جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
نگاهی به جنبش اصلاح طلبانه « جدیدیان»
جدید یا جدیدی نامی است که به یکی از مشهورترین جنبشهای اصلاح طلبی در امپراتوری روسیه در اواخر قرن نوزدهم(دهه ی هشتاد) و اوائل قرن بیستم میلادی اطلاق شده است.
جدیدی کسی است که نوخواهی می کند و جنبش جدید یا جدیدی نامی است که در مورد اندیشگران عرفی - اسلامی همین دوره به کار رفته است. برای سهولت در این نوشته می توان این افراد و این جریان را جدیدیان یا جدیدگرایان هم بنامیم. به فارسی تاجیکی آنان را «جدیدان» می نامند. در این نوشته هر سه اصطلاح را بسته به مورد به کار می گیریم.
«جدیدان» را «ترقی پرور» یا به ترکی «ترقی پرورلر» و همچنین باز به ترکی «یوشلر» هم می نامیدند. از این رو این افراد یا جماعات را جدید یا جدیدگرا می خواندند که هدفشان استقرار اصول الجدید یعنی روشهای نوی تعلیم در مکتبخانه ها در امپراتوری روسیه بود.
اصطلاح جدیدی معنایی گسترده تر از نوگرایی در حوزه ی تعلیم و تربیت پیدا کرد و به تدریج تبدیل گشت به یکی از مهمترین جریان های نوگرایی به طور عام و نوگرایی دینی به طور خاص در آسیای مرکزی امروز که در آن هنگام از سوی روسیان، ترکستان نام گرفته بود.
جدیدیان نتوانستند شورشها و تحولات انقلابی برآمده از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را تاب آورند و بسیاری از هواخواهان و پیروان خود را در پرتو پاکسازیهای استالینی از دست دادند. با این حال آثار این جریان حتی تا به امروز هم در همین حوزه حضور دارد و قابل مشاهده است.
در آغاز جدیدگرایان سازماندهی جدید مکتبخانه ها را تبلیغ می کردند و می خواستند میز و نیمکت، تخته و نقشه وارد اتاقهای تعلیم، یا صفوف یا به اصطلاح امروزیها وارد کلاسهای درس کنند. این چیزها در ظاهر خصلتی آرایشی و تزیینی داشتند اما اساس سازماندهی تعلیم قدیم را درهم می ریختند. البته این گرایشها در همین حد خاتمه نیافت. ورود کتابهای چاپی درسی از قاهره، کازان(یا = قازان)، و از قسطنطنیه (= استانبول) اساس تعلیم قدیم را پرسش برانگیز می ساخت و تدریس مکتوب را جانشین تدریس شفاهی می کرد.
بنا بر روایتی این تمایلات جدید در میان تاتارهای کریمه پا گرفته بود و از آنجا به آسیای مرکزی به خصوص به بخارا و خوقند سرایت کرد و رونق یافت. اصطلاح اصول الجدید یا تعلیم با روش نو به خصوص در کریمه با نام اسماعیل بی گاسپرینسکلی (۱۹۱۴-۱۸۵۱) پیوند خورده است که در سال ۱۸۸۳ دست به انتشار روزنامه ی پرنفوذی به نام «ترجمان» زد. ولی چنان که آمد این جریان به ویژه در ترکستان آن زمان به خصوص در نواحی ازبکستان کنونی و دره ی فرعانه رواج یافت.
اصلاح تعلیم در مکتبهای ابتدایی آسیای میانه هدف نخستین جنبش جدید بود. در آن هنگام یعنی در اواخر قرن نوزدهم در مکتبهای آسیای میانه قرآن را به عربی تدریس می کردند بی آن که دانش آموزان، عربی بدانند یا بیاموزند. انتقال دانش مبتنی بود بر روش حفظ قرآن بدون فهم معنای آن. متنهای فارسی و ترکی به خط عربی ابزار یاری دهنده ی این روش به شمار می آمدند. دانش آموزان فقط می توانستند این متنها را بخوانند، اما موظف بودند آنها را حفظ کنند.
البته این دانش آموزان تنها می توانستند متنهایی را بخوانند که در مکتبخانه فرامی گرفتند، اما قادر نمی بودند متنهای تازه و ناآشنا را بخوانند حتی به زبان مادری خود. در عمل اینان همچنان بی سواد به حساب می آمدند.
هواخواهان اصول جدید در راه تغییر این روش تعلیم می کوشیدند و می خواستند آموزش الفبای آوایی (فونتیک) را به جای روش سنتی بنشانند و در نتیجه دانش آموزانی باسواد به بار آورند. بسیاری از طرفداران اصول الجدید خود از پرورش یافتگان مکتب قدیم بودند و از آن با بیزاری یاد می کردند و آن را پرورش دهنده ی جهل و ضدروشنگری می دانستند.
به نظر «ا. خالد»، پژوهشگر این دوره، نزاع میان روش قدیم و جدید معنایی بیش از این داشت. پیکار میان جدید و قدیم در اساس بر سر دو گونه فهم و انتقال دانش بود. مکتبخانه ها در دنیای متنهای دست نوشته پدیدار گشتند، نه در جهان متنهای چاپ شده. دست نوشته با خود نوعی قداست برای متن به بار می آورد و آن را از دنیایی بودن می رهاند و تبدیل می گشت به شیئی در خور تکریم؛ متن از خصلتی آیینی برخوردار می گشت و کارکرد دنیایی خود را از دست می داد و فقط می بایست آن را حفظ کرد و به یاد سپرد. هواخواهان روش جدید که به عصر چاپ به ویژه چاپ جراید تعلق داشتند، می خواستند بر خصلت جادویی متن دست نوشته غلبه کنند و فهم متن را به جای حفظ و از برکردن آن بنشانند.
از این گذشته جدیدیان خواستار ترویج آموزش کاربردی بودند و می دانستند که چاپ نه فقط اقتدار دانش آموختگان سنتی را به چالش می کشید، بلکه می توانست جامعه ای وسیعتر را خطاب قرار دهد که توانایی خواندن به دست آورده بود. بدین ترتیب طرفداران اصول الجدید اقتدار نخبگان فرهنگی سنتی را پرسش برانگیز می ساختند و در نهایت در راه بازتعریف نظم اجتماعی گام می نهادند.
به بیان دیگر روش جدید پیشرفت و ترقی را هدف می گرفت و با همین استدلالهای به ظاهر ساده بسیاری از بدیهیات رایج در جامعه را مورد پرسش قرار می داد. هم اکنون در ایران نیز آموزش سنتی دینی در مثلاًً شهر قم در معرض دگرگونی جدی قرار گرفته است و ابزار جدید آموزشی به ویژه رایانه (= کامپیوتر) نه تنها بر روش تدریس تاثیر برجا نهاده است، از اقتدار مدرسان نیزکاسته است و استقلال آموزشی- پژوهشی طلاب را فزونی بخشیده است. در نتیجه در آینده حوزه ی علمیه چهره ای به کل تغییر یافته و نقشی یکسره متفاوت از گذشته خواهد داشت.
این امر نشانگر آن است که ابزار آموزش و نحوه ی دسترسی به اطلاعات به نوبه ی خود بر نظام آموزش و ارتباط میان استاد و شاگرد تاثیری انکارناپذیر دارد.نام دیگر پیروان اصول الجدید یعنی «ترقی پرور لر» در عین حال مبین تنوع و وضعیت فرهنگی آسیای میانه در این دوران است. ترقی در اصل واژه ای است عربی که در فارسی بیشتر به معنای پیشرفت به کار برده شده است به خصوص در دوران مشروطیت. پرور پسوندی است فارسی که کاربردهای بسیار دارد همچون دانش پرور و مانند آن.
«لر» پسوند جمع در ترکی است که معنای کل آن در فارسی می شود «ترقی پروران». اینان کسانی بودند که متنها را به عربی می خواندند و در خانه به فارسی یا ترکی سخن می گفتند یعنی ترکی ازبکی که تازه پس از انقلاب اکتبر به این اعتبار شناخته شد و مع الاسف با تمام نیرومندی و رواج زبان فارسی به زیان آن انجامید. این جریان در ضمن نمونه ی خوبی است برای مطالعه در احوال جامعه ای چندفرهنگی که چنانچه حکومت و قدرت مرکزی به مدد سیاستگذاری فرهنگی تقویت یکی از وجوه فرهنگی را هدف بگیرد به تضعیف وجوه دیگر می انجامد حتی اگر این وجوه نیرومندتر از وجه هدفگیری شده باشند و در روال طبیعی و در گذاری برابر پیروزمند می گشتند.
ترقی از نظر جدیدیان به معنای دستیابی به پیشرفت از راه کسب دانش بود. اینان در عمل نوعی کیش علم می پروراندند به منظور تحقق روشنگری. اروپا از نظر پیروان اصول الجدید تجسم ترقی بود. بسیاری از جدیدیان به اروپا سفر کرده بودند و دست به مقایسه میان اروپای پیشرفته و آسیای میانه ی واپس مانده می زدند.
بدیهی بود که برخی در این ستایش از اروپا مانند ایرانیان عصر مشروطیت راه غلو بپیمایند و پیشرفت اروپا را امری بی عیب و بی نقص بنمایانند. «خالد» از میرزا سراج رحیم، فرزند یک بازرگان بخارایی که به سال ۱۹۰۲ موفق به دیدار از اروپا شده بود نقل می کند که نوشته بود در اروپا حتی یک نفر را ندیدم که لباسی کهنه یا چروکیده بر تن داشته باشد، هیچ بنای مخروبه ای ندیدم و هیچ خیابانی که تسطیح نشده باشد...در حالی که در سرزمین ما بازرگانان و دکانداران بدبخت در حفره هایشان در مغازه هایی تاریک مملو از گردوغبار در میان انبوهی از گدایان نشسته اند و لحظه ای نمی توانند به آسودگی نفس بکشند... وای بر ما، وای بر ما. تمام مدتی که در پاریس می گشتم به یاد وطن عزیزم بودم و همواره اشگ از چشمانم جاری بود.
در یک مقایسه ی سطحی و گذرا می بینیم که جدیدان بر علم پا می فشردند در حالی که درآستانه ی انقلاب مشروطیت در ایران، اصرار به استقرار قانون بود که در گفتارهای سیاسی محوریت یافته بود. به بیان دیگر آن که علم خواهی می کند به استقرار اندیشه و بنیادهای علمی در جامعه توجه می کند و تحول را از ریشه و از بنیاد پی می گیرد، و آن که قانون خواهی می کند به قلمرو حکومت دل می بندد و اصلاح را از بالا و از رأس جامعه دنبال می کند.
قانون- خواهان تصورشان بر این است که با استقرار قانون معضلات و واپس ماندگیها رخت برمی بندند و آنچه سد راه عدالت بوده است درهم فرو می ریزد. البته در همان دوران مشروطیت در ایران نبردی جانانه درگرفت میان مدارس جدید و مکتبخانه های سنتی. این نیز از خصوصیات دیگر جنبش مشروطیت در ایران است. گوشه ای از این جریان را در کتاب «در زمینه ی ایران شناسی جلد دوم» و به طور تفصیلی در کتاب «ریشه های تجدد» شرح داده ام. کتاب «حیات یحیی» نیز گفتارهایی جانانه در این زمینه دارد. انقلاب مشروطیت ایران از جهات گوناگون انقلابی است پیشرو در آن زمانه و به همین سبب خطا خواهد بود اگر بر یکی از جنبه ها و خصلتهای آن تکیه بزنیم و جامعیت آن را در تحلیلهای خود نادیده بگیریم.
طرفداران اصول الجدید در جهانی اسلامی می زیستند که براثر قرائت متون مشترک و سفر، به هم پیوسته بود. مسلمانان کشورهای مختلف در این هنگام با زبانهای غیراروپایی با یکدیگر در ارتباط قرار داشتند و تماس می گرفتند. به این اعتبار می توان جدیدیان را بخشی از قلمرو مدرنیسم اسلامی به حساب آورد. این جریان دارای خصلت اسلامی هم بود به سبب آن که گفتارهای اسلامی را یکسره از خود دور نساخت و بسته به ضرورت داور نهایی را در استدلالات خود اسلام می دانست.اینان هیچ گاه بسان ترکان جوان از خود اسلام زدایی نکردند. از این گذشته «جوهر راستین اسلام» را مغایر با «مدرنیته» یا تجدد نمی دانستند. به نظر اینان یک اسلام پیراسته از زینتهای دست و پاگیر قادر به تضمین رفاه برای مسلمانان تواند شد. با این حال اشتباه خواهد بود اگر جنبش جدیدی را یک جنبش اسلامی نوگرا بدانیم. نوع حرکت جدیدگرایان در اصل عرفی بود و نوخواهی آنان از دل و از درون شریعت برنیامده بود.
هدف آغازینشان تعلیم و تربیت نو (= مدرن) بود. فعلاً مهم این است که جنبش جدیدی در میان مسلمانان شکل گرفت و در همان حال واکنشی بود به سلطه ی تزاری و کوششی بود در جهت دستیابی به پیشرفت و علیه عقب ماندگی. در ایران بیشتر به جریان های نوگرایی و نواندیشی عرفی یا دینی در میان عربان توجه شده است. قصد من در این جا شناساندن کوششی است از نوع دیگر در میان غیرعربان، به خصوص، فارس زبانان - در این جا - در همسایگی با ترک زبانان و در حوزه ی فرهنگی - تمدنی مشترک.
پیروان اصول الجدید در فهم خود از اسلام به تنوع مسلمانان در آسیای مرکزی و کشورهای پیرامون آن احترام می گذاشتند و این تنوع را پذیرا می شدند. بر این اعتقاد بودند که فارس و انواع ترک، و همچنین حنفی و شافعی و مالکی و حنبلی و جعفری، همه مسلمان اند و همه به وجود خدا و یکتایی او باور دارند و رسول او را محمد (ص) می دانند.
به تدریج و با مرور زمان به خصوص پس از انقلاب ۱۹۱۷ این استنباط دستخوش تغییر شد و عنصر ترکی تقویت گشت و از میراث قهرمانانی ترک و مغول تبار چون چنگیز، تیمور، و الغ بیک یاد می کردند. شاعری چون عبدالرئوف فکرت پیش از آن که در پاکسازی های استالینی از میان برود و از تاریخ شوروی حذف شود، پس از ۱۹۱۷ از فارسی نویسی دست کشید و به ترکی نویسی روآورد.گرچه هواخواهان مکتب جدید مفهوم تقابل استعمارگر- استعمار شده را دگرگون ساختند و به همین سبب هم درطرح استعماری روسیه نمی گنجیدند، با این حال با استعمار روس سر ستیز نداشتند.
به نظر «خالد»، اینان نمی خواستند خود را از بستر امپراتوری استعمارگر روسیه برهانند، بلکه خواستار استقرار حضور یک مجموعه ی اسلامی در آسیای مرکزی در چارچوب روسیه بودند. این سخن را نمی توان برخوردار از دقت لازم دانست تا هنگامی که زمینه های سیاسی آن را درست برنشماریم. اعلام استقلال از امپراتوری روسیه به منزله ی اعلام جنگ می بود و کسی را در آن هنگام نه جرأت آن بود و نه توان آن؛ و طرح چنین خواستی پس از انقلاب اکتبر هم ناممکن می نمود به دلایل مختلف.
از این گذشته مهم است توجه کنیم که جریان های نوگرایی اولاً همه خصلتی واحد و معنایی یکسان ندارند و ثانیاً هر جریان در همه ی مراحل خود حامل معنا و خصلتی واحد نیست. در این جا خوب است نگاهی بیفکنیم به اندیشه ها و کوشش های محمدامین رسول زاده که از اندیشگری دموکرات و ایرانخواه به کوشنده ای از نوع دیگر تغییر یافت و ابزاری شد در دست جریان های ایران گریز. از این گذشته خوب است بدانیم که جنبش های اسلامی نیز خصلتی یکسان ندارند و چنان که گفته شد در همه ی مراحل خود معنایی واحد و محتوایی یکسان بر دوش نمی کشند.
برای مثال یکی از جریان های ذی نفوذ در جنبش کنونی اسلامی در ازبکستان در اساس جنبشی است پان- ازبک و در بهترین حالت پان- ترک. ارتباط این جریان با یک جریان دیگر در تاجیکستان معنایی متفاوت به خود می گیرد و حکایت از آن دارد که حتی در این دوران عنصر پان-ازبک تصور می کند تنها در پوششی اسلامی قادر به وسعت بخشیدن به آرمانهای خود است. از این که بگذریم می بینیم حتی در زمانه ی کنونی امکان دارد یک جریان یا یک جنبش اسلامی در مرحله ی پیدایی با غرور بر عنصر واپس ماندگی تأکید بنهد و رجعت به گذشته را غرورآفرین بداند؛ و همین جریان در مرحله ای دیگر از حیات خود به تعقیب و دستیابی خصوصیاتی غیرمتعارف، غیراسلامی و حتی تقلیدی از غرب اصرار بورزد. گرایش به پراگماتیسم و عملگرایی را نیز نباید در این دست از حرکتها و جریان های سیاسی از دیده دور داشت.
با تمام این احوال دستگاه اداری امپراتوری روسیه با شک به جدیدیان می نگریست و این جریان را پدیده ای سیاسی به حساب می آورد. در حالی که جدید- باوران نه تنها سازمان سیاسی خاصی نداشتند، حتی در داخل جامعه ی اسلامی هم با مقاومتهایی مواجه بودند. موج جدیدگرایان در واقع یک جریان فرهنگی بود، آن هم نه چندان منسجم.
جنبش جدیدان در شرایطی سر برآورده بود که روسیه ی تزاری در هر موج و جریان و جنبش فرهنگی، عنصری سیاسی می دید و نسبت به آنها حساسیت به خرج می داد. روسیه ی بلشویکی حداقل در آغاز از این نگرش در سخن و گفتار دوری می جست.
پس از انقلاب اکتبر جدیدگرایان احساس متفاوتی داشتند و تصور می کردند آسان تر می توانند به ترویج افکار خود بپردازند، اما توفیق چندانی به دست نیاوردند. در اوائل دهه ی بیستم قرن بیستم حتی شماری از آنان در جایگاه نخبگان جدید شوروی قرار گرفتند که این هم چندان نپایید و با سرنوشتی وحشتناک دست به گریبان شدند.
شماری از برجستگان جدیدی در دهه ی سی ام همین قرن در شوروی در اردوگاه های گولاگ ناپدید گشتند به اتهام فعالیتهای دست راستی ضدشوروی و تروتسکیستی. نسلی که پس از آنان برخاست از نظر جهان بینی و آموزش به اهداف نظام جدید شوراها وفادار بود و البته این امتیاز را گرفت که عنصر ترکی را در برابر فرهنگ مشترک فارسی - ایرانی با قدرت و به مدد نیروی حزب و به بهانه ی پیشرفت سوسیالیسم چیره گرداند ولی در حوزه ی علم و سیاست به عنصر روسی تن دهد.
آرمانهای آغازین جدیدیان امروز دیگر اعتباری ندارند(مثل روش جدید در برابر روش قدیم) اما برخی از پرسشهایشان هنوز هم در آسیای مرکزی در میان مسلمانان مطرح اند، مانند این که کدام روش می تواند مسلمانان را به پیشرفت برساند؟ در گفتاری دیگر به این جنبش و نقش و معنای آن بازمی گردیم.
چنگیز پهلوان
منبع : روزنامه شرق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست