یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
چرا امام انتخاب شد
زمینه آشنایی من با امام از همان سالهای اول تحصیل در قم فراهم شد. منزل اخوان مرعشی، مقابل منزل امام بود. پیش از آمدن به این منزل هم، با چهره امام آشنا بودم. ایشان چهره معروف و محترمی در حوزه بودند که هر کس وارد حوزه میشد در ردیف اولین چهرههای معروف پس از آقای بروجردی، به زودی ایشان را میشناخت. با این همه، همسایگی ما با ایشان باعث زمینه آشنایی بیشتری شد. از همان روزهای اول که امام را دیدمم، مجذوب ایشان شدم; قیافهای با ابهت و دوست داشتنی، با منشی جذاب، این احساس مشترک طلبههای جوان حوزه بود. با برخوردهای مکرر و روزمره حس کنجکاوی من بیشتر تحریک میشد و در جست و جوی بهانه آشنایی بیشتر و بیشتر بودم. در مسیررفت و آمد، گاهی با امام و یا آقا مصطفی همراه میشدیم و ضمن احوالپرسی سئوالی مطرح میکردیم، سئوال اخلاقی، ادبی، فکری و ... از اینجا اطلاعات خوبی درباره خانواده و زندگی امام برایمان فراهم شد و جاذبه عمیقتری پیش آمد. سعی میکردم که قدری همت را بیشتر کنم تا بتوانم در مسیر سئوالاتی مطرح کنم که امام را وادار به جواب جدی کند. ایشان هم چنان که روش همیشگیشان بود، پاسخهای کوتاهی میدادند. در اوایل این آشنایی، فاصله هم زیاد بود. ما سطح میخواندیم و در سطح شاگرد ایشان نبودیم. با عشق و علاقه در انتظار روزی بودیم که به عنوان شاگرد، درس ایشان را درک کنیم. البته حضور ما در محل درس به عنوان تماشاچی مانعی نداشت، اما این، ما را ارضا نمیکرد. مایل بودیم به صورت جدی در درس ایشان حاضر شویم. از این تاریخ به بعد، بیت امام برای من و شماری از دوستان به صورت پاتوق درآمد.
با زمینههایی که به آن اشاره کردم، من و شماری از دوستان هم مباحثه، به امام نزدیک و نزدیکتر شدیم، هم در وارد کردن امام به جلوس در ایام عید و عزا نقش داشتیم و هم به شکلی در گرداندن بیت ایشان و این همه، زمینهای بود برای آشنایی هرچه بیشتر با افکار و اهداف امام.
زمینههایی هم از قبل داشتیم، از طریق کتب کشف اسرار که در پاسخ به بعضی از منحرفین نوشته بودند و ضمن آن، پرخاشی هم به پهلوی داشتند که برای ما جاذبه خاصی داشت; از دیگران چنین موضعگیری شجاعانهای در برابر شاه ندیده بودیم. به این همه، بعد اخلاقی ایشان را هم باید افزود.
از نیازهای روحی طلبهها، درس اخلاق بود. از این نظر هم، امام محور نیرومند و ممتازی بودند. در فلسفه و عرفان هم، امام چهره پرآوازهای بودند. ما آرزو میکردیم که ای کاش ایشان درس فلسفه و عرفان داشت. از نظر سیاسی هم که وضع ایشان روشن است. با توجه به همه این خصوصیات بود که امام را انتخاب کرده بودیم.
● استفاده از محضر امام
در حوزه قم کلاسهای مشخص و رسمی برای سطوح مختلف نبود. هر طلبه به میل و تشخیص خود استادی برای هر درس انتخاب میکرد. در درس خارج از درسهای آیات عظام بروجردی، امام راحل، داماد، گلپایگانی و ... بهره بردم. البته استفادههای اساسی علمی و اخلاقی و فکری را از محضر امام راحل بردهام.
● لهجه شیرین خمینی
بعد از فاجعه فیضیه، روز ۲۱ فروردین، در قم و اصفهان و مشهد و ... بدون اخطار قبلی طلاب درخیابانها دستگیر میشدند و تحتالحفظ به سربازخانهها اعزام میشدند و من جزو اولین اعزامیها بودم. صبح روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۲، که برای پست کردن نشریات مکتب تشیع به طرف پستخانه می رفتم، هنگام عبور از مقابل شهربانی قم در خیابان باجک، پاسبان شهربانی مرا دستگیر کرد و پس از اندکی توقف در شهربانی همراه چند نفر دیگر به اداره نظام وظیفه منتقل شدم. شنیدم وقتی که امام خبر اعزام مرا میشنوند، با همان لهجه شیرین خمینی میفرمایند: «او دیگر چرا؟ او که چهل سال داره». ( من آن روز بیست و نه ساله بودم).
● تحقیق در مورد جزئیات کاپیتولاسیون
باخبر شدیم که در مجلس رژیم، لایحهای در مسیر تصویب است که در آن به مستشاران آمریکایی امتیازاتی داده میشد. در پیگیری این خبر، زمینه جدیدی فراهم شد برای مبارزه امام. امام چند نفری را مامور تحقیق درباره جزئیات این خبر کردند که یکی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی و تولیت و سیدجعفر بهبهانی; پیام امام را رساندم و گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هر چه بیشتر و دقیقتر میخواهیم. آقای بهبهانی از طریق یکی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوطه را به دست آورد و به من داد. من دو روزی تهران ماندم و متن مذاکرات مجلس و جزوه کنوانسیون وین را تهیه کردم. اخباری را هم مرحوم آقای تولیت در اختیار من گذاشت که مجموعا با اطلاعات کاملی بردم خدمت امام. ایشان تصمیم به مبارزه داشتند و ما هم ستادی برای اداره مسایل مبارزه در این مقطع جدید، ایجاد کردیم. امام، هم اعلامیه دادند، هم آن سخنرانی معروف را کردند و هم پیامهایی را به علمای سراسر کشور فرستادند. مسجد امام هم پایگاه مهمی شده بود که در این مقطع- به پیروی امام- هر شب یکی از چهرههای مشهور آنجا سخنرانی میکرد.
● امام فرمودند: رادیو بخرید
قضیه کاپیتولاسیون یک قضیه مهمی است، زود از آن نگذریم. من به عنوان یکی از شاگردان امام، جزو اولین آدمهایی بودم که خبر آن را شنیدم. آن هم از رادیوهای بیگانه. رفتم خدمت امام گفتم. امام قدری تحقیق کردند، فرمودند: مسئله بسیار خطرناکی است. مرا مامور کردند و من رفتم تهران. گفتند بروید و حقایق را پیدا کنید. من هم آمدم تهران... دو یا سه روز طول کشید و من برگشتم خدمت امام. امام فرمودند: سفر خیلی پرباری بود. این دو سه روز خیلی چیزها آوردی. بعد هم آن موقع تصمیمی گرفتند که تاریخی و جالب است; آن موقع در حوزه کسی رادیو نداشت، رسم نبود طلبهها رادیو داشته باشند. امام فرمودند: «تو برو رادیو بخر و ترتیبی بده که همه اخبا به ما به موقع برسد.» دویست تومان هم به ما دادند و گفتند رادیو بخرید. ما آمدیم در خیابان ارم مغازهای بود الکترولوکس، یک رادیو بخریم. گفت: ۴۰۰ تومان و از این ارزانتر نمیشود. ۲۰۰ تومان قسطی کردیم و ۲۰۰ تومانش را دادیم. رادیو «ارس» و هنوز هم، من این مطلب را حفظ کردهام برای مبدا تاریخ و گذاشتم توی موزه. امام وقتی که به اصل قضیه خوب واقف شدند، آن حرکت عظیم ضدآمریکایی را شروع کردند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی
منبع : روزنامه حیات نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست