جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
درباره خوان بالدراما :ژنرال فرانکو و ترانهی مهاجر
من تا کنون دو بار در همین صفحه از "خوان بالدراما" خواننده فقید اسپانبا برایتان نوشتهام. یک بار در مطلبی با عنوان "به خاطر یک زن"، و بار دیگر در مطلبی با عنوان "ترانه شخصی". اخیرا خاطرهای خواندم از این خواننده پرآوازهی مردمی که در کتاب خاطرات او که چهار سال پیش با عنوان "اسپانیای محبوب من" منتشر شد، آمده است و فکر کردم به بازگو کردنش برای شما میارزد.
اول این را یادآوری کنم که "بالدراما" در دورهی جنگ داخلی اسپانیا در جبههی جمهوریطلبان علیه فاشیستها فعالانه شرکت داشت و به دلیل محبوبیتش به عنوان خواننده، برای تقویت روحیه مبارزین، در جبهه برنامه هنری هم اجرا میکرد. پس از پیروزی ژنرال فرانکو و استقرار دیکتاتوری نظامی در اسپانیا بسیاری از مردم اسپانیا به ویژه فعالین سیاسی مخالف ناچار به ترک وطن شدند. بخش قابل ملاحظهای از آنان به مراکش رفتند چرا که آسانترین راه فرار عبور از جبل الطارق و اسکان در نزدیکترین شهر مراکش بود که به اسپانیائی "تانگِر" نامیده میشود و تلفظ عربیاش باید "تانجا" باشد. به هر حال "خوان بالدراما" در کتاب خاطراتش به تفصیل از این شهرکی که هزاران اسپانیائی مهاجر و پناهنده را در خود جا داده بود حرف میزند و از کنسرتهائی که خود او در "سالن سروانتس" اجرا کرده بود میگوید. این که چگونه هر شب صدها مهاجر برای شنیدن ترانهی بسیار معروف او، "مهاجر"، به این سالن میآمدند، و با چشمان اشکبار از اسپانیای عزیزشان یاد میکردند...
تکهای خواندنی از خاطرات او این است که میگوید سال پنجاه (یعنی دو دوازده سال پس از استقرار دیکتاتوری فرانکو) یکی از سرمایهداران اسپانیا، او و تعدادی از هنرمندان دیگر را برای اجرای برنامه به کاخ مانندی که نزدیک مادرید داشت دعوت کرد و همان جا بود که "بالدراما" با ژنرال فرانکو و وزرای نظامیاش روبرو شد.
وقتی نوبت خواندن فرا رسید "بالدراما" پرسید کدام ترانه را بخواند و پاسخ شنبد:
" ــ مهاجر "خوان"، البته که مهاجر...
"ریکاردو پیش درآمدی با گیتار زد با استاد کیروگا که در ته صحنه پیانو میزد، و در مقابل ما فرانکو، که به خاطر او آن همه اسپانیائی مجبور به ترک وطن شده بودند و نمیتوانستند بازگردند و ناچار بودند دور از خاکشان زندگی کنند، از من میخواست ترانهای را بخوانم که دقیقا از آنها سخن میگفت."
باید رشتهای بسازم
از عاج دندانهایت،
تا بتوانم بوسه بر آن بنشانم
وقتی از تو دورم.
خدا حافظ اسپانیای محبوبم.
درون روحم
تو را با خود حمل میکنم،
با اینکه مهاجرم
هرگز در زندگی نمیتوانم فراموشت کنم.
وقتی سرزمینم را ترک میکردم
چهره گریانم را برگرداندم
زیرا آنجه را بیش از همه دوست داشتم،
پشت سر میگذاشتم.
"بالدراما" برخورد خشک و نظامی ژنرال فرانکو را وقتی با دست سردش به او دست میدهد به یاد میآورد که بر خلاف انتظارش میگوید: "ترانه زیبائی است بالدراما، بسیار وطنپرستانه است." و سپس از او میخواهد که دوباره آن را بخواند.
"داشتم از ترس میمردم. چه پیش خواهد آمد اگر این بار این ترانه را خیلی وطنپرستانه نداند؟ آیا باز هم خوشش میآید یا دستور میدهد زندانیام کنند؟"
اتفاق خاصی نمیافتد جز این که این بار "بالدراما" ترانه مهاجر را، به گفته خودش، با یادآوری تک تک مهاجرین و تبعیدیهای وطنش، با سوز بیشتری میخواند.
چند روز پیش در یک سری دی.وی.دی که به تازگی تهیه کردهام اجرائی از همین ترانه را یافتم که "بالدراما" سالیان سال بعد در تلویزیون جنوب اسپانیا اجرا کرده است. حالا که این خاطره را خواندید شاید بد نباشد اجرای آن را هم ببینید که در همینجا برایتان میگذارم.l
● "ترانه شخصی"
دوستانی که ترجمههای من را از ترانههای کولی دنبال میکنند شاید این ترانه را به یاد بیاورند ولی مسلما آن را نشنیدهاند. اما حالا با کلیک کردن روی تصویر "خوان بالدِراما"، که در زیر میآورم، نه تنها میتوانید این ترانه زیبا را بشنوید بلکه میتوانید اجرای آن را ببینید. من این ترانه را دو سال پیش، وقتی که این خواننده و ترانهسرای محبوب کولی در سن هشتاد و هفت سالگی درگذشت از برنامه یادمان او در تلویزیون اسپانیا ضبط کردهام . اما بیائید پیش از دیدن و شنیدن آن، به عکس زیر دقت کنید.
کلاهی لبهدار که به نوعی به نشانهی "خوان بالدِراما" تبدیل شده، بر تابوتی پیچیده در پرچم آندولس. این اوج احترام به شخصیتی است که نه تنها به خاطر هنرش که به خاطر موضع مردمیاش در حساسترین دوره تاریخی اسپانیا، یعنی در دوره جنگ داخلی، محبوبیت استثنائی در میان مردم خود کسب کرده بود. او با آغاز جنگ میان جمهوریخواهان و فاشیستها، داوطلبانه به جبهه جمهوریخواهان پیوسته بود و علاوه بر شرکت مستقیم در نبرد، با تشکیل گروههای موسیقی کولی، برای اعتلای روحیه مبارزین و مجروحان جنگی، برنامه اجرا میکرد.
این را هم اضافه کنم که تنها دو ماه پیش از مرگش، در برنامه بزرگداشت مفصلی که هنرمندان صاحب نام فلامنکو در مادرید برایش برپا داشتند، خود او همراه با گیتار نامدارترین گیتاریست امروز فلامنکو، پاکو دِ لوسیا، برنامه اجرا کرد. حالا این شما و این هم ویدئوی "ترانه شخصی"، و برگردان شعر آن به فارسی.
خداوند زندگیای به من ارزانی داشته كه به مفت نمیارزد.
سرچشمه ناپدید شدهاش به سرچشمه رودی میماند بیآب.
به خاطر یك زن، گریه كردهام،
به خاطر یك زن، رنج بردهام،
به خاطر یك زن كه مجنونوار میستایمش.
به خاطر یك زن، كه پشت میلههای زندان هم باشم شادمان خواهم بود.
به خاطر یك زن، كه اگر جانم را بخواهد برایش میدهم.
زندگی فلاكتبارم را به خاطر این زن است كه میپذیرم.
چون زنی كه از او با شما حرف میزنم، آقایان،
مادر من است!
رضا علامه زاده (فیلمساز و استاد دانشگاه در هلند )
منبع : ماهنامه ماندگار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست