پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا


وندالیسم


تعریف و شناخت موضوع
وندال در لغت به معنای فرد یا آدم تخریب كار است و كلمه وندالیسم به معنای تخریب است. ولی در حالت عمومی و اجتماعی وندالیسم بیشتر به تخریب‌های اجتماعی و یا حركتی اطلاق می‌شود كه در آن فرد یا گروهی از افراد به خرابكاری بپردازند. البته وقتی واژه خرابكاری بكار برده می‌شود غالباً مواردی در نظر است كه تخریب‌ها اجتماعی و متعلق به عموم جامعه باشد به این معنا كه در مواردی كه فرد به خودتخریبی می‌پردازد و یا صدمات فردی به زندگی خود وارد می‌كند كلمه وندالیسم به كار برده نمی‌شود. این پدیده در سال های اخیر در بسیاری از كشورهای دنیا مشاهده شده و غالب متصدیان اجتماعی جامعه سعی در شناخت و كنترل آن دارند. در كشور ما نیز در برخی از موارد خاص این اتفاق افتاده و یا به صورت خیلی سبك هر روز اتفاق می افتد. وندالیسم را شاید بتوان به دو دستة كلی تقسیم كرد ۱- وندالیسمی كه در آن برنامه و یا هدف مشخصی دیده می‌شود كه غالباً هم گروهی است. ۲- وندالیسمی كه در آن برنامه‌ریزی و اهداف از پیش تعیین شده وجود ندارد و در بیشتر موارد فردی است.
اگرچه نوع اول در جامعه بیشتر بوده و پررنگ‌تر جلوه می‌كند ولی باید خاطر نشان كرد كه نوع دوم آن بیشتر خسارت به جامعه وارد می‌سازد و فقط به دلیل محسوس نبودن آن كم تر مورد توجه قرار گرفته است. امروز تقریباً عادی شده است كه فردی در برخورد با تلفن عمومی به آن مشت و لگد بزند و یا دیدن كیوسك‌های بدون شیشه دیگر طبیعی است ولی آیا واقعاً درست و طبیعی است؟ آیا می‌توان فقط با الفاظ جوانی كردن و یا برخی این گونه‌اند از كنار این مساله گذشت؟
انواع و یا گسترة تخریبی كه امروزه در جامعه دیده می‌شود بسیار وسیع و فراگیر است. یعنی بنوعی در تمامی ابعاد اجتماعی می‌توان آن را دید. در ادارات، اماكن ورزشی، فروشگاه‌ها، مدارس، تفریحگاه‌های عمومی، وسایل مورد استفاده جمع و ... و در هر مورد نیز دارای خصایص و سبك و روش خاص خود است و حتی دلایل منحصر به فرد خود را داراست. در ادارات تخریب‌ها مربوط به وسایل اداری و عمومی است، غالباً فردی و دور از چشم دیگران انجام می‌شود. در اماكن ورزشی غالباً تخریب‌ها اجتماعی و در جمع بوده حتی در برخی موارد موجب افتخار تخریب كننده نیز می‌‌شود. در مورد وسایل عمومی غالباً جمعی صورت گرفته و سعی می‌شود تا دیگران كم‌تر ماجرا را ببینند و به همین ترتیب بقیه موارد دیگر. در برخی موارد نیز تخریب‌ها پنهانی و كاملاً فردی است به طور مثال تخریب سرویس‌های بهداشتی عمومی از این‌گونه است. جالب این كه در بررسی جمعیت شناختی موضوع به قشرهای بسیار متفاوتی برمی‌خوریم و بنوعی نمی‌توان موضوع را به گروه و یا قشر خاصی از جامعه نسبت داد. در این‌گونه موارد جوانان، بزرگسالان، افراد تحصیلكرده، بی‌سواد، فقیر و غنی و به نوعی همه درگیر هستند از سویی دیگر تبعات آن نیز شامل تمامی اقشار جامعه می‌شود یعنی خسارات وارده تنها قشر یا گروه خاصی را در برنمی‌گیرد و نمی‌توان گفت كه بار مسئولیتی آن فقط بر عهده عده خاصی است.
