دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


مرد هزار چهره!


مرد هزار چهره!
می گویند رسانه های جمعی ۵ کارکرد اصلی دارند، که عبارتند از :
۱) اطلا ع رسانی
۲) آموزش
۳) همگون سازی
۴) توسعه مشارکت
۵) سرگرمی و تفریح
و یکی از روش های موثر آموزش همان جمله معروف لقمان است: که از فرزندش می پرسد: ادب از که آموختی ؟ گفت از بی ادبان
بی ادبان کارهایی می کردند که مورد سرزنش دیگران واقع می شدند و من می فهمیدم آن کار بداست و انجام نمی دادم.
سریال های طنز و نقد به همین دلیل هم جنبه آموزشی دارند و هم جنبه سرگرمی و تفریحی.
گروه مهران مدیری در چند سریال با زبان طنز به آزار دهنده ترین بی ادبی های اجتماعی به نحوی تاثیرگذار می پردازد، اما حیف که این مفاهیم در میزگردهای تخصصی نقد نمی شوند تا پیام های سریال منتقل شود و اثر کارکرد واقعی خود را بر جای بگذارد.
به ویژه سه سریال: پاورچین، شب های برره و مرد هزار چهره پیام های اجتماعی مهمی را با خود حمل می کنند که لا زم است بازخوانی شوند.
در سریال پاورچین، نقد مدیریت رویداد محور و بی توجهی مدیربه فرآیند محوری درسازمان است.
کارمندان به دو گروه تقسیم می شوند، گروه فرایند محور و گروه رویداد محور- گروه فرایند محور برنامه دارد و هر روز طبق برنامه کارها را دنبال می کند، اما گروه رویداد محور تن به هیچ برنامه ای نمی دهد و منتظر است مدیر وارد شود و متناسب با اوضاع و احوال او به اصطلا ح رویداد روز فعالیت خود را آغاز کند، تفاوتی هم ندارد که این رویداد، کت و شلوار جدید مدیر باشد یا جوکی که مدیر می گوید یا فوت عمه مدیر و ...، با محور قراردادن رویداد روز را به شب می رساند و مدیر رویداد محور هم به این کارمند پاداش می دهد، او را ارتقا می دهد، اما به کارمند فرایند محور بی توجه است و انگیزه را در او می کشد و ... .
این سریال در شرایطی تولید و پخش می شود که جامعه به شدت از مدیران رویداد محور رنج می برد، مدیرانی که آسفالت خیابان ها و آماده کردن پروژه ها و مشابه آن را فقط برای سفر مدیر ما فوق یا یک مقام بالا تر وظیفه می داند و بس. در سریال شب های برره همین نگاه به جامعه رویداد محور است، جامعه ای که برنامه ندارد آرمان ندارد، فرایندی برای رسیدن به فردا برایش متصور نیست، مردم این جامعه هر روز منتظر رویدادی هستند تا با گردآمدن حول آن رویداد روز را به شب و شب را به روز برسانند، یک روز ورود یک تازه وارد به روستا و مار زدگی او موضوع جامعه می شود، یک روز آمدن غول به روستا و تازه وارد که خود از طبقه روزنامه نگاران است و آفات رویداد محوری را می شناسد، تلا ش می کند به جامعه آموزش دهد آنها را فرایندی کند، اما نه تنها نتیجه نمی گیرد که به علت مشکلا ت فراروی خود، ناگزیر رویداد محور می شود و همسو همراه با دیگران. با تماشای سریال «مرد هزار چهره» خلا » ضوابط در روابط اجتماعی را نشانه می گیرد، خلا ئی که در سال های اخیر پدیده هایی در زمینه های مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی عقیدتی و ... به مردم تحمیل کردند، پدیده هائی چون شهرام جزایری، کاظمینی بروجردی و ... .
گرچه این سریال هم مانند سریال های قبلی در میزگردهای تخصصی بررسی نشد و مورد کنکاش و موشکافی قرار نگرفت، اما بعضی از تحلیل گران هنری، فرهنگی و اجتماعی و برخی افراد عادی نگاه های تیز بین خود را دریغ نداشتند. در زیر به برخی از این نگاه ها که در سایت های تحلیلی و خبری منتشر شدند اشاره می کنم:
«کاری که من می کنم، نوک پیکانش روابط آدمهاست. سراغ مسائل سیاسی و اقتصادی کمتر می روم چون اساسا و اصولا اعتقادی به سیاست ندارم. وقتی به روابط آدمها می پردازی دلیلی برای محافظه کاری نداری.»
این جملات مهران مدیری پخته و کارکشته و کار بلد این سالهاست، که با فوکوس روی همین روابط آدمها مخاطب خود را قلقلک می دهد تا به نقد ساختارها در بعد کلان چشم داشته باشد; انبوه واکنشها و عکس العمل ها در بین مخاطب ایرانی که سعی دارد از مرد هزار چهره و موقعیت های آن برداشت سیاسی کند، دلیل این مدعاست.
شاید مسعود شصت چی هزار چهره آقای مدیری ما باشد، که خانوادههای ایرانی به مقتضای حال راهی برایش می گشایند تا قدم به محفلشان گذارد و یکی از اعضا گردد. تا با فراز و فرودهایش همراه شوند و هنگامی که معصومانه خیره می شود و جدی ترین جملات را با حماقتی شیرین همراه می کند از خنده ریسه روند و تکیه کلامهایش را با وسواسی خاص تکرار کنند; و تو از فردا هر که را که می بینی مدام بگوید: به به ! به به!
سریال های مدیری در این چند سال گذشته همواره تو را که مدتهاست از برنامههای تکراری صدا و سیمای ایران دلزده ای، وادار می سازد تا شبها پای تلویزیون تعمدا با صدای بلند بخندی و بخندی و شاید در لحظاتی به این باور برسی که پر بیراه هم نگفته اند که «مدیری سلطان طنز ایران است».
● مدیری در فراز و نشیب شهرت
کسانی که سنی کمتر از من ندارند حتما مهران مدیری را در نوروز ۷۲ به یاد می آورند با آن تقلید جالب از اجرای زنده یاد منوچهر نوذری در مسابقه هفته. مجموعه ای که با کارگردانی داریوش کاردان و بازی خلاقانه مهران مدیری بعدها سرمشق بسیاری از طنزپردازان شد تا جایی که کار به تقلیدهای تو خالی نیز کشید که البته مقبول عام نیفتاد.
این آغاز مدیری در عرصه جدی طنز بود. او پیش از آن در زمینه طنز تنها چند کار تئاتر در کارنامه خود داشت.
بعد از نوروز ۷۲ گویی استعدادش در این زمینه مکشوف خود و دیگران گشت و ادامه این استعداد منتهی به ساخت یکی از پر حواشیترین مجموعههای طنز تلویزیون شد و ساعت خوش محبوب ترین برنامه خیلیها.
بگذریم که این ساخته پر حاشیه، مهران مدیری کارگردان را وادار کرد تا ۳ سال از بهترین سالهای عمر خود را در انزوایی ناخواسته به دور از هرگونه کار هنری سپری کند. ولی شاید این محرومیت آنقدرها هم که تصور می کرد، فرجامی ناخوشایند در پی نداشت، چرا که بعد از ۳ سال مدیری با دست پر و پخته تر از گذشته پا به میدان گذاشت و برخلاف آنهایی که موقعیتهای مشابه داشتند دچار یاس و ناامیدی از اوضاع موجود نشد. شاید فقط چند نخ سیگار بیشتر در روز.
اما در ابتدا، کارهای جدید مدیری در زیر سایه نوستالوژی ساعت خوش هیچ گاه محبوبیت این مجموعه طنز را پیدا نکردند ولی تو گویی مدیری خوش شانس تر از آن بود که توسط مخاطب ایرانی پذیرفته نشود و فرصت ماندگاری در ژانر کمدی ایران را از دست بنهد.
اما در سیر ساخت سریال طنز همواره به دام تکرار غلتیدن، کارگردانان تلویزیونی ایران را تهدید کرده است، همان طور که مدیری هم در مسیر کارهای ابتدایش با ساختار تکراری و گاها ملال آور روبرو بود، اما یکی از برجسته ترین شاخصههای مدیری خلاقیت فردی و نوعی هنجارشکنی که با صراحت بیان همراه می شود وی را به چرخش در ساختار و حال وهوای کارهای بعدیش وادار کرد. و مدیری از کج راه تکرار به جاده مستقیم خلاقیت افتاد و مردم نیز که همواره از پدیدههای جدید استقبال می کنند، مدام این سال ها در انتظار کاری جدید از مدیری; خصوصا که این بار بزرگنماییهای معمول طنز واگویه مسائل روز خودشان بود.
علاوه بر خلاقیت و انعطاف پذیری مدیری از دیگر عواملی که نمی توان از اهمیت آن در موفقیت کارهای مدیری چشم پوشید، همانا همکاری خوب گروهی است. تا بوده مدیری بوده وپیمان قاسم خانی و تیمش. به حق که این کارگردان طنز، خوب توانسته تیم خود را رهبری کند و یکپارچه و منسجم پیش رود.
خود وی بارها در میان سریال از بی خوابیها و زحمات کادر گفته و گاها آنها را به نام خوانده و سر به سرشان گذاشته (ببین این پشت دوربین، خوابش برده) واین هنجارشکنی لطیف را به نوعی قدردانی از همکارانش دانسته است.
نباید انکار کرد که بسیاری از هنرپیشههای معروف طنز زمانی که در سریالهایی بازی می کنند که کارگردانی آن را مدیری بر عهده دارد بازی بهتری ارائه می دهند; پس هنرپیشه به تنهایی قادر نیست که یک مجموعه را تا حد اعلای موفقیت سوق دهد هرچند که باعث جذب مخاطب بیشتر شود ولی در مجموع دلیل تام و کافی محسوب نمی شود.
مجموع هنرمندان و دست اندرکاران و عوامل این جملات مهران مدیری پخته و کارکشته و کار بلد این سالهاست، که با فوکوس روی همین روابط آدمها مخاطب خود را قلقلک می دهد تا به نقد ساختارها در بعد کلان چشم داشته باشد; انبوه واکنشها و عکس العمل ها در بین مخاطب ایرانی که سعی دارد از مرد هزار چهره و موقعیت های آن برداشت سیاسی کند، دلیل این مدعاست. با کارگردانی دقیق و نوشتههای بکر که هر روز معانی جدیدی را خلق کرده و به گروه تزریق می کنند، می توانند اسباب موفقیت یک اثر را فراهم آورند و بلعکس.
اسم علت سوم را می گذارم صمیمیت و عدم ظاهرسازی. بارها اثبات شده که آنچه از دل برآید بی تردید بر دل هم می نشیند. خیلی فرق می کند که خواسته باشی اثری خلق کنی که حرف دل مردم را بزنی یا اینکه فقط به این نیت قدم برداری که مشهور شوی و احتمالا پولی به جیب زنی. گاها افرادی التقاطی مسلک هم پیدا می شوند که بخواهند با زدن حرف دل مردم به شهرت و ثروت برسند. عجیب اینکه هر یک از این نیتها خود را درون اثر جار می زنند و خلاصه از آنچه پشت پرده گذشته است به خوبی خبر می دهند. مردم هیچ گاه گول نمی خورند یا بهتر بگویم به این سادگیها گول نمی خورند. پس به ناچار برای اینکه حرفت قبول خاص و عام افتد باید همرنگشان شوی و از دهان آنها سخن گویی. به این گونه هنرمندان باید هنرمندان مردمی لقب داد; آنان که خاستگاهشان از میان مردم بوده است.
و اما اگر بخواهم از منظر دیگری نگاه کنم یکی از دلایلی که موجب می شود شخصی یا برنامه ای تبدیل به چهره شاخص در زمینه ای معین گردد خلا» کارهای مشابه است یعنی نبودن رقیب. به راستی اگر در ایران طنزپردازان بی پروا و ساختار شکن دیگر بسیار بودند و رقابت در این میدان تنگ تر از آنی بود که اکنون است آیا باز هم اکثریت مردم روی به یک ساخته مشخص می آوردند؟ بازهم اصرار داشتند وقتی به هم می رسند بی دلیل و با دلیل بگویند: به به! به به! آفرین.
تب یک سریال خصوصا از نوع طنز آن، طوری به سرعت فراگیر می شود که همه را در مدت کوتاهی مبتلا می کند و فردا که در شهر قدم بزنی برای شنیدن اظهارنظرها و تفسیرها اصلا نیازی نیست که خود را به دردسر اندازی.
تفسیرهایی از هر دست و هر نوع; گویی که هر فرد فقط و فقط از ظن خود یار سازندگان یک مجموعه طنز می شود و بس و علی رغم اینکه خود کارگردان صریحا ابراز می کند که دور مقوله سیاست کلا خط قرمز کشیده و هیچ تمایل ندارد که خود را قاطی این جور بحثها کند باز می بینی که شایع ترین تفسیرهایی که از کارهای وی می شود تماما بوی سیاست می دهد. اگر طنز به معنای بازگویی مسائل، مشکلات، تلخیها، کمی ها و کاستیها و انتقاد به وضع موجود در قالب شوخی است، چرا مردم ما تمام تلخی و کمی و کاستی را ریشه در سیاست دانسته و به هر طنزی برای اینکه سیاست را نشانه گرفته بخندند؟
● کارنامه هنری مهران مدیری تئاتر
▪ خرگوش، سال ۱۳۵۳، کارگردان : حمید عالمی
▪ شوخی، سال ۱۳۵۶، بازیگر، کارگردان: صدرا رسولی
▪ تلگراف، سال ۱۳۵۸، بازیگر، کارگردان: مهدی شریفی
▪ پلنگ نادان، سال ۱۳۶۲، بازیگر، کارگردان: بهروز سلیمی
▪ یک طنز و یک غم آوا، سال ۱۳۶۴، بازیگر، کارگردان: بهروز سلیمی
▪ ساعت عمو اسکندر، سال ۱۳۶۶، آهنگساز، کارگردان: حسن مشکلاتی
▪ آرسنال، سال ۱۳۶۷، بازیگر، کارگردان: محسن حاجی یوسفی
▪ پانسیون، سال ۱۳۶۸، بازیگر، کارگردان: محسن حاجی یوسفی
▪ سیمرغ، سال ۱۳۶۹، بازیگر، کارگردان: دکتر قطب الدین صادقی
▪ هملت، سال ۱۳۷۰، بازیگر، کارگردان: دکتر قطب الدین صادقی
▪ کیسه بوکس، سال ۱۳۷۱، بازیگر
● سریال
▪ سریال مشتهای کوچک، کارگردان: ثریا قاسمی، بازیگر، ۱۳۷۱
▪ سریال حکایت ها، کارگردان: مجتبی یاسینی، بازیگر، ۱۳۷۱
▪ سریال پندها و اندرزها، کارگردان: مجتبی یاسینی، بازیگر، ۱۳۷۱
▪ سریال نوروز ۷۲، کارگردان: داریوش کاردان، بازیگر، ۱۳۷۲
▪ سریال باغ گیلاس، کارگردان: مجید بهشتی، بازیگر، ۱۳۷۲
▪ سریال پرواز ۵۷، بازیگر/ کارگردان ، ۱۳۷۲
▪ سریال ساعت خوش، بازیگر/ کارگردان ، ۱۳۷۳
▪ سریال ساعت خوش، بازیگر/ کارگردان، ۱۳۷۴
▪ سریال نوروز ۷۶ (شبکه ۲)، بازیگر/ کارگردان، ۱۳۷۶
▪ سریال نوروز ۷۶ (شبکه ۱)، بازیگر/ کارگردان، ۱۳۷۶
▪ سریال ۷۷، بازیگر/ کارگردان، ۱۳۷۷
▪ سریال ببخشید شما، مجری/ کارگردان، ۱۳۷۸
▪ سریال پلاک ۱۴، بازیگر/ کارگردان، ۱۳۷۸
▪ سریال ۹۰ شب، بازیگر/ کارگردان، ۱۳۷۹
▪ سریال طنز ۸۰، بازیگر/ کارگردان، ۱۳۸۰
▪ سریال دردسر والدین، کارگردان: مسعود نوابی، بازیگر، ۱۳۸۱
▪ سریال پاورچین، بازیگر/ کارگردان، ۱۳۸۱
▪ سریال نقطه چین، بازیگر / طراح صحنه و لباس / کارگردان، ۱۳۸۲
▪ سریال جایزه بزرگ، بازیگر/ کارگردان ۱۳۸۴
▪ سریال شبهای برره، بازیگر/ کارگردان ۱۳۸۴
▪ سریال باغ مظفر، بازیگر/ کارگردان ۱۳۸۵
منبع: فرارو
نویسنده : زهرا فدایی
منبع : روزنامه مردم سالاری