جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


در مقام تاریخ و مورخ


در مقام تاریخ و مورخ
تاریخ، علم به احوال گذشتگان است. شاید این ساده‌ترین و در عین حال فراگیرترین تعریفی باشد که در میان ده‌ها تعریف ساده و پیچیده که از این علم داده‌اند هنوز هم جایگاه خود را داشته و آن را به کار می‌برند. در این میان عده‌ای برآنند تا تاریخ را به عنوان یک علم مطرح نکنند و تنگ‌نظرانه همچنان بر طبل خودخواهی خود بکوبند که تاریخ در قالب تعریف‌هایی که از <علم> می‌کنند، نمی‌گنجد و باید آن را از دایره علم خارج کرد و این تاج ابدی را بر سر مهندسی و پزشکی و دیگر علومی گذاشت که در کنج آزمایشگاه‌ها بارها در معرض آزمایش قرار گرفته‌اند و همواره نیز از آن نتیجه‌ای یکسان حاصل شده است.
غرض از نوشتن این مقدمه کوتاه آن بود تا در مقام مظلومیت این علم برآمده و شرحی کوتاه به بهانه درگذشت یکی از بزرگان این علم بر آن بنویسم.
امروزه تاریخ به عنوان یک علم در سطح جوامع علمی جهان شناحته شده است و در تمام دانشگاه‌های معتبر جهان تدریس و به آن بهایی دوچندان می‌دهند و عموما بیشتر فارغالتحصیلا‌ن آن نیز از افراد بسیار باهوش و در عین حال محقق به شمار می‌روند. کشور ما نیز به واسطه سابقه تاریخی بلند خود که آن را به عنوان یکی از چهار تمدن شناخته شده جهان می‌دانند از گذشته دور به تاریخ و تاریخ‌نگار بها داده و بزرگان بسیاری در این حوزه پرورش داده است که گستره تاریخ ایران آنها را معرفی و کتاب‌هایشان نیز پس از گذشت صد‌ها سال هنوز به عنوان مرجع جدی و مهم شناخته می‌شود.علا‌وه بر دلیل فوق، از آنجایی که ایرانیان به دلیل موقعیت سرزمینی خود همواره در معرض یورش‌ها و ایلغارها بوده‌اند، نوشتن در تاریخ و ثبت و ضبط حوادث و رویدادها همیشه برای آنها ارزشی والا‌ داشته تا بدین گونه حماسه جاوید پدران خود را پاس داشته و از این رهگذر هویت ایرانی خود را حفظ نمایند.
برای اثبات این مدعا بهتر است نگاهی به شاهنامه منثور ابومنصور عبدالرزاق توسی بیندازیم که مرجع فردوسی بزرگ در سرایش شاهنامه بوده است. ابومنصور هنگامی که حاکم توس بود با استفاده از حافظه گروهی از دهقانان ایرانی که ستون فقرات جامعه ایران پیش از اسلا‌م را تشکیل می‌دادند، شروع به جمع‌آوری شاهنامه خود کرد تا بدین‌گونه حماسه جاویدان فردوسی شکل گیرد. در طول قرن‌های بعد نیز ایرانیان کوشیدند تا در حوزه تاریخ‌نگاری آثاری بجا و شایسته از خود بجا گذارند که نام بردن از تمام آنها در اینجا میسر نیست.
آنچه مشخص است ایرانیان تا سال‌های پیش از مشروطه، با داشتن‌اندک سواد خواندن و نوشتن به تاریخ‌نویسی روی‌آورده و از این رهگذر توانستند از بر باد رفتن بسیاری از داشته‌ها و محفوظات ذهنی و شفاهی جلوگیری کنند که این امر به‌خصوص در مورد تاریخ‌های محلی صدق می‌کند، که اگر نبود این نوشته‌ها امروزه ما از بسیاری از تحولا‌ت تاریخی کشورمان اطلا‌عی نداشتیم.
هر چند این شیوه تاریخ‌نگاری را می‌توان تا سال‌های پس از مشروطه هم قابل قبول دانست، اما به نظر می‌رسد تاریخ‌و تاریخ‌نگاری شهر هزار‌دروازه‌ای را می‌ماند که نه دروازه‌بانی دارد و نه کسی که بگوید این شیوه تاریخ‌نگاری دیگر منسوخ شده و باید دنبال آن را در کتابخانه‌های قدیمی و نسخه‌های خطی جست‌وجو کرد، اما متاسفانه مانند بسیاری از دیگر مسائل انگار باسواد‌های مملکت ما نمی‌خواهند از سنت‌های تاریخ‌نگاری قدیمی بریده و پای در تاریخ نویسی جدید و مدرن گذارند!
باز هم اگر به تاریخ‌نگاه کنیم متوجه این نکته خواهیم شد که بیشتر کتاب‌هایی که امروزه در حوزه تاریخ ایران مورد مراجعه دانشجویان و مورخان کشورمان است، نوشته خارجی‌ها است. در بیشتر مواقع اساتید دانشگاه بر این نکته تاکید دارند که از فلا‌ن نویسنده داخلی استفاده نکنید و سراغ آن مولف خارجی بروید، چرا که آنها علا‌وه بر آنکه از روش‌های علمی بهره برده‌اند در تاریخ‌نویسی خود نیز رعایت بی‌طرفی را کرده‌اند.
حکایت امروز تاریخ در کشور ما همین است که متاسفانه بیشتر نوشته‌ها در این حوزه از روش‌های علمی تاریخ‌نگاری بهره نبرده و حتی این نویسندگان روش‌های علمی تاریخ‌نویسی را هم نمی‌شناسند. پر‌واضح است که در پیش گرفتن چنین شیو‌ه‌ای بیشترین ضربه را به تاریخ و تاریخ نگاری در ایران زده و خواهد زد. به علت مشغله زیادی که امروزه دامنگیر نویسندگان ایرانی شده، آنها فرصت بسیار کمی را صرف تحقیق و تفحص در امور تاریخی می‌کنند به گونه‌ای‌که اکثر نوشته‌های آنان همان ذکر تألیفات پیشینیان است و هیچ حرف جدیدی علی‌رغم ظرفیت بالا‌ی تاریخ‌‌نویسی در ایران ندارد.
این کتاب‌ها بیشتر به‌جای آنکه تالیف باشند تدوین‌هایی هستند که بنابر نظر آن صاحب اثر‌ اندکی تغییریافته و عنوان جدیدی را بر خود دارند. ‌
ضعف در تاریخ‌نگاری ایران به این هم محدود نشده است و امروزه هم کسانی پیدا می‌شوند که با به دست گرفتن قلم مانند دوره‌های پیش از عهد حجر تا عصر قجر را به صورت کتاب در آورده و اگر زیاد هنر کرده باشند، آن را در چند مجلد چاپ و به بازار روانه می‌کنند که این هم متأسفانه نه شایسته و نه می‌تواند نیاز دانشجو و دوستدار تاریخ را برآورده سازد.
در تاریخ‌نگاری جدید که با استفاده از مدل‌ها و شیوه‌های تعریف شده شکل می‌گیرند دوره تاریخ عمومی نوشتن گذشته است و هنر یک نویسنده آنجا است که خود را در یک دوره تاریخی متمرکز کرده و در همان دوره با در نظرگرفتن جوانب به تالیف اثر خود بپردازد. برای شاهد این مدعا نمونه‌ای ذکر می‌کنم: چندی پیش عزیز بزرگواری که دستی هم در نوشتن دارد در جمعی دوستانه می‌گفت شروع به نوشتن تاریخ ایران از ورود اسلا‌م به ایران تا دوره معاصر کرده‌ام و افزود که فکر می‌کنم ۱۰ یا ۱۲ سال طول بکشد تا این تاریخ تمام شود.
حال اگر نگاهی به تاریخ ویل دورانت بیندازیم که در نوع خودش نمونه است؛ متوجه خواهیم شد که دیگرانی هم بوده‌اند که او را در نوشتن این مهم یاری‌کرده و برای نوشتن این اثر بزرگ نه ۱۰ سال بلکه بیشتر عمرش را صرف کرده است و با این وجود باز هم نتوانسته در بیشتر مواقع به مسائل مطرح شده آنگونه که باید بپردازد، چرا که تاریخ او کلیات است و به جزئیات که امروز مطرح است نپرداخته.
دیگر نکته‌ای که باید در تاریخ‌نگاری ایران به آن اشاره شود عدم پایبندی به اصل بی‌طرفی در تاریخ است. هر چند ما ایرانی‌ها به عنوان مردمی وطن‌دوست همیشه در صدد دفاع از هویت خود برآمده‌ایم ولی این امر نباید مانع از بی‌طرفی ما در نوشتن تاریخ گردد، چرا که اگر ما در موضوعی نخواهیم حق مطلب را ارئه کنیم و تفسیر خود را داشته باشیم، باید یقین بدانیم که کسان دیگری با پرداختن به موضوع مورد تحقیق ما به اصطلا‌ح مچ‌گیری کرده و چون نظر آنها به حقیقت نزدیک‌تر است آن اثر مورد پذیرش بیشتری خواهد داشت.
چون این نوشته در ویژه‌نامه مرحوم دکتر نوایی آمده است، باید قولی را از این بزرگوار نقل کنم که همیشه سخن تقی‌زاده را تکرار می‌کرد که من در تاریخ نویسی از مریخ افتاده‌ام، یعنی به خودم این اجازه را نخواهم داد که تعصب من باعث شود تا در نوشتن جانبدارانه عمل کنم. به‌حق که دکتر نوایی این امر پسندیده را رعایت می‌کرد و در بیشتر نوشته‌هایش که ما به عنوان دانشجو می‌خواندیم، هیچ‌وقت نشانی از تعصب و جانبداری نمی‌دیدیم؛ اما چنانکه دوستان و نزدیکان وی بارها گفته‌اند در هنگامی که بحث وطن و هویت در می‌گرفت ایشان چنان بر مواضع خود پای می‌فشرد و با استدلا‌ل سخن می‌گفت که طرف مقابل ناچار به پذیرش می‌گردید.
مرحوم دکتر نوایی از همان روزگار جوانی که با مرحوم عباس اقبال آشنا شد خود را به جامعه علمی ایران معرفی کرد و توانست جای پای خود را باز کند. وی که همیشه تلا‌ش داشت تا مستدل و با استفاده از سند و مدرک سخن بگوید و بنویسد، در بیشتر نوشته‌هایش نیز این امر را رعایت می‌کرد. مطالعه عمیق و همه جانبه وی در تاریخ و فرهنگ ایران باعث شد تا همیشه حرفی برای گفتن داشته باشد.
هرچند رشته تحصیلی استاد نوایی ادبیات بود- به مانند مرحوم دکتر زرین کوب- اما این باعث نشد تا به دلیل علا‌قه به تاریخ ایران مطالعات خود را در این حوزه ادامه ندهد و عاقبت هم به‌عنوان استاد تاریخ مطرح شد و نه ادبیات. در مورد تلا‌ش و پشتکار استاد سخنی از خود ایشان را در این جا نقل می‌کنم باشد که ما هم از آن بهره بگیریم و استفاده کنیم: ...< چشمم را بر بسیاری از لذات زندگی مادی بستم و تمام وقتم را صرف آموختن کردم. مثلا‌ موقعی که در پاریس بودم، با توجه به آنکه در آنجا هوا دیر روشن می‌شود، ساعت ۹ صبح غذای مختصری می‌خوردم که هم صبحانه بود و هم نهار و از ساعت ۱۰ در بیبلوتک ناسیونال مطالعه می‌کردم تا ساعت ۵ که آنجا تعطیل می‌شد.
استاد نوایی چون ایران و ایرانی را دوست داشت تمام سعی خود را می‌کرد تا داشتهها ‌و دانسته‌هایش را به دانشجویانش منتقل کند، وی همیشه بر این نکته که تاریخ و تاریخ‌نویسی در کشورما مشکل است اذعان داشت و آن را به علت نبود امکانات کافی مربوط می‌دانست چرا که به باور ایشان ایرانی این قابلیت و استعداد را دارد که تاریخ مملکتش را فرنگی جماعت ننویسد؛ ایشان در جایی گفته بود: < آن مقدار که ما به خارج توجه می‌کنیم، اگر به داخلی‌ها توجه می‌کردیم؛ باعث می‌شد دیگران هم این کار را بکنند مثل آنچه مسیحا می‌کرد!
آنچه که فرنگی را جلو برده یکی متدش است و یکی استقامتش و در عین حال دستگاه اداری‌شان نیز به آنها توجه داشته است و وسایل کار را برای آنها فراهم می‌کرده. شما ببینید یک چنین بیبلوتک ناسیونالی با چندین میلیون جلد کتاب در اختیار محقق فرانسوی است. حالا‌ غیر از آن کتابخانه‌هایی که در هر شهر و دهی است. یا کتابخانه بریتیش میوزیوم که دریایی است در اختیار آنها و با آن تسهیلا‌تی که دارند، حالا‌ اگر ما یک کتابی را از یک جایی می‌خواهیم هزار نفر را باید ببینیم، خواهش کنیم، تمنا کنیم، تازه عاقبت هم می‌گویند نمی‌شود از اینجا ببرید بیرون. اینکه کتابخانه درست می‌کنیم و دستگاه درست می‌کنیم برای این که افراد استفاده کنند.>
دکتر نوایی که خود درد تاریخ ایران را خوب می‌شناخت همواره تلا‌شش بر این تا جایی که می‌تواند در راه روشن کردن تاریخ ایران به خصوص در دوره معاصر بکوشد و ده‌ها جلد کتابی که توسط ایشان تالیف و تصحیح شده خود نشانی است از این همت والا‌. در اینجا باید یادی از اخلا‌ق بزرگوارانه ایشان کنم، هرچند نتوانستم با عنوان رسمی دانشجو نزد ایشان بروم، اما هنگامی که چند باری با شاگردانش خدمت ایشان رسیدیم تواضع و فروتنی که نشان از بزرگی می‌داد چنان مرا در خود گرفت که آن چند بار دیدار نیز خاطره‌ای همیشگی شد.
در پایان باید گفت مشکل تاریخ‌نویسی و تاریخ‌نگاری در کشور ما زمانی حل خواهد شد که بتوانیم علا‌وه بر یادگیری روش‌های علمی در این حوزه به خود تاریخ هم بهایی دو چندان دهیم، چرا که هویت و اعتبار یک جامعه به تاریخ‌نویسی آن بستگی دارد و در غیر این صورت باید شاهد تاراج هویت ملی خودمان باشیم به گونه‌ای که امروز داریم بر سر نام خلیج‌فارس تاوان می‌دهیم و مولا‌نا را نیز به عنوان یک شاعر ترکیه‌ای می‌شناسند!!!
کریم جعفری
منبع : روزنامه اعتماد ملی