از همه جالب تر این كه در موارد برخورد با تخریب‌های انجام شده افراد مخرب بیشتر از سایر گروه‌های جامعه احساس منفی ابراز می‌كنند به طور مثال وقتی فردی با یك تلفن عمومی خراب برخورد می‌كند بسیار عصبانی شده و حتی در برخی موارد به افرادی كه آن را خراب كرده‌اند، فحش هم می‌دهد در حالی كه خود او نیز در شرایط دیگری یكی از وندال‌ها یا تخریب كنند‌گان است. فقط نوع و یا سبك كار او متفاوت بوده و یا شاید در حال حاضر قابل پیگیری و بررسی نباشد. بسیار مشاهده كردیم راننده‌ای كه خود قوانین را رعایت نمی‌كند در شرایط برخورد با راننده متخلف دیگر بسیار واكنش تندی نشان داده و او را متهم می‌كند. و یا كارمندی كه در كار خود نسبت وسایل موجود در اداره حساسیت لازم را ندارد و حتی به خراب كردن برخی موارد نیز می‌پردازد، خود یكی از بزرگ‌ترین مدعیان رعایت نظم و انضباط و یا شعور اجتماعی است و به راحتی می‌تواند حتی ساعت‌ها در مضموم بودن این گونه رفتارها و حركات داد سخن را به دست گرفته و مثال‌های فراوانی ارائه كند.
پس مساله وندالیسم و وجود وندال‌های در جامعه كنونی موضوعی است كه در سطحی نسبتاً گسترده مطرح است و ارگان‌ها و سازمان‌ها و دولت و در نهایت ملت، هزینه بسیار زیادی را برای این خرابكاری‌ها باید پرداخت كنند. هزینه‌هایی كه هركدام می‌تواند بخشی از مشكلات جامعه را تا حدودی مرتفع كرده و باری از دوش این ملت بردارد. هزینه‌های كه باید صرف آبادانی و رشد و توسعه قرار گیرد بیشتر برای تعمیر و نگهداری می‌شود. و همه این موارد تفكر ما را به سمتی سوق می‌دهد كه تا كی باید این هزینه پرداخت شده و شاهد مسائلی مانند وندالیسم باشیم و سوال دیگر این كه آیا در تمامی این موارد تنها دولت باید به فكر چاره باشد و یا ما نیز می‌توانیم در برخی از مواقع كمك كرده و بخش‌هایی هر چند كوچك از مساله‌ای بزرگ را حل كنیم.
علل و سبب‌شناسی موضوع
در علت شناسی موضوع می‌توان به دو مورد كلی اشاره داشت :
۱- عدم امكان تخلیه هیجانی در مردم
۲- احساس تضاد و تعارض منافع با سیستم.
در مورد علت شماره یك باید عنوان داشت كه همه افراد بشر نیاز دارند تا در مواقعی هیجانات خود را تخلیه كنند همه ما نیاز داریم تا در مواقعی بلند بخندیم یا گریه كنیم، فریاد بكشیم و یا حتی برخی اعمالی را انجام دهیم كه با سن و یا موقعیت اجتماعی‌مان سنخیت كامل نداشته باشد مثلاً در سنین بزرگسالی شیطنت كنیم و یا خوراكی‌های كودكانه مصرف كنیم. این نیاز یك مورد كاملاً طبیعی و عمومی در بین همه افراد بشر است. به طور معمول نیز یا مواقعی پیش می‌آید تا بتوانیم این اعمال را انجام دهیم و یا مواقعی را پیش می‌آوریم تا بتوانیم برخی از این رفتارها را انجام دهیم. چرا كه در هر صورت باید شرایطی موجود باشد تا این انرژی راهی برای تخلیه شدن داشته باشد.
حال هر چه سن فرد كم‌تر باشد میزان انرژی او بیشتر است به طوری كه عنوان می‌شود انرژی یك كودك در سنین ۴ تا ۷ سالگی نزدیك به هفت برابر والدین خود است. و هر چه انرژی بیشتر باشد، برای تخلیه آن باید راه‌های بیشتر و متنوع‌تری را ایجاد كرد. برای كودكان بازی كردن یكی از مهم‌ترین راه‌های تخلیه هیجانی شمرده می‌شود كه می‌تواند بسیاری از عواطف و هیجانات فرد را تخلیه كرده و او را به آرامش برساند این امر تا حدی در روان‌شناسی مورد توافق است كه حتی بازی را نوعی درمان برای برخی ناراحتی‌های روانی كودكان می‌دانند. ولی آیا بزرگسالان نیز این موصوع را پذیرفته‌اند؟ آیا تا به حال پیش‌آمده است كه به فرزندان خود راه‌ها و روش‌هایی را بیاموزیم تا با آن بتوانند انرژی خود را در مسیرهای مثبت مصرف كنند؟ آیا تا كنون به غیر از درس خواندن هیچ كار دیگری را از فرزندان خود خواسته‌ایم یا این كه در تمامی طول روز آن‌ها را با واژة "نكن" از انجام كارها منع كرده‌ایم. جملاتی مانند نخند، شلوغ نكن، حرف نزن، صدا نكن، ندو، داد نزن، دست نزن، و ... را تا به حال چند صدبار تكرار كرده‌ایم؟ اما از سویی دیگر آیا تاكنون هیچگاه حتی در شرایطی مطلوب از فرزند خود خواسته‌اید تا رفتاری را انجام دهد؟ رفتاری كه كمی هیجان و یا شیطنت در آن باشد؟ آیا هیچگاه به او گفته‌اید كه می‌تواند در این شرایط مشخص داد بزند؟ آب بازی كند؟ آتش روشن كند؟ و یا رفتاری دیگر. با نگاهی به آن چه گفته شد و كمی تفكر درمی‌یابیم كه ما كم‌تر به مقوله تخلیه هیجانات كودكان و نوجوانان خود پرداخته‌ایم و در نهایت این انرژی‌های تخلیه نشده روزی با شدت بیشتری و در مسیری كه شاید درست نباشد تخلیه خواهد شد و آن زمان است كه ما واژه‌هایی مانند وندالیسم را ابداع كرده و سعی در توجیه و یا تبیین حركت نوجوانان و یا دیگر اقشار جامعه كه این حركت را انجام داده‌اند می‌كنیم.
جا انداختن موضوع برای افراد در سنین كودكی شاید كار خیلی سختی نباشد و بسیاری از ما پذیرفته‌ایم كه كودكان مقداری شیطنت باید داشته باشند ولی در مورد دیگران چه؟ . آیا جامعه پذیرفته است كه نوجوانان نیز دارای انرژی‌هایی هستند كه باید در زمان و مكان مناسب تخلیه شود؟ آیا قبول داریم كه در شرایطی خاص خود ما نیز كاملاً مطابق با قوانین رفتار نمی‌كنیم؟ آیا به این مساله فكر كرده‌ایم كه اگر این توان و انرژی، این هیجان و عاطفه، این احساس در یك مسیل و مسیر مشخصی قرار نگیرد شاید همانند یك سیل، ویرانگری كرده و عوارض فردی و اجتماعی داشته باشد؟ مثال‌هایی را در مورد كودكان ارائه كردیم ولی در مورد نوجوانان و جوانان نیز مساله همین گونه است فقط با این تفاوت كه در مورد ایجاد محدودیت در نوجوانان و جوانان تنها خانواده مقصر نبوده و نهادها و ارگان‌های دیگر نیز سهیم هستند. اگر در مورد كودكان واژه "نكن" فقط از سمت والدین خطاب می‌شد، در مورد نوجوانان و جوانان از سمت جامعه نیز بسیار تحت تاثیر این لفظ قرار می‌گیرند. البته جلوگیری از برخی رفتارهای نادرست و ناشایست وظیفه والدین و در برخی موارد ارگان‌هاست ولی بحث ما جلوگیری از رفتارهایی است كه منع خاصی نداشته و امكان بروز آن وجود دارد نه رفتارهایی كه هم قانون و هم شرع و عرف ما آن‌ها را منع كرده است.در اصل صحبت ما برای ایجاد امكان تخلیه هیجانات مثبت در افراد است در حالی كه هیجانات منفی باید توام با محدودیت و یا حتی در برخی مواقع شدت عمل هم توام باشد و از سویی دیگر عدم تخلیه هیجانات مثبت و تجمع آن‌ها در وجود افراد پس از مدتی می‌تواند زمینه‌ساز بروز هیجانات منفی شود كه باید به آن توجه داشت. از سویی دیگر (علت شماره دو) در برخی از مواقع دلیل وجود رفتارهای تخریب‌گرانه تعارض منافعی است كه افراد با سیستمی كه در آن حضور دارند، می‌كنند به طور مثال زمانی كه دانش‌آموزان منافع مدرسه را منافع خود ندانند و برای لجبازی و یا صدمه زدن به سیستم مدیریت مدرسه سعی در تخریب وسایل و امكانات مدرسه دارند و یا جوانانی كه وقتی به تماشای یك مسابقه ورزش می‌روند چون شرایط و اوضاع را بیشتر به نفع ورزشگاه و ... می‌دانند در تخریب امكانات ابایی به خود راه نمی‌دهند.و یا افرادی كه وقتی سوار اتوبوس‌های شركت واحد می‌شوند بی‌محابا و بدون هیچ واهمه‌ای به تخریب صندلی‌ها و ... می‌كنند فقط به این دلیل كه صدمه یا خسارتی وارد كرده باشند
این موضوع در برخی مواقع تا آن جا پیش می‌رود كه حتی این افراد به فامیل خود نیز رحم نكرده و وقتی در منزل یكی از بستگان حضور می‌یابند هم به نگهداری اموال و اشیاء هیچ توجهی نداشته و گاهی ابراز خرسندی از صدمه وارد كردن به میزبان نیز مشاهده می‌شود.
این گونه رفتارهایی كه هر روزه در سطح شهر با آن مواجه هستیم بیشتر به این دلیل است كه افراد احساس همنوایی با اموالی كه در حال تخریب آن هستند نمی‌كنند. حداقل این تصور در ذهن ایشان وجود ندارد كه چیزی را كه در حال تخریب آن هستند به نوعی بخشی از اموالی است كه متعلق به خودشان است. هیچگاه این ذهنیت در ایشان به وجود نیامده است كه دلیل داشتن هر چیزی فقط سند مالكیت آن نیست، و بسیاری از اموالی كه از نظر قانونی مال ما نیست در اصل بخشی از دارایی‌های ما محسوب می‌شود. هیچگاه آنان نیاموخته‌اند كه مدرسه، خیابان، تلفن عمومی، اتوبوس و ... اموالی است كه در حقیقت مال خودمان بوده و برای ایجاد و یا تعمیر آن‌ها این خود ما هستیم كه به صورت‌های غیر مستقیم باید هزینه پرداخت كنیم.
وقتی سخن به جایی می‌رسد كه در آن می‌گوییم نمی‌دانند، تصور موضوع را ندارند و یا ذهنیت ایجاد نشده است در اصل به مقوله فرهنگ وارد شده‌ایم. بدین معنی كه ایشان دارای فرهنگ مصرف و نگهداری اموال عمومی نیستند. و ساخت و ایجاد یك فرهنگ كاری است كه باید از كانون خانواده آغاز شده و جامعه پیگیر همان موارد و مطالب آموزش داده شده در خانواده، موضوع را بهتر و در سطحی وسیع تر برای فرد پرداخت كند. موضوع ضعف فرهنگی بخشی از دلایل ایجاد و یا مشاهدة برخی از پدیده‌ها به مانند وندالیسم است، ضعفی كه ایجاد شده و یا به دلایل مختلف به وجود آمده ولی باید مرتفع شود.
درمان
در درمان این پدیدة اجتماعی مضموم باید اشاره‌ای گذرا به بحث علت شناسی بیندازیم. در سبب شناسی موضوع، دو علت برای پدیده وندالیسم ذكر شد ۱- عدم امكان تخلیه هیجانی در مردم ۲- احساس تضاد و تعارض منافع با سیستم.
مسلم این است كه درمان نیز تابعی از علل است و نابودی علل خود به خود باعث درمان می‌شود اما در برخی مواقع نیز برای تسریع در فرآیند درمان باید از منابع دیگر بهره گرفت تا هم سرعت بهبودی بالا رفته و هم درمان موفقتر انجام گیرد. برای برطرف كردن علت شماره یك باید هم در خانواده و هم در اجتماع زمان‌ها، مكان‌ها و فرصت‌هایی فراهم آید تا افراد بتوانند به نحو درست و صحیحی هیجانات طبیعی و مثبت خود را تخلیه كنند. در خانواده والدین می‌توانند زمینه‌هایی را فراهم آورند تا كودكان فعالیت‌ها و رفتارهایی را كه می‌خواهند انجام دهند. همان گونه كا والدین برای بازی كودكان خود اسباب بازی تهیه می‌كنند، باید فرصت‌هایی را هم فراهم آورند تا هیجانات تخلیه شود. مواردی مانند برگزاری میهمانی‌ها، بردن كودكان به فضاهای باز، همبازی و همفكر با كودكان در پاره‌ای از امور، ایجاد تنوع در برخورد با كودكان و ... از جمله مواردی است كه می‌تواند باعث آرامش روانی كودك شده و هیجانات او را به حالت تعادل بازگرداند. به‌عنوان مثال همه ما نسبت به آتش حساسیت و حتی گرایش خاصی داریم، كودكان ما نیز از این قائده مستثنی نسیتند یعنی آن‌ها نیز آتش را دوست داشته و نسبت به آن كنجكاوی‌های خاص خود را دارند. از سویی دیگر می‌دانیم كه آتش خطرناك است و اگر توجهات و احتیاط‌های لازم در مورد آن صورت نگیرد می‌تواند باعث خسارات جبران‌ناپذیری می‌شود. حال چه باید كرد؟ از سویی كودك ما كنجاوی خاصی نسبت این امر دارد و از سویی دیگر آتش خطرناك است. آیا بهترین راه حل این نیست كه در شرایط خاصی از زمان و مكان كه امكانات به ما اجازه می‌دهد با حضور و نظارت خود به فرزندمان اجازه بدهیم تا آتش روشن كند؟ به بیان دیگر باید در فضاهای كنترل شده‌ای این امكان را برای افراد ایجاد كنیم تا هیجانات خود را ارضاء كنند. این موضوع در حالت كلی‌تری به جامعه نیز باز می‌شود به این معنا كه در جامعه نیز باید امكاناتی برای تخلیه هیجانی وجود داشته باشد. امكانات به معنای زمان و مكان مناسب با توجه به شرایط موجود و مسائل قانونی و ایمنی و ... در بسیاری از كشورهای دنیا دولت به‌طور غیر مستقیم در این گونه موضوعات دخالت كرده و تا حدودی جنبه‌های قانونی به آن می‌بخشد. به طور مثال در هند روزی از سال به عنوان جشن رنگ مطرح است كه در آن روز افراد مجازند تا با رنگ‌های گیاهی دیگران را به هر رنگی كه می‌خواهند، درآورند. چون این موضوع ملی است و قانونی پس افراد نیز ناراحت نشده و پیش‌بینی‌های لازم را در این مورد انجام می‌دهند مثلا لباسی را در آن روز می‌پوشند كه اگر رنگی شد خیلی ناراحت‌ كننده نباشد و موارد دیگر. پس افراد در آن روز سال مجازند تا با خنده و شوخی برخی از هیجانات خود را تخلیه كرده و هیچ ناراحتی و یا تخریب خاصی را نیز انجام ندهند وقتی این مورد به صورت قانونی در آن روز سال وجود دارد پس نوجانان و جوانان و دیگر اقشار جامعه نیز كه قصد چنین كاری را دارند تحمل می‌كنند تا در فضای مناسب به خواسته‌های خود بپردازند.
یا روز پرتاب گوجه‌فرنگی در اسپانیا كه مردم مجازند در آن روز همدیگر را با گوجه‌فرنگی مورد هدف قرار داده و از این طریق به شادی و تفریح بپردازند این موضوع تا آن جا پیش می‌رود كه حتی دولت روز قبل از جشن، مقدار زیادی گوجه تهیه كرده و در اختیار مردم قرار می‌دهد تا بهتر بتوانند این جشن را برگزار كنند. و مثال‌های دیگری كه در كشورهای دیگر وجود دارد. در كشور ما نیز به طور سنتی و دینی برخی از رسوم در این زمینه موجود بوده است. انواع مسابقات محلی كه در روستاهای ما انجام می‌شده، انواع جشن‌ها و اعیاد تاریخی و دینی كه در طول تاریخ در كشور وجود داشته است. جشن‌هایی مانند شب یلدا، چهارشنبه سوری، نیمه شعبان و غیره كه این امكان را به افراد می‌دهد تا هیجانات را تخلیه كرده و برای زندگی بهتر مهیا شوند.
مشكل عمدة ما امروزه نبود و یا كمبود این اعیاد و جشن‌ها نیست بلكه عدم برنامه‌ریزی مناسب برای آن‌هاست تا با این برنامه‌ریزی هم بتوان به شادی‌ها جهت داد و از انحرافات احتمالی جلوگیری كرد و هم عوارض و خسارت آن را به حداقل رساند. به عنوان مثال اگر نزدیك روزه چهارشنبه سوری دولت اماكنی را برای فروش ادوات ترقه‌بازی و ... فراهم كند هم مردم به دنبال وسایل غیر استاندارد نمی‌روند و هم می‌توان میزان شدت صدا و یا انفجار این لوازم را كنترل كرد.
كار قشنگی كه در چند سال اخیر در اعیاد شعبانیه حداقل در تهران مشاهده شد، باید الگویی قرار گیرد برای دیگر فعالیت‌ها. مسئولان از ابتدای شعبان، وسایل تزتینی و ... را در مساجد حتی به طور رایگان بین مردم توزیع كردند تا آن‌ها بتوانند بهتر و زیباتر این جشن بزرگ ملی - مذهبی را برگزار كنند. پس می‌توان با برگزاری برخی از این موارد، هم سنت‌ها و ارزش‌ها را در ذهن افراد زنده نگه‌داشت و هم امكانی برای تخلیه هیجانات آن‌ها فراهم آورد. از سوی دیگر برای درمان آن دسته از مواردی كه مربوط به علت شماره دو بودند یعنی احساس تعارض و تضاد در منافع با سیستم باید عنوان داشت این مورد نیاز به یك كار فرهنگی گسترده دارد كه باید از خانواده شروع شده و در تمامی سطوح جامعه گسترش یابد. امروز متاسفانه عكس این مورد در حال اتفاق افتادن است یعنی نه در خانواده تلاشی صورت می‌گیرد تا به فرزندان بیاموزند كه امكانات عمومی هم بخشی از دارایی‌های ماست و نه در سطح ارگان‌ها و نهادها این موضوع را برای مردم جا می‌اندازند.
مردم باید احساس كنند كه منافع آن‌ها در گرو منافع دولت بوده و كمك به دولت در حقیقت كمك به خود آن‌هاست و از سویی دیگر دولت نیز باید آسایش و منافع ملت را بخشی از وظیفه خود بداند و در هر بیشتر ارائه كردن خدمات بكوشد. مردم باید احساس كنند كه به طور مثال اگر قانونی در شهرداری به تصویب می‌رسد دقیقاً به نفع ملت است و شهردار نیز باید این حس را به مردم القاء كند كه كلیه تصمیمات، برای آسایش و رفاه آنان گرفته شده است. البته این موضوع فقط مختص به شهرداری نیست و تمامی ارگان‌ها و نهادها و موسسات و وزارتخانه‌ها را دربر می‌گیرد. از سوی دیگر در آموزش و پرورش باید این فرهنگ را در ذهن كودكان و نوجوانان ایجاد كرد تا نسیت به تمامی امكانات ملی و عمومی خود احساس مسئولیت كنند و با هرگونه تخریب در این موارد برخوردهای فردی انجام گیرد این امر تا آن جا باید پیش رود كه كودك به پدر خود نیز برای تنظیم اتومبیل و كم‌تر آلوده كردن هوا تذكر بدهد. و در این فرهنگ همه باید از همدیگر انتظار داشته باشیم تا با حفظ اموال و سرمایه‌های ملی و عمومی امكان زندگی بهتری را برای خود ایجاد كنیم. به طور مثال من، به فردی كه دارد به یك كیوسك تلفن خسارت وارد می‌كند، تذكر دهم كه چرا تلفنی را كه متعلق به من نیز هست، خراب می‌كند؟ و در حالتی بالاتر چرا تلفنی كه متعلق به خودش است را خراب می‌كند. به امید آن روز كه دیگر مواردی از این پدیده منفی (وندالیسم) در جامعه مشاهده نشود.

نویسنده:حسن ضابطی
مدرس دانشگاه علامه طباطبایی
منبع : خبرگزاری فارس