرائیلی بازداشته و این كشور ترجیح میدهد خود را در بحرانهای منطقه گرفتار نكند. از اینرو دولت ایران در شرایط فعلی نباید برای مهار مشكلات پیشرو انتظار چنین همكاریهایی را داشته باشد.
۷- آینده روابط عراق و اسرائیل در بلندمدت و كوتاهمدت به متغیرهای متعددی بستگی دارد و نمیشود از الآن پیشبینی مشخصی كرد. یكی از این متغیرها، نوع دیپلماسی ایران در عراق خواهد بود. بهنظر میرسد هرچه دیپلماسی ایران درجهت تقویت همگرایی میان ایران و عراق موفقتر باشد، احتمال نزدیكی عراق و اسرائیل به یكدیگر كمتر میشود.
منابع
۱- http://www.democracynow.org/article.pl?sid=۰۴/۰۶/۲۲/۱۴۸۲۵۳. ۲- http://www.jombouri.com/a/۰۰news/۰۰۴۲۷۸.php ۳- http://www.ayandehnegar.org/s s_۱.php?News_id=۱۴۹۶. ۴- http://www.palestin-persian.info/maghale/۱۳۸۳/maghale۶۵.html
۵- مجله نگاه، شماره ۴۴ (خرداد و تیر ۱۳۸۳) ۶- مجله اطلاعات راهبردی، شماره ۱۶ و ۱۷ (شهریور و مهر ۱۳۸۳)
نویسنده :عبدالله قنبرلو
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست