پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
حیات سیاسی حزب کارگر؛ تداوم یا تغییر استراتژی؟
قدرت در طول حیات سیاسی بریتانیا، همواره بین دو حزب محافظهکار و کارگر در گردش بوده است. اما معادلات موجود در حیات سیاسی این جزیره بهگونهای بوده که سهم حزب محافظهکار با برتری نسبی در بهدستگیری قدرت و گردش جریان امور بیشتر باشد و این مسئلهای است که تاریخ تحولات سیاسی بریتانیا آن را اثبات مینماید.
بر این اساس، تجربه حزب کارگر در حیات سیاسی بریتانیا با رهبرانی چون کلمنت آتلی، هارولد ویلسون، جیمز کالاهان و تونی بلر نمایندگی شد، اما آنچه در دوران حاضر توانست کارنامه این حزب را بهعنوان تجربهای ممتاز برای گردش امور سیاسی بریتانیا نشان دهد، به پیروزی این حزب بازمیگردد که با رهبری بلر در انتخابات عمومی ۱۹۹۷ به حیات مقعطی محافظهکاران ”تاچر و میجر“ بعد از ۱۸ سال پایان داد.
در حقیقت این پیروزی با رهبری بلر و تداوم آن در سه دوره بعد طلوعی ممتاز برای حیات سیاسی این حزب بود، تونی بلر سیاستمدار برآمده از آکسفورد و دانشآموخته مکتب آنتونی گیدنز، در دهه ۱۹۷۰ به حزب کارگر پیوست و در سال ۱۹۸۳ نماینده مجلس عوام در پارلمان انگلیس شد. فعالیت مستمر او در حزب کارگر او را به چهره فعال این حزب در دوران معاصر مبدل ساخت که حاصل آن سه پیروزی پارلمانی در انتخابات ۱۹۹۷ و ۲۰۰۱ و ۲۰۰۵ بود.
استراتژی دوران زمامداری او بهرغم ماهیت شکنندهاش با پیوند و تلفیق با رویکردهای تاچر بانوی آهنین محافظهکار دهه ۸۰ بریتانیا، متضمن دستاوردهای درخشان برای اداره حیات سیاسی بریتانیا شد، تدوین و اتحاد چنین برنامههائی با مساعی و جهاد چشمگیر بلر میرفت که یک دوران طلائی را برای حیات سیاسی حزب کارگر بهوجود آورد.
اما در سایه تحولات اخیر جامعه، بریتانیا و در حد و مقام یک شوک سیاسی که عمده آن به پیروزی حزب محافظهکار در انتخابات محلی بازمیگشت، ابعاد تازهای از چالش بر سرآینده سیاسی تونیبلر و سیادت وی بر حزب کارگر را تقویت کرد و تداوم حاکمیت بلامنازع این حزب را در هالهای از ابهام فرو برد. اگر چه بلر تلش کرد که بر چالشهای مذکور غلبه کند اما به هر حال آینده حیات سیاسی کارگر را از نوع دیگری رقم زد.
جدای از نتایج انتخابات محلی که نقش قابل توجهی در تغییر آرایش و استراتژی احزاب سیاسی بریتانیا داشت، وجهی از این ملاحظات به انتخابات نمایندگان این کشور در پارلمان اروپا مربوط بود که با برگزاری این انتخابات، حزب دست راستی استقلال بریتانیا به جهت سیاستهای ضداروپائیاش با افزایش ۹ کرسی نمایندگی نسبت به دو حزب محافظهکار و سنتی پیروز انتخاب شد، به دنبال استقبال افکار عمومی در همراه شدن با روحیه ضداروپائی حزب دست راستی استقلال بریتانیا، سرنوشت قانون اساسی اروپای واحد در هالهای از ابهام قرار گرفت و دولت کارگری بلر به رغم توجیهات فراوان نتوانست افکار عمومی را متقاعد و با خود همراه کند. در سایه فرآیند چنین تحولی، زمینههای افول موقعیت حزب کارگر فراهم شد و کابینه بلر را در سایه قرار داد اما تعدیل موقعیت حزب کارگر و رها شدن از چنین فضائی ضرورت تغییر در کابینه را اجتنابناپذیر ساخت که متأثر از فضای حاکم بر افکار عمومی جامعه، بریتانیا بود.
انتصاب جان رید، به جای جان کلارک در وزارت کشور و انتصاب مارگارت بگت در وزارت امور خارجه بهجای تنها صدای موجود در اروپا ”جک استراو“ که جانب آمریکا را میگرفت، از نشانگان بارز این تغییر در کابینه بود.
اما تغییر در وزارت خارجه، نکته اساسی این تحول تلقی شد، ماجرا از آنجا آغاز شد که حاکمیت رابین کوک بر دیپلماسی بریتانیا، بلر را فاقد توان دخالت در حوزه دیپلماسی کرده بود. کنار گذاشتن کوک از دیپلماسی بریتانیا و انتصاب جک اسراو به سمت وزیر خارجه فضای به مراتب آزاد تری برای مداخله در سیاست خارجی برای بلر ایجاد کرد تا با انتخاب استراو هیچ صدای مخالفی را در همسوئی با آمریکا در حمله به عراق نشود. اما در شرایط موجود انتخاب مارگارت بکت بیشتر به جهت تلطیف شرایط ناشی از شرایط پرافت و خیز این کشور در عرصه سیاست خارجی که با سیاستهای میلیتاریستی آمریکا در خاورمیانه همراه بود، صورت گرفت که هدفی جز در اختیار گرفتن مستقلتر سکان دیپلماسی نداشت.
این نکته گفتنی است که حزب کارگر با مساعی بلر توانست موجد دستاوردهای مثبتی نیز برای بریتانیا باشد. بدون تردید تلاش برای اجراء صلح و تقسیم مسالمتآمیز قدرت میان دو گروه پروتستان و کاتولیک ایرلند با مساعی برتی آهون نخستوزیر ایرلند، برگ زرینی از آخرین فعالیتهای سیاسی اوست تاواپسین لحظات حضور او در ساختمان شماره ۱۰ داوتینگ استریت، به رغم همه ناکامیهای دولت او، توأم با حرمان نگردد.
در کنار نقش و تأثیر سایر دلایل درون خاستگاهی جامعه بریتانیا که منجر به استعفاء او شد، همسوئی این دولت کارگری با مواضع نو محافظهکاران کاخ سفید و حضور در جنگ افغانستان و عراق، به علت اصلی استعفاء او مبدل شد.
نظریه اعلام استعفاء و کنارهگیری بلر از قدرت، مسئله جانشینی او نتوانست موجد بحران برای این جزیره باشد. مسئله جانشینی بلر با توجه به در اختیار گرفتن اکثر کرسیهای مجلس عوام از سوی حزب کارگر و با توجه به گرایشهای درون حزبی، گوردون براون وزیر خزانهداری بریتانیا و متعلق به جریان سنتی حزب کارگر را بدیلی مناسب برای جانشینی بلر نشان داد. محتمل است که با انتخاب براون بهجای بلر، بتوان شاهد نوعی تغییرات نسبی برای حیات سیاسی جزیره بود که بدون شک این تغییرات اولین نشانههای خود را در سطح کابینه نشان میدهد. مسلم است که برخی از این تغییرات به حوزه سیاست خارجی مربوط شود و این تغییرات از واگرائی نسبی از آمریکا و همگرائی به اتحادیه اروپا همراه خواهد بود.
تأثیرپذیری سیاست خارجی بریتانیا از آمریکا در طول حیات جدید حزب کارگر متضمن نوعی آسیب روانی برای افکار عمومی این کشور بود. در نزد افکار عمومی بریتانیا، فرو رفتن انگلستان به گرداب عراق توانست در مقام یک خطای استراتژیک ضمن ایجاد تنش در جامعه اجتماعی موجب تزلزل موقعیت حزب کارگر و تضعیف این حزب باشد.
براون این واگرائی نسبی از آمریکا را بدان جهت در محور سیاست خارجی قرار میدهد که بتواند افکار عمومی بریتانیا را از خاطره شکست سیاست دنبالهروی آمریکا بیاراید و با فاصلهگیری مقطعی از سیاست بلر به ترمیمی آلام ناشی از مصائب و صدمات همسوئی با نومحافظهکاران همت گمارد، اما نکته قابل توجه در این میان آن است که این تغییرات نمیتواند با توجه به موضوع همسوئی و ملاحظات حزبی براون با بلر در حزب کارگر آنچنان جدی باشد.
بدون تردید هرگونه فاصلهگیری براون از سیاست بلر مقطعی و موقتی است، چرا که حیات سیاسی جزیره بعد از غروب آفتاب در سرزمین ویکتوریا متأثر از قدرت هژمون آمریکا بود و بریتانیا براساس یک سنت معهود و بهعنوان یک همپیمان استراتژیک هیچگاه خود را به خارج از دایره قدرت آمریکا تلقی نکرد. در سایه چنین رویکردی است که براون از آنکه بخواهد به موقعیت حزب کارگر در حیات سیاسی جزیره ارتقاء دهد، خود را دنبالهروی سیاست بلر نماید و در چتر حمایت آمریکا قرار گیرد بدون تردید یک وجه اشتراک براون با آمریکا حمیت از راهبرد جنگ بر ضد تروریسم و همگامی با سیاستهای خاورمیانهای آمریکا است.
سخن آخر آنکه اگر انعطافپذیری تاچریسم بهعنوان یک راهکار و استراتژی تقابلی توانست متضمن پیروزی سه دوره پیاپی در انتخابات بریتانیا برای حزب کارگر باشد، شاید همین راهکار در وقت حاضر و روزگار کنونی بتواند سیاستهای براون را در تداوم استراتژی گذشته قرین توفیق نماید و به اعتلاء و ارتقاء موقعیت حزب کارگر در حیات سیاسی جزیره منجر شود.
شاید حیات سیاسی جزیره نتواند خود را بینیاز از این سیاست بداند. بیتردید حیات سیاسی جزیره در روزگار حاضر تکاپو و ارتقاء خود را در احساس این نیاز میداند و این رویکردی است که تجربه دیپلماتیک و روابط سنتی دو کشور در طول حیات سیاسی دو کشور آن را اثبات مینماید.
صلاحالدین هرسنی
منبع : روزنامه آفتاب یزد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست