پنجشنبه, ۲۲ آذر, ۱۴۰۳ / 12 December, 2024
مجله ویستا


اخبار محرمانه‌ای که نباید محرمانه باشند (بخش هفتم)


اخبار محرمانه‌ای که نباید محرمانه باشند (بخش هفتم)
«محرمانه»، «خیلی محرمانه»، «مستقیم»، «لطفا شخصا مفتوح فرمایند»؛ اینها عباراتی است که روی خبرنامه‌های محرمانه‌ای که برای مسئولان فرستاده می‌شود، خودنمایی می‌کند. بی‌تردید، اداره مطلوب هیچ کشوری بدون استفاده از بولتن‌های محرمانه خبری ممکن نیست و در قرآن کریم نیز بر حفظ اسرار جامعه مسلمین تأکید شده است (توبه/۴۷).
اما آیا ممکن است همین خبرنامه‌ها به منافع یک کشور لطمه نیز وارد کند؟ شکی نیست که اگر این نوع اخبار به دست نااهلان بیفتد، منافع کشور تهدید می‌شود. این را همه می‌دانند؛ آنچه کمتر مورد توجه است این است که اگر «عناوین» اخبار محرمانه بی جهت «تکثیر» شده و اموری که نباید محرمانه باشند، بی دلیل از دید مردم پنهان نگاه داشته شوند، موانع بسیاری در روند حل مشکلات مردم و پیشرفت کشور پدید می‌آید.
به نظر می‌رسد در کشور ما چند نوع خبر که نه از نظر دینی باید محرمانه باشند و نه دنیای امروز آنها را محرمانه تلقی می‌کند، به دلیل پاره‌ای عذرهای ناموجه در زمره اخبار محرمانه قرار گرفته‌اند. البته برای رسیدن به چنین نتیجه ای، لازم نیست کسی به این خبرنامه‌ها دسترسی داشته باشد. همین که این نوع اخبار مهم در اخبار رسمی کشور جایگاهی ندارند، نشان دهنده آن است که در خبرنامه‌های محرمانه جا خوش کرده‌اند.
نوع اول از این اخبار همان است که در مقاله پنجم و نیز بخش دوم مقاله ششم (مجلس هشتم و مزاحمان خیابانی و غیرخیابانی) بدان پرداخته شد و آن این بود که نام متخلفان دانه درشت حکومتی و غیر حکومتی از مفسدان اخلاقی و مالی گرفته تا سوءاستفاده کنندگان از قدرت، از داخل خبرنامه‌های محرمانه بیرون نمی‌آید با این توجیه که اگر کسی غیر از «محرمان حکومتی» از جرم «مجرمان حکومتی» آگاه شود، نظام تضعیف می‌شود!
اما نوع دیگری از اخبار که متأسفانه نوعا بی جهت مهر محرمانه می‌خورد، آمار ناهنجاری‌ها و نابسامانی‌های گوناگون اجتماعی در کشور است. هیچ کشوری در جهان، عاری از ناهنجاری‌های اجتماعی نیست، اما مسأله این است که آیا جای آمار ناهنجاری‌ها در خبرنامه‌های محرمانه است و یا این آمار و اخبار باید به وضوح و صادقانه به اطلاع مردم رسانده شود و اساسا کدام یک به صلاح کشور است؟ این مقاله به بررسی این مطلب اختصاص دارد.
نظری به اخبار رسانه ملی، مؤید این است که گویی «خبر رسانی» در کشور ما، یعنی رساندن اخبار خوب به مردم، و معمولا خبر منفی خبر به شمار نمی‌آید.
باید پرسید اخبار صدا و سیما برای کدام مخاطب ارایه می‌شود؟ ظاهرا فرض این است که میلیون‌ها نفری که مثلا پای خبر ساعت ۲۱ می‌نشینند، با این پرسش در ذهن به شنیدن اخبار روی آورده‌اند که: «ای مسئولان، زود باشید بگویید امروز برای ما چه کرده‌اید؟»
گوینده هم شروع می‌کند: یک کارخانه افتتاح شد، یک وزیر خارجه آمد، دو نفر در المپیاد مدال آوردند، آمار سرقت هم کاهش یافت. ضمنا دو پروژه هفته آینده افتتاح می‌شود، مشکل کمبود برنج تا چند روز دیگر حل می‌شود و تا ده سال دیگر چنین و چنان می‌شود.
حال از مردم چه کمکی بر می‌آید و چه باید بکنند؟ هیچ، اصلا مشکلی نیست که آنها بخواهند کمکی ارایه دهند؛ تنها منتظر باشند تا اخبار خوش بعدی را در بخش بعدی خبر بشنوند. گویی، سیستم خبررسانی مردم را مستبدانی متوقع فرض می‌کند که درباره کشور خود تنها تحمل شنیدن اخبار مثبت را دارند.
اما همین اخبار می‌توانست به گونه دیگری باشد. همه آن اخبار مثبت پخش شود، ولی در ضمن، معضلات و آمارهای آنها صادقانه با مردم در میان گذاشته شود. در این صورت، فرض این است که بینندگان خبر با این پرسش در ذهن، تلویزیون را روشن کرده و به اخبار گوش می‌سپارند که: «از ما چه کمکی برمی‌آید؟»
در این حالت، مردم مستبدانی بی تحمل فرض نشده‌اند، بلکه نقشی مانند استاد راهنمای یک پایان نامه را به عهده دارند.
یک دانشجو دستاوردهای خود را به استاد راهنما ارایه می‌دهد و عملا به او اثبات می‌کند که تلاش خود را کرده است، اما مشکلاتی هم هست که بدون کمک استاد راهنما حل شدنی نیست. اینجاست که استاد راهنما با جان و دل وارد صحنه می‌شود و با کمک یکدیگر پایان نامه را پیش می‌برند. اگر همین دانشجو از مشکلات سخن به میان نمی‌آورد، استاد راهنما هم نمی‌توانست کمک چشمگیری ارایه دهد.
ضرورت خبررسانی درباره خدمات انجام شده و یا در دست اقدام و تأثیر آن در ایجاد امید در جامعه، امری است انکارناپذیر، اما آیا خبررسانی یعنی صرفا رساندن اخبار مثبت به مردم یا ارایه چهره واقعی از امور مثبت و منفی؟
حال سر این که اخبار منفی نباید پخش شوند و یا در صورت ضرورت پخش، باید به شدت کمرنگ شوند، چیست؟ یک احتمال این است که سیاست‌گذاران خبری که لزوما در رسانه ملی مسئولیتی ندارند، گمان می‌کنند با اعلام آمارهای منفی، مردم نسبت به آینده ناامید شده و نشاط از جامعه رخت برمی بندد. اگر چنین است، مردم بیشتر کشورهای جهان که همیشه در جریان اخبار منفی درباره کشور خود قرار می‌گیرند، باید همه دچار بیماری افسردگی شده باشند.
در ایران، متأسفانه اثرات سازنده خبررسانی درباره امور منفی و پیامدهای مثبت اعلام آمارهای مربوطه مورد غفلت واقع شده است؛ مثال زیر به توضیح مطلب کمک می‌کند.
انشاءالله که تعدادشان در حال افزایش است، اما فرض کنیم روزی تلویزیون اعلام کند بنا بر یک آمار قابل اعتماد، تعداد نوجوانان و جوانان نمازخوان ۵ درصد نسبت به سال گذشته کاهش یافته است. آیا تأثیر چنین خبری در جامعه منفی است؟ ممکن است در وهله نخست، چنین به نظر بیاید، اما درمیان گذاشتن صادقانه چنین آماری با مردم از سوی مسئولان، خود سرچشمه یک حرکت اجتماعی می‌تواند باشد:
فیلمنامه نویسی که مشغول نگارش فیلمنامه است، پیامی از نماز در متن فیلمش جای می‌دهد، فرهیختگان و مبلغان مذهبی بیشتر به این مطلب توجه می‌کنند، پدران و مادران نظارت بیشتری بر فرزندان خود اعمال می‌کنند، آموزش و پرورش برنامه نماز در مدارس را جذابتر می‌کند، در تبلیغات شهری، اهمیت بیشتری به نماز داده می‌شود، استاد معادلات دیفرانسیل یا پاتولوژی با گفتن جمله‌ای در اثنای درس، در این جهاد بزرگ اسلامی و ملی شرکت می‌کند. عده‌ای دیگر به دنبال ریشه‌ها رفته، مثلا توجه بیشتری به لقمه حلال می‌کنند و تعدادی دیگر در استفاده از برخی برنامه‌های ایمان سوز و روح‌کش ماهواره‌ای، احتیاط بیشتری می‌کنند.
بدین ترتیب، با اعلام آماری درباره رشد یک امر غیرمعنوی، یک حرکت معنوی در بطن جامعه پدید می‌آید. اما اگر همین آمار از کاهش تعداد نمازخوانان پنهان شود و به جای آن، تنها روی اخبار مثبتی مثل شرکت دهها هزار نفر در مراسم اعتکاف تأکید شود، جامعه هیچ‌گاه به حرکت درنمی‌آید و هر کس گمان می‌کند اهتمام مردم به نماز مانند گذشته است، اگر بیشتر نشده باشد. (به تازگی وقتی آمار تأسفبار مطالعه در ایران اعلام شد و البته مانند دیگر آمار منفی به سرعت تکذیب شد، یک نانوا به نام آقای نجفی حدود صد کتاب در نانوایی در دسترس مشتریان قرار داد و از سوی مردم نیز استقبال شد.)
احتمال دیگری که درباره علت پنهان کردن اخبار و آمار منفی وجود دارد، این است که اگر روی این نوع اخبار تأکید شود، مسئولان در مظان اتهام کم کاری یا سوء‌مدیریت قرار می‌گیرند.
این فرض نیز نادرست است. گاه و البته نه همیشه یک مسئول، همه تلاش خود را می‌کند، اما شرایط به گونه ای است که عواملی خارج از اختیار او در راه تحقق هدف مورد نظر مانع ایجاد می‌کنند. اگر آماری از روابط ناصحیح میان جوانان داده شود، لزوما معنایش این نیست که متولیان امر کم‌کاری کرده‌اند. چند سال پیش استفاده از بلوتوث مطرح نبود، اما همین امر به‌رغم جهات مثبت آن، ترویج فساد را بسیار آسانتر و در نتیجه تربیت نسل جدید را با مشکلات جدیدی روبه‌رو کرده است. برخی معضلات به دنیاپرستی بعضی از مردم، ضعیف شدن ایمان و یا حرام خوری برمی‌گردد؛ بنابراین، هر آمار منفی به معنای مقصر بودن متولیان امر نیست، هرچند گاهی چنین است.
ممکن است گفته شود دادن آمار از ناهنجاری‌ها، قبح آنها را نزد مردم می‌ریزد. این ادعا در مورد برخی اعمال زشت و نادر صحیح است، اما اگر امری فرضا ۲۰ درصد جامعه را به خود دچار کرده، دیگر قبحی باقی نمانده است تا ریخته شود. نباید نیروی عظیم و بی بدیل مردم در حل مشکلات را به دلایلی اینچنین از دست داد.
سیاستگذاران خبری به خوبی می‌دانند که اخبار منفی هم، خبر به شمار می‌آید و از این روی، خبرنگاران نیز موظفند به محض آگاهی از آمار ناهنجاری‌ها، گزارشی از آن تهیه و ارسال کنند، اما این دستور مربوط به خبرنگارانی است که در خارج از ایران کار می‌کنند. از این جهت است که اگر تعداد معتادان یا تعرضات جنسی در فرانسه یا آمریکا بالا رود، انعکاس آن در اخبار رسانه ملی به چند ساعت نمی‌کشد.
سیاستگذاران خبری ظاهرا توجه ندارند که نخستین پرسشی که با شنیدن اخباری اینچنین، به ذهن بسیاری از مخاطبان راه می‌یابد، این است که چرا آمار مشابه در مورد کشور خودمان در اخبار اعلام نمی‌شود؟ اساسا چه معنایی دارد که بیننده ایرانی آمار خودکشی در کره جنوبی، سرقت در استرالیا، چاقوکشی در انگلیس، قتل در آمریکا، رشوه در ژاپن و بی‌خانمان‌ها در کانادا را بداند، ولی از آمار مشابه در کشور خود ـ چه‌ اندک و چه بسیارـ آگاه نباشد؟!
چه بسا بر خلاف خواست تنظیم کنندگان اخبار، گاهی خبری مثل افزایش رشوه در ژاپن، برای برخی بینندگان حالت تحسین نسبت به دولتمردان ژاپنی ایجاد می‌کند، به این دلیل که حقایق جامعه را از مردم پنهان نکرده و برای حل مشکل اجتماعی از آنان کمک خواسته‌اند.
پنهان کردن آمار امور منفی مثل اعتیاد، خودکشی،‌ایدز و به طور کلی اخبار ناهنجاری‌ها و قرار دادن آنها در خبرنامه‌های محرمانه، پیامدهایی از این دست به دنبال دارد:
۱) چون مردم که خود قربانیان اصلی هستند، در بی خبری از آمار واقعی نگه داشته می‌شوند، خطر را جدی نمی‌بینند و بر رفت و آمدها و تماس‌های فرزندان خود نظارت کافی نداشته و کمتر آنان را از خطرات آگاه می‌کنند. اگر مکررا در اخبار رسمی ـ و نه لابلای یک روزنامه‌ ـ اعلام شود که مثلا سی هزار دانش آموز معتاد در کشور وجود دارد، خانواده‌ها مسئولیت خود را به نحو بسیار بهتری انجام می‌دهند.
۲) چون آمار رسمی وجود ندارد، هر آمار نادرست و اغراق آمیزی که توسط بیگانگان اعلام شود ـ کسانی که چه بسا از گسترش انحراف و ناهنجاری در میان جوانان ایرانی خوشحال هم باشند ـ دهان به دهان می‌گردد و در واقع زمینه لازم برای مؤثر واقع شدن «سیاه نمایی»ها فراهم می‌شود. از آنجا که در عصر انفجار اطلاعات، مردم ایران به آمار واقعی ناهنجاری‌ها در جامعه خود دسترسی ندارند، هر آمار نادرستی برای عده ای باورپذیر می‌شود. وقتی رسانه ملی مجاز به ارایه مداوم و مستمر آمار رو به کاهش یا افزایش ناهنجاری‌ها نباشد، در عمل این مأموریت به دلسوزانی! چون رادیو «بی. بی. سی» و رادیو اسرائیل و پایگاه‌های اینترنتی ضد انقلاب واگذار شده که با ترفندهای خبری هر آمار وحشتناکی را به مخاطبان بقبولانند.
۳) چون غالبا آمار آسیب‌های اجتماعی از دید مردم پنهان است، فشاری از ناحیه افکار عمومی بر مسئولان مربوطه وارد نمی‌شود. آنان حداکثر باید در نامه‌های محرمانه به مقامات بالاتر گزارش دهند نه به مردم، و معلوم نیست در میان صدها دغدغه مقامات بالاتر باید چند سال بگذرد تا معلوم شود، مسئول مربوطه وظیفه خود را درست انجام داده یا خیر.
در کشوری مثل ایران که حکومتش با یک انقلاب مردمی بر سر کار آمده و دهها نوع دشمن در جهان دارد، به‌کارگیری شیوه خبری کنونی اعجاب برانگیز است. اساسا مگر حل مشکلات جامعه ایران بدون شریک کردن مردم در آمار واقعی ناهنجاری‌های اجتماعی امکان دارد؟ معتادان یعنی گروهی از همین مردم که در میان مردم زندگی می‌کنند، خودکشی یعنی خودکشی افرادی که در همین جامعه زندگی می‌کنند، مبتلایان به‌ایدز یعنی افرادی از همین جامعه. اصلاح این ناهنجاری‌ها بدون ایجاد انگیزه در خود مردم که لازمه آن مطلع بودن آنان از آمار نابسامانی‌هاست امکان پذیر نیست. با رفتن آمار ناهنجاری‌ها از کشوی میز این مسئول به کشوی میز مسئول دیگر، اراده ملی برای مبارزه با ناهنجاری‌ها محقق نمی‌شود.
در اوضاع کنونی، استمداد از مردم توسط رسانه ملی منحصر به مواردی از این قبیل است: شرکت در انتخابات، راهپیمایی، جشن نیکوکاری و دعوت به صرفه جویی در مصرف آب و برق که البته همه در جای خویش نیکوست، اما توان مردم در کمک به حل مسائل کشور بسیار بیش از این است. وقتی آنان در جریان آمار دقیق و موثق در مورد اعتیاد، خودکشی، ‌ایدز و ... قرار نمی‌گیرند، چگونه می‌توانند کمک کنند؟ سخن حکیمانه امام (ره) در اوایل انقلاب که نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما برای این انقلاب چه کرده‌ایم، زمانی قابل پیاده شدن است که مردم صادقانه در جریان مشکلات قرار گیرند.
چرا از نیروی میلیون‌ها مادر، پدر، خواهر، برادر، معلم، دانشجو، روحانی و دوست دلسوز برای جلوگیری از آلوده شدن جوانان در برابر آسیب‌ها استفاده نشود؟ برای به میدان آوردن این نیروی عظیم تهیه یک گزارش از چند معتاد کافی نیست. وقتی مردم بدانند که مثلا ۵ درصد به تعداد معتادان به کراک اضافه شده است، احساس خطر بیشتری کرده و تدابیر لازم را در مورد اطرافیان و نزدیکان خود به کار می‌گیرند. مردم ما این ظرفیت را دارند که با پرسش از دست ما چه کمکی بر می‌آید پای اخبار بنشینند.
وقتی معضلات درست و به موقع مطرح شود، مردم غیر از اعمال مراقبت ویژه، راه‌های جدید نیز پیشنهاد می‌کنند. آمار معتادان به جای خود، امروزه حتی از زمان ورود آدامس‌های تخدیر کننده تا زمان اعلام نخستین هشدار در رسانه ملی گاهی دو سال طول می‌کشد، در حالی که ورود هر نوع ماده مخدر جدید باید همان روزهای اول به مردم اعلام شود، هرچند این کار به معرفی آن ماده نیز کمک کند. باز همچنان که می‌بینیم پس از گذشت چند سال از پدیده ترویج فساد از طریق بلوتوث، تنها در یکی دو ماه اخیر، چنین معضلی اجازه مطرح شدن در اخبار را یافته است.
ممکن است گفته شود در برنامه‌های گوناگون رسانه ملی، از جمله برخی سریال‌ها به خطرات ناهنجاری‌هایی از قبیل اعتیاد پرداخته می‌شود و بنابراین چه نیازی به اعلام مداوم آمار مربوط به اعتیاد ـ و همچنین سایر ناهنجاری‌ها ـ وجود دارد؟
اشتباه عده ای در همین جاست. همه می‌دانیم بیماری هپاتیت در کشور ما هست، اما هیچ‌کدام از ما اقدام ویژه‌ای در این راستا نمی‌کنیم، به این امید که انشاءالله ما و اطرافیان بدان دچار نمی‌شویم. اما اگر اعلام شود ابتلا به این بیماری ۲۰ درصد در ایران افزایش یافته است، همه مردم در رعایت بهداشت و شستن سبزیجات دقت بیشتری می‌کنند؛ ضمن آنکه متولیان به خاطر فشار افکار عمومی تلاش دوچندانی خواهند کرد.
علاوه بر این، اعلام آمار واقعی ناهنجاری‌های جامعه، نوعی به رسمیت شناختن شخصیت آن جامعه است. اعلام آمار کاهش یا افزایش ناهنجاری‌ها یعنی اعلام نتیجه تلاش مردم و مسئولان با ارایه «کارنامه». همچنان که اگر کارنامه ارایه نشود، بسیاری از دانش‌آموزان درس نمی‌خوانند، اگر آمار مستمرا به مردم اعلام نشود، انگیزه برای حرکت‌های اجتماعی از بین می‌رود. حتی اگر کمکی هم از دست مردم بر نمی‌آمد، باز حق هر کسی است که از اوضاع و احوال جامعه خود آگاه باشد تا بتواند دست‌کم در رفتار فردی خود دقت بیشتری اعمال کند.
آیا تعجب‌آور نیست که امروز برای صرفه جویی در آب و برق باید صدها بار و به صد زبان از مردم تقاضا کرد؟ این، به گمان من، نشان می‌دهد که روحیه همکاری در مردم مثل گذشته نیست. در خبرها اساسا مردم بخشی از راهکار نیستند، آنان طلبکارانی فرض می‌شوند که فقط باید به آنان اخبار مثبت ارایه داد. همواره از نقش مردم تمجید شده است، اما چون آمارها به طور صریح در اختیار آنان قرار داده نشده، نقش جدی معینی برای مردم در حل مشکلات اجتماعی تعریف نشده است.
به نظر می‌رسد مشارکت مردم در نظام اسلامی نیاز به تعریف وسیع تری دارد. مردمی بودن فقط به تعدد انتخابات برگزار شده نیست. مردم باید مستقیم و بدون لاپوشانی مرتبا در جریان آمار واقعی معضلات اجتماعی و کاهش و افزایش آن قرار گیرند تا بتوانند نقش خود را ایفا کنند.
توضیحات بالا، تلاشی بود در تبیین دو سیاست دیگر از شش سیاست یا پیش‌فرض نظام اطلاع‌رسانی در کشورمان به قرار زیر که در مقاله چهارم (ام‌المشکلات کشور چیست؟) ذکر شده بود:
ـ نظام اطلاع‌رسانی در کشور ما وظیفه اصلی اطلاع‌رسانی را عمدتا در دادن آمار مثبت، و پنهان‌سازی و یا کمرنگ کردن هر آماری می‌داند که به گونه‌ای منفی تلقی می‌شود و این امر را به خیال بالا بردن آبروی نظام نزد مردم انجام می‌دهد.
ـ در رویارویی با معضلات جامعه، بیش از آنکه به فکر اصل مشکلات باشد، به فکر این است که مردم از انعکاس این مشکل چه فکری در مورد نظام خواهند کرد. به بیان دیگر، آنچه در سر مردم می‌آید، از آنچه بر سر مردم می‌آید، بسی مهمتر است.
به هر حال با پنهان کردن آمار ناهنجاری‌ها و نابسامانی‌ها آبروی نظام بالا نمی‌رود، برعکس وقتی آنقدر در مورد آمار‌ها پنهان کاری شود تا جایی که خانواده‌ها اساسا از وجود ماده ای به نام کراک ـ تا چه رسد تعداد مصرف کنندگان آن در کشور ـ آگاه نبوده و یکباره فرزند خود را اسیر آن ببینند، آن وقت است که حیثیت نظام نزد آنان لکه‌دار می‌شود.
این نکته هم باید اضافه شود که احتیاط بی‌جا در اطلاع‌رسانی به مردم، تنها درباره آمار امور منفی نیست. بیست سال پیش شمار زیادی چنین گمان می‌کردند که اگر شوخی امام (ره) با یکی از اعضای خانواده از تلویزیون پخش شود، هیبت امام می‌شکند، در حالی که پخش چنین صحنه‌ای عملا قلب‌ها را به امام نزدیکتر می‌کند. امروز هم چنین پنداشته می‌شود که یک روحانی یا باید روی منبر نشان داده شود یا در یک همایش و یا پشت میز ریاست دادگاه. فکر می‌کنیم اگر یک روحانی سرشناس در حال ورزش کردن نشان داده شود، حرمت روحانیت می‌شکند، در حالی که پیامبر شخصا در مسابقه شترسواری شرکت کرده و یا با کودکان بازی می‌کردند.
باز فکر می‌کنیم اگر چند نفر در ایام انتخابات در رسانه ملی در پاسخ مصاحبه‌گر بگویند ما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم از تعداد شرکت کنندگان کاسته می‌شود، در حالی که همین امر بسیاری از مرددان را به صحنه می‌آورد. همچنین گمان می‌کنیم که اگر کنترل نامحسوس رانندگی از قضا به یک روحانی برخورد کند، نباید پخش شود، زیرا به آبروی روحانیت ضربه وارد می‌شود، در حالی که وقتی آن روحانی با تواضع خطای خود را بپذیرد و مردم عملا ببینند این لباس که لباس تواضع است، سبب تبعیض نمی‌شود، رابطه نزدیکتری با آنان احساس می‌کنند.
راستی اگر مستند قابل تقدیر روح الله ده سال پیش پخش شده بود، کدام ضربه بر نظام وارد می‌آمد؟ متأسفانه ایرادگیری‌ها و مصلحت‌اندیشی‌های بی‌جا جسارت بر انجام کار جدید را گرفته است، هرچند مسئولان کنونی صداوسیما از این جهت شایسته تقدیرند و در موارد زیادی از خود جسارت نشان داده و با برخی از این توهمات مبارزه کرده‌اند.
به هر حال، حامیان پنهان سازی آمار معضلات و ناهنجاری‌های اجتماعی خوب است توجه کنند که از طرفی آمار هیچ نوع ناهنجاری یک شبه افزایش نمی‌یابد و از سوی دیگر، حتی اگر در مورد ناهنجاری‌ها آماری داده نشود، همه مردم در نهایت وقتی کارد به استخوان می‌رسد، از آن آگاه می‌شوند، اما در این مرحله نه می‌توان از مردم توقع همکاری داشت و نه در چنین زمانی، کار چندانی از آنان برمی‌آید. اگر قرار است بنی‌آدم از به درد آمدن یکدیگر بی قرار شوند، شرط نخست آن است که به موقع از دردها آگاه شوند.
محمد مطهری