یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

یوهان گئورگ هامان


یوهان گئورگ هامان
یوهان گئورگ هامان (۱۷۸۸-۱۷۳۰) اندیشمندی هم سنگ كانت بود. خود كانت همواره مترصد افكار تازه هامان بود تا اندیشه‌های خود را برطبق آن بازسازی و تنظیم مجدد كند.
چرا هامان ارج و اعتباری هم پای كانت نیافت؟ مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش نیست بلكه می خواهد اشاره ای گذرا به جایگاه تفكر هامان در آسیب شناسی اندیشه مدرن داشته باشد. به ویژه تأثیر مهم او بر گفتمان محافظه كاری و انتقاد وی از لیبرال دمكراسی كاملاً آشكار است. این مقاله پیش از این درنهمین شماره ماهنامه خردنامه همشهری (ویژه نامه اندیشه محافظه كاری) منتشرشده است.
● هامان؛ ناقد روشنگری
هامان را تا اندازه‌ای ساده انگارانه، مخالف روشنگری دانسته اند. این مفروض كه روشنگری موقعیت واحدی از شماری نظرات فلسفی را شكل می دهد، فرضی قابل پرسش و مجامله است. امروزه اكثر دانشمندان كه به هامان می‌پردازند، موقعیت او را همچون مسیری پرپیچ و خم می بینند. هامان در برابر بسیاری از عقاید رایج زمانه خود ایستاد. هامان اما با بسیاری از معاصرین خود نیز در جبهه های متعددی جنگید؛ او در اغلب این جبهه ها توافقات سیاسی نیز با برخی از مخالفین خود داشت. یك مثال از این امر، می تواند آن باشد كه او هیوم را همچون سلاحی علیه عقل گرایی روشنگری به كار گرفت، با این حال از شك گرایی هیوم در نوشته‌های شالوده شكنانه خاص خودش استفاده كرد. شك ورزی های هیوم در خصوص اعتبار و خودبسنده بودن عقل، همچون گندم برای كارخانه آسیاب هامان بود.
اصرار هیوم بر این كه اعتقاد، بنیاد بسیاری از تفكرات و استدلال‌های ما را می سازد، از طرف هامان پذیرفته شد و با گونه ای تردستی ادبی به كار گرفته شد. هامان با كاربرد واژه Glaube (كه در آلمانی هم شامل اعتقاد در معنای شناخت شناسانه آن و هم ایمان در معانی دینی می شود) توانست ادعا كند كه ایمان و نه زمینه های عقلی، بنیاد ارزش والایی كه معاصرین اش برای عقل قائل می شوند، می باشد.این پرسش كه روشنگری چیست، چالشی میان هامان و معاصرینش بود كه از بحثی میان وی و انجمن هواداران سقراطی در سال ۱۷۵۹ آغاز شد و تا پایان عمر او ادامه داشت. این آموزنده و عبرت آمیز است كه مقاله كانت تحت عنوان پاسخ به مسئله: روشنگری چیست؟ (۱۷۸۴) را با پاسخ هامان به این مقاله در نامه ای به دوست خود كریستیان جاكوب كراوس، مطابقت دهیم.
كانت روشنگری را همچون خروج از صغارت خود-تحمیل كرده (عدم بلوغ یا قیومیت)، تعریف می كند كه از تنبلی و ترس برمی خیزد. به ویژه كانت می‌گوید: جنس كاملاً لطیف تر یعنی زن، انتقال به بلوغ و تفكر را برای خودش مشكل و خطرناك در نظر می‌گیرد. شجاعت دانستن داشته باش دستورالعمل كانت برای خوانندگانش است. اما در همان حال كه كانت بر كاربرد عمومی عقل اصرار می ورزد(استفاده از عقل به عنوان یك دانشمند) با وجود این ادعا می كند كه كاربرد اختصاصی (می توان گفت به معنای حرفه ای آن) عقل باید، برای مثال، روحانیون، سربازان و مالیات دهندگان را در احاطه خود بگیرد. آن ها خیلی ساده، باید اطاعت كنند. به علاوه، كانت ستایش زیادی نثار پادشاه آلمانی فردریك كبیر می‌كند كه هامان او را جبار و غیرمتخلق می دانست. تفكر كانتی مبنی بر ملزم بودن به تفكر برای خویشتن و گفتن این كه شجاعت دانستن داشته باش، بر روی هامان اثری نداشت.
دردناك تر، این طنز است كه در ستایش آزادی فكر سخن گفته شود اما اعتقاد بورزید (روحانیون)، رژه بروید (سربازان) و مالیات بپردازید تا حاكم شرور بر شما سلطه نیابد . لباس فاخر آزادی چه ارزشی برای من دارد، هنگامی كه در خانه ام روپوش بردگان را به تن دارم؟ این پرسش را هامان با اشاره به نظر كانت دایر بر تجویز كاربرد عمومی عقل و الزام اختصاصی به اطاعت مطرح كرد. در نگره هامان، آزادی عالمانه برای اندیشه كه كانت آن را مطرح می كند، در قیاس با الزامات اخلاقی یك مسئله تفننی در زمینه مباحثات مربوط به حوزه سیاسی و حرفه‌ای است كه كانت درصدد محدودسازی آن الزامات است: بدین ترتیب كاربرد عمومی عقل و آزادی چیزی جز یك دسر، دسری مجلل و پرشكوه نیست. كاربرد اختصاصی عقل همچون قوت و نان روزانه است كه ما باید از آن دست برداریم.
عدم بلوغ خود-تحمیل كرده همچون ریشخندی است كه او (كانت) نثار جنس كاملاً لطیف می كند و چیزی است كه سه دختر من آن را تحمل نمی‌كنند . بنابراین، هامان در اولین وهله به این ادعا كه عدم بلوغ، امری خود-تحمیل كرده است تا آن كه نتیجه عمل مردم و مخصوصاً حاكم مستبد باشد، اعتراض می كند. دوم، به روشنفكرانی همچون كانت اعتراض می كند كه برای افراد در خصوص رهانیدن خودشان از عدم بلوغ پرگویی و دلیل تراشی می كنند؛ روشنفكرانی كه خودشان را همچون قیمان بلوغ و عقل جا می زنند.هامان به نحوی طعنه آمیز و با گوشه چشم به كانت و فردریك كبیر نتیجه می گیرد كه روشنگری راستین منوط به ظهور شخصی نابالغ از یك قیومیت خود-تحمیل كرده عالی است.
● فراانتقاد از كانت
در سال ۱۷۸۱ امانوئل كانت كه دوست هامان بود اما از نظر فلسفی در مقابل او قرار داشت، نقد عقل محض را منتشر ساخت. پروژه كانت در این كتاب دو جنبه داشت: از یك سو، او استدلال می‌كرد كه عقل از شناخت، برای مثال، خداوند یا بقای روح ناتوان است اما این باورها (خدا یا بقای روح) از طریق عقل نفی هم نمی شوند. البته هامان با همدلی فراوان با این عقیده موافق بود. اما كانت همچنین دفاع از عقل و ادعای علوم طبیعی برای ارائه توصیفی برتر از جهان را نیز وجهه همت خود ساخته بود. این وظیفه دومی كه كانت برای خود قایل شده بود در قیاس استعلایی مقولات به كمال می رسید كه طی آن كانت استدلال می كرد كه تجربیات، ما را ملزم می كندتا جهان طبیعت را همچون تركیبی از ذوات متداخل بر طبق قوانین ضرورت علی درك كنیم كه این قوانین از طریق علوم طبیعی كشف می شوند.
وظیفه اولی كه كانت برای خود در نظر گرفته بود(كه هدف عمده هامان نیز همان است) به وسیله تفسیر خرد(عقل ) به مثابه توانایی تنظیم اهداف برای فهم بشر وعمل اخلاقی كامل می‌شود. این وظیفه ای كه كانت برای خود قایل بود، هامان را هراسان می ساخت زیرا با این كار عقل در جایگاه ایمان دینی قرار می گرفت و همپای سنت و فرهنگ انگاشته می شد و كانت می اندیشید كه عقل در این مقام، برای درك انسان عاملی ذاتی است.
هامان در پاسخ، برای كانت كه مهم ترین تحول در فلسفه قرن هجدهم آلمان بود، مقاله كوتاهی تحت عنوان فراانتقاد درباره محض گرایی خرد نوشت. گرچه این مقاله هیچ گاه در زمان حیات هامان انتشار نیافت، اما هامان نتیجه این مقاله را طی نامه ای برای دوست خود یوهان گو تفرید هردر، كه درعین حال شاگرد كانت نیز بود، نوشت و هردر نیز آن را برای فریدریش یاكوبی فرستاد تا بدین ترتیب این نوشته كوتاه اما جالب مورد استفاده عموم قرار گیرد؛ متنی كه مفسری آن را یك نفوذ نهانی بر اندیشه آلمان بعد ازكانت نامید. تز هامان در مقاله فراانتقاد آن است كه زبان، مركز عدم درك خرد از خودش می باشد.به ویژه هامان می اندیشید كه فلسفه انتقادی كانت، در همان حالی كه معتقد است هرچیزی در جهان باید تابع تحقیق عقلی و ارزیابی توسط عقل باشد، با این حال، از این واقعیت قاطع چشم می پوشد كه كاربرد عقل، از جمله از سوی كانت، منوط به زبان است. هامان می گوید كانت تصور می كند می تواند به سادگی یك زبان فلسفی جهانی برای خود بسازد، حال آن كه در این جا و هر جای دیگر كلمات معنایی دارند كه فقط در ارتباط با زمان و مكان متناسب با خود، آن معنا را حائزند.
هامان به وضوح در این جا بر موضعی مهم ایستاده است، زیرا قدرت نتیجه گیری های كانت در كتاب نقد عقل محض مستلزم آن است كه ما بدنه اساسی ترمینولوژی او را بپذیریم؛ مفاهیمی همچون تمایز بین امور پیشینی و پسینی و نیز بین قضایای تركیبی و تحلیلی. ولی فرد می تواند بپرسد چرا كسی نتواند به سادگی اصطلاحاتی را از هنر برگیرد و به تشریح آن ها بپردازد؟ این احتمالاً كاری است كه كانت خود را در حال انجام آن می دید. هامان به این سئوال به طریق غیرمستقیم جواب می دهد و آن كمك گرفتن از تجربه گرایانی همچون بركلی و هیوم است.
هم بركلی و هم هیوم، وجود ایده های به اصطلاح انتزاعی را رد می كنند و استدلال می كنند كه توجیه فلسفی برای ارجاع به هرچیزی در جهان كافی نیست. مگر چیزهای خاص قابل حس كردن وجود ندارد؟ حال آن كه ایده های انتزاعی چیزهایی هستند كه فقط در خلوت اذهان انسانی می توانند وجود داشته باشند. هامان در انتهای عمر خود یك بار دیگر در تعارضی فكری با كانت قرارگرفت. این بار موضوع پیرامون این پرسش بود كه روشنگری چیست؟ گرچه كانت اولین كسی نبود كه در بحث روشنگری مشاركت می كرد؛ اما برجسته‌ترین و نافذترین عبارات را پیرامون روشنگری بیان داشته بود. كانت در مقاله خود تحت عنوان روشنگری چیست؟
روشنگری را همچون جداشدن موجود انسانی از عدم بلوغ خودْ تحمیل كرده تعریف كرد. كانت می گوید شعار اصلی روشنگری شجاعت تفكر داشته باش! است. آن چه در این دیدگاه مسكوت است، آن است كه عدم بلوغ در واقع یك نوع قصور اخلاقی از سوی افراد بشر است كه از اجرای ظرفیت های عقلانی شان برای گسترش كامل آن قصور می ورزند. هامان در پاسخ خود به امانوئل كانت، هدفش آن است كه بگوید اعتقاد اصلی روشنگری آن است كه خرد (عقل) بیشتر از فرهنگ، سنت یا اعتقاد دینی برای راهنمایی بشر اهمیت دارد. پاسخ هامان به كانت یك تغییر مهم در زبان كانت به وجود آورد: برای واژه كانتی عدم بلوغ یا عدم ظرفیت، واژه هامانی سلطه جایگزین شد.
هامان چنین استدلال می كند كه شكست در تحقق كامل نتایج روشنگری نه ناشی از شكست در تفكر برای خویشتن بلكه بیشتر از این حقیقت ناشی می شود كه از سوی افرادی همچون كانت كه خود را بیشتر از اخلاقیات متداول نزدیك به حقیقت و عاقل‌تر می دانند به مردم گفته می شود كه باید به چه فكر كنند. بدین ترتیب هامان این نظر كانت را رد می كند كه عدم بلوغ به نحوی سوگوارانه، امری تحمیل كرده باشد. به جای آن، این دولت روشنگر است كه یك گروه مسلط (یعنی طبقه اشراف) را بر می دارد و گروه دیگری (یعنی روشنگرانی چون كانت) را جایگزین آنان می سازد. در این جا هامان پیش بینی می كند كه دست كم در سطحی كلی، در انتهای قرن بیستم این ظن وجود دارد كه لیبرال دموكراسی دیگر نتواند برطبق اصول خود زندگی كند؛ یعنی دیگر نتواند ادعاهای خاص خودش دایر بر تساهل جهانی را در عمل پیاده كند، زیرا نگاه به خویشتن به عنوان یك شهروند در یك نظام لیبرال- دمكرات بسیاری از ما را ملزم می دارد كه برخی از وجدانی ترین و درونی‌ترین عقاید خود را تابع تقاضاهای ناشی از اصل شهروندی قرار دهیم.
منابع:
literary Encyclopedia, Litencyc. com
Internet Encyclopaedia of philosophy.
Stanford.edu/entries
سید جواد طاهایی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید