دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
مدرنیسم و شبه پاتریمونیالیسم در ایران
![مدرنیسم و شبه پاتریمونیالیسم در ایران](/mag/i/2/z02sn.jpg)
توفیق افزود: با یک نگاه ابتدایی به جوامعی مثل ایران که من آن را جامعه پسا استعماری مینامم، وجوه تمایز دو ساختار مشخص میشود. این جوامع برخلاف جوامع سرمایهداری، از ابتدا در وابستگی به نظام جهانی وارد مدرنیته میشوند و این وابستگی، خود عاملی برای برونزا شدن نظام اقتصادی است و در نتیجه آن تولید و بازتولید بخش مهمی از نیروی کار نیز خارج از مناسبات سرمایهداری صورت میگیرد. همین امر سبب میشود که برخلاف جوامع سرمایهداری، دستیابی به نیروی کار،به کارگیری جبر غیراقتصادی را الزامآور کند و این به خودی خود نشان میدهد که چرا دولت مدرن در جامعه ایران فاقد ویژگیهای دولت مدرن در جوامع سرمایهداری صنعتی است. همچنین وجود یک نقش داور گونه در چنین دولتی باعث میشود او مدعی سامان دادن جامعه باشد و در نتیجه در جوامعی مانند ایران را میبینیم که با وجود شکلگیری ساختار دولت ـ ملت، تفکیک میان اقتصاد و سیاست، جامعه و دولت در آنها ناقص باقی مانده است.
وی ادامه داد: در چنین ساختاری در واقع جامعه قادر به بیرون راندن دولت از مناسبات اقتصادی و طبقاتی نیست و حاکمیت سیاسی(government) نیز علیرغم آنکه ساختار دولت ـ ملت را میپذیرد، فاقد این توانایی است. در چنین شرایطی دولت (state) عملاً مهمترین نهادی میشود که از طریق آن کسب ثروت و قدرت امکانپذیر است و با شکلگیری دولت ـ ملت، دولت مدرن تنها نهاد موجود در جامعه خواهد شد که قدرت ویژه اعمال جبر را داراست. چنین دولتی از یک سو مدعی حفظ منافع عمومی بوده و از سوی دیگر، حوزه نفوذ و عرصه تاخت و تاز گروهها و عناصر دولتی و غیردولتی برای چنگ اندازی بر بخشهای مختلف این نهاد و به قول امروزی، رانتخواری از این طریق است.
به عقیده دکتر توفیق، در جوامعی مثل ایران به دلیل آنکه تفکیک میان حوزههای اجتماعی ناقص است، چه در گروههای فرودست و پایین جامعه، چه در گروههای فرادست، گرچه با تضادهای طبقاتی به معنای محتوای کلمه روبهرو هستیم اما مفهوم کلاسیک طبقه در چنین جامعهای چندان معنیدار نیست. وی به همین دلیل برای تحلیل ساختار قدرت از مفهوم گروههای استراتژیک استفاده کرد که به گفته او گروههایی هستند متشکل از افرادی که با هدف حفظ و گسترش منابع درآمد و یا منزلت اجتماعی مشترکشان به کنش اجتماعی می پردازند و میتوانند در دل نهادهای مختلف اجتماعییا دولتی شکل گیرند. روابط درونی این گروهها نسبت به شیوه درآمد، عقبه تاریخی و ارزشهای مشترک حاکم میتواند فردگرایانه، حامی پرورانه، کورپوراتیستی یا کولکتیویستی باشد. شکل رژیم سیاسی و سیاست جذب و کنترل گروههای فرودست اجتماعی نسبت به اینکه کدام گروه یا گروههای استراتژیک بر دولت مسلط شوند، میتواند چهره ای پارلمانتاریستی-دمکراتیک، کورپوراتیستی یا پاتریمونیالیستی پیدا کند.
توفیق در تحلیل خود از دولت در عصر پهلوی دو گروه استراتژیک بروکراتها و دربار را مورد توجه ویژه قرار داد. او گفت که گروه بروکراتیک از دل دیوانسالاری مرکزی ایران به وجود آمد. گروه دیوانسالاران مرکزی مهم ترین قربانی دگرگونی نیمه استعماری حاکمیت قاجار بود. ابزارسازی دربار قاجار توسط دولت تزاری و حکومتهای محلی به وسیله انگلیس نقش کارکردی دیوانسالاری مرکزی را بلاموضوع کرد.
توفیق همچنین از شکلگیری گروه روشنفکران مدرن از میان دیوانسالاراندر آن سال ها یاد کرد که بر اساس قرائتیباستان گرا از تاریخ ایران که انحطاط و عقب ماندگی کشور را حاصل غلبه دو عنصر اسلام قشری و تورانیسم می دید، به تنظیم ایدئولوژی یا گفتمان مشروطه پرداخت. گرچه روشنفکران-دیوانسالاران بر اساس این گفتمان به هژمونی فرهنگی دست یافتند، اما برای تحقق پروژه سیاسی شان، تاسیس دولت مدرن، ناچار از توسل به رضا خان و ارتش مدرن شدند اما در عمل اتفاق دیگری افتاد و در واقع رضاخان برخلاف نظر ایدئولوژیپردازان بوروکرات وارد تعامل با روحانیت شد وبا تشکیل سلطنت خود را از وابستگی به بوروکراتها و ارتش رهانید.
دکتر توفیق معتقد است: دولت ـ ملت در فرآیند نظمپذیر کردن ساختارهای محلی و تا حدی از طریق سرکوب و خلع سلاح ایلات و عشایر شکل گرفت. وی گفت: ما در تاریخ نگاری از منظر شکلگیری قدرت و ایجاد گسست با قبل به این مقولات نگاه میکنیم و به این مساله نمیپردازیم که در فرآیند دولت ـ ملتسازی بر سر ساختارهای محلی قدرت چه میآید و آنها چه استراتژیهایی برای حفظ منافع و امتیازات خود اتخاذ میکنند. به نظر من ارتش وقتی به استانهای مختلف میرود، فرمانداران و استانداران نظامی پس از یک دوره سرکوب وارد تعامل با ساختارهای قدرت موجود میشوند و در واقع دولت ـ ملت در این مناطق از طریق دولتی کردن دیوانسالاری محلی تحقق می یابد و به این وسیله منافع آنها هم وارد ساخت دولت مدرن میشود.
او تأکید کرد: برخلاف ایدئولوژی حاکم که یک ایدئولوژی بروکراتیک و تمرکزگراست، تحقق دولت مدرن در تعامل با این ساختارهای منطقهگرا و به اصطلاح سنتی شکل میگیرد و دربار و ارتش به صورت غیرمستقیم حامل و حافظ منافع آنها در ساختار قدرت سیاسی می شوند و به یک معنا نقش میانجی را بین گرایش دولت بوروکراتیک و ساختارهای غیرمتمرکز پیدا میکنند اما موضوع آنجاست که در هیچ دورهای از حاکمیت پهلوی، دربار موفق نمیشود این نقش میانجیگری را نهادینه کرده و گفتمان و ایدئولوژی متناسبی با آن پیدا کند. در واقع میتوان گفت در دوران پهلوی با وجود اینکه سلطنت تداوم یافت، اما این حکومت فاقد ایدئولوژی تداوم سلطنت بود و هرگز امکان نهادینه کردن رابطهها در آن به وجود نیامد و در تمام دوران پهلوی علیرغم گرایشهای موجود و تلاشی که برای جذب ساختارهای غیرمتمرکز قدرت میشد، این روند ناموفق باقی ماند.
وی در پایان از بحث خود این گونه نتیجه گرفت: من این ساختار را شبه پاتریمونیالیسم ارزیابی می کنم، نه پاتریمونیالیسم و معتقدم که عدم نهادینه سازی آن شرایط فروپاشی رژیم پهلوی را فراهم آورد.
منبع : انجمن جامعه شناسی ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست