جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا


تاریخ زبان فارسی


تاریخ زبان فارسی
زبان فارسی از خانوادهٌ زبانهای هندی و اروپایی است. این زبانها از حدود هزارهٌ اول پیش از میلاد در بخش بزرگی از اروپا و جنوب و جنوب غربی آسیا رایج بود و از نیمه دوم سدهٌ پانزدهم میلادی در آمریكا و آفریقا و اقیانوسیه هم رایج گشته اند. خانوادهٌ زبانهای هندی و اروپایی از گروههای زیر تشكیل شده است:
آناتولیایی: این گروه كه دیگر رایج نیست، در هزاره های اول و دوم پ. م در تركیهٌ آسیایی امروز و شمال سوریه رواج داشت. مهمترین شاخهٌ گروه آناتولیایی، حتی (Hittite) است كه زبان رسمی امپراتوری حتی بود. دورهٌ برپایی آن امپراتوری، هزارهٌ دوم پ. م بود. آثار حتی در اوایل سدهٌ بیستم میلادی در بغازكوی (واقع در نزدیكی آنكارا) به دست آمد.
هندی و ایرانی: این گروه از دو شاخه تشكیل شده است:
الف) هندی: شاخهٌ هندی از پیش از هزارهٌ اول پ. م تاكنون در شمال و بخش مركزی هند و پاكستان رایج بوده است. قدیمترین اثر شاخهٌ هندی، سنسكریت و ودایی است كه ریگ ودا تقریباً از حدود هزارهٌ اول پ. م بدان نوشته شده است. هندوستانی و اردو و بنگالی و سینهالی (رایج در سیلان) و رمانی (romay: زبان كولیها) اززبانهای امروزی هندی است.
ب) ایرانی: شاخهٌ ایرانی در هزارهٌ اول پ. م در ایران و افغانستان، و در شمال در منطقهٌ میان مجارستان و تركستان چین رایج بوده است.
یونانی: یونانی در طول تاریخ یك زبان بوده است. این زبان حداقل از ۰۰۶۱ پ. م در یونان رایج بوده است. قدیمترین اثر زبان یونانی نوشته هایی است برلوحه هایی مربوط به ۰۰۲۱ سال پ. م كه از جزیرهٌ كرت به دست آمده است؛ پس از آن، كتابهای ایلیاد و اودیسه از آثار هومر است كه متعلق به سدهٌ هشتم پ. م است.
ایتالیایی: مهمترین زبان گروه ایتالیایی، لاتینی است كه اصلاً زبان شهر رم بوده و مادر زبانهای ایتالیایی، رومانیایی، اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی است.
ژرمنی: در میانهٌ هزارهٌ اول پ. م قبیله های ژرمنی در شمال آلمان و جنوب اسكاندیناوی زندگی می كردند؛ از سدهٌ دوم میلادی به بعد به مناطق دیگری كه امروز ساكن هستند، مهاجرت كردند. مهمترین زبان گروه ژرمنی، گوتی (Gothic) با آثاری از سدهٌ چهارم میلادی است. زبانهای انگلیسی وآلمانی و هلندی و دانماركی و سوئدی و نروژی و ایسلندی از گروه ژرمنی هستند.
ارمنی: این زبان در سدهٌ ششم پ. م در شرق تركیه و ارمنستان رایج بود؛ اما قدیمترین اثر ارمنی از سدهٌ پنجم میلادی است.
تخاری: تخاری كه امروزه رایج نیست، در هزارهٌ اول پ. م در تخارستان، میان بلخ و بدخشان، رایج بود.
سلتی: سلتی (Celtic) چند سده ای پ. م در منطقهٌ وسیعی از اروپا، از اسپانیا و بریتانیا تا بالكان و حتی در آسیای كوچك، رایج بود. آثار مهم به دست آمدهٌ این گروه از سدهٌ هشتم میلادی و از زبانهایی است كه در جزایر بریتانیا رایج بود، چون ایرلندی و ویلزی.
بالتی و اسلاوی: در آغاز دورهٌ مسیحیت قبیله های بالتی واسلاوی بخش بزرگی از اروپای شرقی را اشغال كردند. این مناطق در شرق مسكن قبیله های ژرمنی و شمال مسكن قبیله های ایرانی واقع بود. بخش اسلاوی منطقه ای كوچك بود و جنوب لهستان امروزی را شامل می شد. از سدهٌ پنجم. م اسلاوها منطقهٌ خود را از جهات مختلف گسترش دادند. امروزه زبانهای اسلاوی در بخش وسیعی از اروپای شرقی رایج است؛ اما زبانهای بالتی فقط در جمهوریهای لتونی و لیتوانی رواج دارد. قدیمترین اثر زبانهای اسلاوی از سدهٌ نهم. م است و به گویشی نوشته شده كه بلغاری باستان نامیده می شود.
آلبانیایی: آلبانیایی زبان جمهوری آلبانی است. قدیمترین اثر آن از سدهٌ پانزدهم میلادی است. دلیل گردآوردن زبانهای مذكور در زیر عنوان هندی و اروپایی، اشتراك در الفاظ اساسی است. اگر چه آن الفاظ شكلهای مختلف دارند، طبق قواعدی، از یك اصل منشعب شده اند.
زبانهای ایرانی باستان: از سال ۰۰۰۱ تا ۰۰۷ پ. م دوره رواج ایرانی باستان است؛ از ایرانی باستان چیزی باقی نمانده است. ایرانی باستان در طول سده هفتم پ. م همزمان با استقرار ایرانیان در بخش های مختلف ایران به صورتهای مختلفی تحول پیدا كرد. از ایرانی باستان تا آنجا كه مدرك در دست داریم، چهار زبان مستقیماً منشعب شده اند: سكایی، مادی، فارسی باستان و اوستایی.
زبان سكایی: سكاها از هزاره اول پ. م تا هزاره اول پس از میلاد منطقه وسیعی را از كناره های دریای سیاه تا مرزهای چین اشغال كرده بودند. از زبان سكایی نوشته ای به جای نمانده، تنها تعدادی لغت، اغلب به صورت اسم خاص، از زبان سكاهای مغرب كه در كناره های دریای سیاه زندگی می كرده اند، در كتابهای یونانی و لاتینی باقی مانده است. از زبان سكاهای آسیای میانه هم تعدادی لغت به صورت اسم خاص در نوشته های هندی و یونانی و لاتینی به جای مانده است. چند واژه از سكاهای غرب كه در نوشته های یونانی و لاتینی به جای مانده است، برای نمونه در ذیل می آید: arvant: تند و سریع، aspa: اسب، atar: آذر، bazu: بازو، charma: چرم، chyav: شدن، gausha: گوش، hapta: هفت، hushka: خشك.
زبان مادی: از زبان مادی كه زبان قوم ماد بوده، نوشته ای به جای نمانده است؛ از این زبان تعدادی لغت در نوشته های فارسی باستان و یونانی باقی مانده است. اینك نمونه چند لغت مادی كه در نوشته های فارسی باستان به جای مانده است: wazarka: بزرگ، xshayasya: شاه، asan: سنگ، misra: مهر. از زبان مادی پس از هخامنشیان هیچ اطلاعی در دست نیست.
زبان پارسی باستان: این زبان، زبان قوم پارس بود. قدیمترین و مهمترین اثر بازمانده از پارسی باستان، كتیبه داریوش بر كوه بیستون است. این كتیبه بر ۵۲۲ پایی كوه بیستون به سه زبان عیلامی، اكدی و فارسی باستان حك شده است.
كتیبه فارسی باستان در پنج ستون و ۴۱۴ سطر حك شده است. كتیبه نویسی به پارسی باستان پس از داریوش ادامه یافته و از خشایار شا، اردشیر اول، داریوش دوم و اردشیر سوم نیز كتیبه به جای مانده است. از اریارمنه (حدود ۵۴۶ تا ۰۹۵ پ. م) و ارشامه (حدود ۰۹۵ تا ۹۵۵ پ. م) و كوروش (سلطنت از ۹۵۵ تا ۰۳۵ پ. م) هم كتیبه به جای مانده است.
زبان اوستایی: زبان اوستایی زبان یكی از نواحی شرق ایران بود؛ اما به درستی معلوم نیست از كدام ناحیه. تنها اثری كه از این زبان در دست است، اوستاست. زبان اوستایی را به ملاحظات زبان شناسی باید دو گویش دانست: گویشی كه در گاهان به كار رفته و قدیم تر می نماید؛ گویشی كه در دیگر بخشهای اوستا به كار رفته و جدیدتر است. گویش نخست را گویش گاهانی یا قدیم و گویش دوم را گویش جدید می نامند. گاهان سخن خود زردشت است و تاریخ آن مربوط است به تاریخ زندگی زردشت. بیشتر ایران شناسان برآنند كه زردشت در اوایل هزاره اول پ. م می زیست. بخشهای دیگر اوستا در دوره های مختلف از سده ششم پ. م یا سده سوم میلادی تالیف شده اند. اوستای امروزی حدود یك سوم اوستای دوره ساسانی است. اوستای دوره ساسانی آن طور كه از دینكرت، برمی آید، بیست و یك نسك (یعنی كتاب) داشت.در نوشته های بازمانده از اوستایی، واژه غیراوستایی خواه از دیگر زبانهای ایرانی یا غیرایرانی وجود ندارد. و چون دینی كه نوشته های اوستایی در تشریح و تبلیغ آن نوشته شده، ثنوی است؛ اوستایی دو نوع لغت دارد: لغاتی از اوستایی به اهریمن و آنچه به او مربوط می شود، اختصاص دارد؛ لغاتی هم به اهوره مزداه و آنچه مربوط به اوست، تخصیص یافته است.
زبان فارسی در دوره ایران میانه
در سال ۱۳۳ پ. م داریوش سوم هخامنشی به قتل رسید. قتل او یك مرز تاریخی برای زبانهای ایرانی محسوب می شود؛ زیرا از مرگ او تا سال ۷۶۸ برابر با ۴۵۲هجری ـ سالی كه یعقوب لیث صفار به سلطنت رسید و زبان فارسی دری رسمیت یافت ـ دوره میانه زبانهای ایرانی به شمار می رود؛ دوره پیش از آن دوره باستان و دوره پس از آن تا به امروز دوره جدید محسوب می شود. اسكندر در سال ۳۲۳پ. م در بابل مرد و در امپراتوری هخامنشی سلوكوس جانشین او شد و دولت سلوكی را تاسیس كرد. این دولت تاسال ۷۴۲پ. م بر ایران حكومت كرد.در سال ۷۴۲پ. م اشك اول حكومت اشكانی را تاسیس كرد. دولت اشكانی تا سال ۴۲۲م، سالی كه اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشكانی، در جنگ با اردشیر ساسانی به قتل رسید، بر ایران حكومت كرد. اردشیر بابكان در سال ۴۲۲م حكومت ساسانی را تاسیس كرد و در سال ۱۴۲م سلطنت ایران را به پسرش شاپور اول واگذار كرد. شاپور كشور را از طرف شمال و جنوب و شرق و غرب گسترش داد. كشور او سند، پیشاور، كاشغر، گرجستان و عمان را نیز در بر می گرفت و به همین مناسبت او خود را شاهنشاه ایران و انیران نامید. دولت ساسانی تا سال ۱۵۶م كه یزدگرد سوم در مرو به قتل رسید، دوام یافت.در دورهٌ میانه، زبان اوستایی كه زبانی مرده بود، در حوزه های دینی زردشتیان رایج بود. زبانهای پارسی باستان و اكدی و عیلامی و آرامی كه زبانهای رسمی دولت هخامنشی بودند، از رسمیت می افتند و جای آنها را زبان یونانی می گیرد.
از برخی از زبانهای ایرانی این دوره آثار مختلفی به جای مانده است. زبانهایی كه از آنها اثر به جای مانده، به سبب شباهتهایی كه با هم از نظر قواعد دستوری دارند، به دو گروه تقسیم شده اند:
یك) گروه ایرانی میانهٌ شرقی كه زبانهای بلخی و سكایی و سغدی و خوارزمی را در برمی گیرد و گروه ایرانی میانهٌ غربی كه زبانهای فارسی میانه و پهلوی اشكانی را شامل می شود. زبانهای شرقی را از آن جهت شرقی نامیده اند كه منشأ آنها شرق ایران و زبانهای غربی را از آن جهت غربی گفته اند كه منشأ آنها غرب ایران بوده است. از زبانهای مادی و اوستایی كه در دورهٌ باستان رایج بودند، در دورهٌ میانه، زبانی منشعب نشده و چگونگی از میان رفتن آنها نامعلوم است.
بلخی: بلخی زبان قدیم بلخ بود. در سال ۷۵۹۱ باستان شناسان فرانسوی موفق شدند كتیبه ای در سرخ كتل (واقع در بغلان، میان بلخ و بدخشان) از این زبان به دست آورند. این كتیبه از معبدی است كه به دستور كانیشكا (سال جلوس ۰۲۱ یا ۵۲۱م) پادشاه بزرگ كوشانی ساخته شده است. این كتیبه خوب حفظ شده و به الفبای تخاری در ۵۲ سطر نوشته شده است.بلخ در زمان هخامنشیان استانی از ایران بود. پس از هخامنشیان، یونانیان بر بلخ حكومت كردند. در سدهٌ دوم پ. م، قبایل سكایی و تخاری به بلخ هجوم آوردند و آنجا را تصرف كردند و این سرزمین نام دومی به خود گرفت كه تخارستان باشد. از میان قبایل سكایی و تخاری سلسله های محلی به وجود آمدند. از آن میان معروفتر از همه كوشانیان هستند و آن سرزمین را كه امروزه افغانستان نامیده می شود، در تصرف داشتند. نزد كوشانیان خط یونانی برای نوشتن زبان محلی به كار گرفته شد كه به الفبای تخاری معروف گردیده است. پس از كشف كتیبهٌ سرخ كتل، كتیبه های دیگری از زبان بلخی كشف گردید. آثار بازمانده از زبان بلخی متعلق به اواسط سدهٌ دوم تا اواسط سدهٌ نهم میلادی است. از زبان بلخی در دورهٌ باستان و جدید، اثری به دست نیامده است.سكایی: از زبان سكاهای مشرق در دوره میانه آثار زیادی به دست آمده است. این آثار كه در اوایل سدهٌ بیستم میلادی از ختن و واحهٌ تمشق (Tumshuq) و مرتق (Murtuq) كشف گردیده اند، متعلق به سدهٌ هفتم تا دهم میلادی هستند و به قلمهای مختلفی از الفبای براهمی نوشته شده اند كه برای نوشتن سكایی متناسب شده بودند. الفبای براهمی را سكاها از هندیها و هندیها آن را از آرامیها گرفته بودند.
آثار به دست آمده از سكایی بر روی پوست و چوب نوشته شده اند. در آثار به دست آمده از ختن، زبان به كار رفته در آنها ختنی خوانده شده است.این متون را نوشته های طبی، نامه های تجاری و داستانها تشكیل می دهند؛ بخش عمده آثار سكایی ترجمه از سنسكریت و تبتی است. زبان سكایی تا سدهٌ یازدهم م. در كاشغر و حوالی آن تكلم می شد و پس از آن جای خود را به تركی داد. گویشهای پامیر بازمانده های زبان سكایی هستند. از زبان سكاهای مغرب در دورهٌ میانه، تعداد زیادی لغت به زبان مجاری راه یافته است. این امر به دوره ای مربوط می شود كه مجارها هنگام گذر از قفقاز در حدود سدهٌ هفتم میلادی با سكاها در تماس آمدند.
سُغدی: زبان سغدی زبان سرزمین سغد بود. مركز سغد، سمرقند و شهر مهم آن بخارا بود. سغدیها در اوایل هزاره اول پ. م. در سرزمین سغد سكونت گزیدند. سغد در زمان هخامنشیان استانی از ایران بود و بعد از اسلام در زمان سامانیان مركز زبان و ادبیات فارسی شد. اززبان سغدی در دورهٌ باستان اثری به جای نمانده؛ ولی در دورهٌ میانه آثار نسبتاً زیادی به دست آمده است. زبان سغدی تا سدهٌ چهارم هـ. در سغد رایج بود، اما از آن پس جای خود را به فارسی داد. امروزه زبان یغنابی كه در درهٌ یغناب رواج دارد، بازماندهٌ زبان سغدی است.
خوارزمی: خوارزمی زبان قدیم خوارزم بود كه تا زمان مغول در خوارزم رواج داشت و از آن پس ازمیان رفته و جای خود را به ازبكی داد. خوارزم كه اكنون بخشی از آن جزء ازبكستان و بخشی دیگر جزء جمهوری تركمنستان است، در جنوب دریای آرال قرار دارد، دریایی كه تا این اواخر دریای خوارزم نامیده می شد و هم اكنون هم در زبان عربی خوارزم نامیده می شود. خوارزم را برخی میهن اصلی ایرانیان می دانند. در دورهٌ اسلامی، خوارزم ازمراكز مهم فرهنگ ایران اسلامی بود و دانشمندانی بزرگ از ایران اسلامی بدانجا منسوبند، از جمله ابوریحان بیرونی. از زبان خوارزمی در دورهٌ میانه آثاری به جای مانده است؛ همچون: جملاتی كه در دو كتاب فقهی یتیمهٔالدهر فی فتاوی اهل العصر ، تالیف محمود بن محمودالملكی الخوارزمی متوفی در سال ۵۴۶هـ. و قنیهٔ المنیهٔ تالیف المختار الزاهدی متوفی در سال ۸۵۶ هـ. آمده است و نیز رسالهٔالالفاظ الخوارزمیهٔ التی فی قنیهٔ المنیهٔ، تالیف كمال الدین العمادی الجرجانی كه در سدهٌ هشتم هجری می زیست و ترجمهٌ خوارزمی مقدمهٔالادب از علامه جارالله زمخشری متوفی در سال ۸۳۵ هجری.
گروه ایرانی میانهٌ غربی
پهلوی اشكانی: زبان پهله بود و آن شامل خراسان و مازندران و بخشی از جنوب تركمنستان امروزی می شد. از دورهٌ میانه از این زبان، آثار نسبتاً زیادی به جای مانده است؛ همچون حدود دو هزار سفالینه كه در سالهای ۹۴۹۱ ـ ۸۵۹۱ از نسا (واقع در نزدیكی عشق آباد) پایتخت قدیم اشكانیان پیدا شدند؛ قبالهٌ اورامان؛ كتیبهٌ اردوان پنجم؛ كتیبه های شاهان نخستین ساسانی؛
یادگار زریران و درخت آسوریك كه منظوم بودند. براثر دستكاری، صورت منظوم آن دو به هم خورده است و آثاری كه به الفبای مانوی نوشته شده و از واحهٌ ترفان به دست آمده اند.
فارسی میانه
فارسی میانه دنبالهٌ پارسی باستان است؛ این زبان در دورهٌ ساسانی زبان رسمی ایران بود و به این زبان پهلوی ساسانی هم گفته می شود. از این زبان چهار نوع اثر به چهار الفبای مختلف به جای مانده است:
الف) كتیبه های شاهان و رجال ساسانی: همچون كتیبه اردشیر اول در نقش رستم؛ كتیبه های شاپور اول؛ كتیبه هرمز؛ در نقش رستم، كتیبه نرسی در پایكولی، واقع در كردستان عراق؛ كتیبه های كرتیر، روحانی مهم زمان ساسانی و. . .
ب) زبور پهلوی و ج) آثار زرتشتیان همچون: دینكرت، بندهش، داتستان دینیك، نامه های منوچهر، گزیده های زات سپرم، شكند گمانیك و چار، شایست نه شایست، مینوی خرد، روایات پهلوی، گجستك ابالیش، جاماسب نامه، ارداویراف نامه، یوشت فریان، ماه فروردین روز خرداد، اندرزنامه های پهلوی شامل: اندرز اوشنردانا، اندرز بزرگمهر، اندرز آترپات مهراسپندان، اندرز خسرو قبادیان، اندرز پوریوتكیشان و اندرز دانا مرد. و نیز متنهای غیردینی مانند: كارنامه اردشیر بابكان، خسرو قبادیان و ریدك، شهرستانهای ایران و افدیها و سهیكیهای سكستان.
د) آثار مربوط به دین مانی، مانند: شاپورگان، نیان زندگان (سفر الاحیأ) رازان (سفر الاسرار)، دیبان (الرسالات) و. . .
زبانهای ایرانی نو
در دوره جدید كه از سال ۴۵۲ ه&#۰۳۹; شروع می شود، از رواج زبانهای متعددی اطلاع داریم كه مهمترین آنها پشتو، كردی، آسی، بلوچی و فارسی دری است.
زبان پشتو: پشتو (یا پختو یا افغانی یكی از زبانهای شرقی است كه در شرق افغانستان و شمال پاكستان رایج است. پشتو دو گویش اصلی دارد و الفبایی كه بدان نوشته می شود، الفبای فارسی است كه در آن تغییراتی داده شده تا با زبان پشتو متناسب گردد. واژگان پشتو زیر نفوذ هندی، فارسی و عربی است. قدیمترین اثر زبان پشتو، از سده شانزدهم میلادی است. تا سال ۶۳۹۱ زبان فارسی دری زبان رسمی افغانستان بود. از آن سال زبان پشتو به عنوان زبان رسمی افغانستان اعلام گردید و فارسی دری به درجه دوم اهمیت تنزل كرد.
زبانهای كردی: زبانهای كردی از زبانهای ایرانی غربی هستند كه در ایران، تركیه، عراق، ارمنستان و سوریه رواج دارند.
واژگان كردی زیر نفوذ فارسی، عربی، تركی و روسی است. البته نفوذ فارسی و عربی بیشتر از تركی و هر سه بیش از روسی است. از زبانهای كردی در دوره میانه و باستان اثری به جای نمانده است.
زبان آسی: آسی از زبانهای ایرانی شرقی است كه در شمال قفقاز رواج دارد و دو گویش دارد: گویش شرقی كه ایرونی و گویش غربی كه دیگوری نامیده می شود. اكثر آسها به گویش ایرونی گفتگو می كنند و این گویش اساس زبان ادبی آسی است كه به الفبای روسی نوشته می شود، البته با تغییراتی كه آن را برای نوشتن زبان آسی متناسب كرده است. زبان آسی بازمانده زبان سكاهای غرب است كه بسیاری از خصایص ایرانی باستان را مانند حالات اسم، حفظ كرده است. دستگاه صوتی آسی زیر نفوذ زبانهای قفقازی قرار گرفته و واژگان آن از زبان روسی تاثیر پذیرفته است. زبان آسی تنها زبان ایرانی جدید است كه از زبان فارسی تاثیر نپذیرفته است.
زبان بلوچی: بلوچی از زبانهای ایرانی غربی است كه در بلوچستان ایران و پاكستان، افغانستان و جنوب آسیای میانه شوروی و در ناحیه شارجه رایج است.
زبان فارسی
زبان فارسی، یا فارسی دری یعنی رسمی، دنباله فارسی میانه زردشتی است، این زبان كه از زمان یعقوب لیث صفاری زبان رسمی ایرانیان مسلمان شده، به تدریج جانشین دیگر زبانهای ایرانی یعنی سغدی، سكایی، خوارزمی و بلخی گردید و در منطقه وسیعی از جهان، از هندوستان تا اروپا و از دریای خوارزم تا خلیج فارس رایج شد. در فاصله میان سقوط ساسانیان و روی كار آمدن صفاریان، زبان علمی زردشتیان ایران فارسی میانهٌ زردشتی، وزبان علمی مانویان فارسی میانهٌ مانوی و پهلوی اشكانی مانوی و سغدی مانوی، و زبان علمی ایرانیان مسلمان عربی بود.
دولت سامانی به رواج زبان فارسی علاقه مند بود و دولت غزنوی فارسی را در هندوستان رایج كرد. زبان فارسی در دربار مغولی هند، زبان رسمی بود. رواج فارسی در هند سبب شد زبانی به وجود آید به نام اردو كه زبان رسمی دولت پاكستان شد و به الفبایی كه از الفبای فارسی گرفته شده، نوشته می شود. زبانی كه در هند، آن را هندوستانی می نامند و به الفبایی كه از الفبای سنسكریت گرفته شده، نوشته می شود، با اردو یك منشأ دارد. سلجوقیان زبان فارسی را در آسیای كوچك رایج كردند. در دولت عثمانی زبان فارسی رایج بود. برخی از سلطانان عثمانی چون محمد فاتح و سلیم اول به فارسی شعر سروده اند.
تسلط استعمار بر كشورهای شرق سبب شد كه از رواج فارسی كاسته شود. فارسی دری امروزه در افغانستان، تاجیكستان و ایران رایج است. در هر سه كشور از اوایل قرن بیستم مسیحی، وضعی برای زبان فارسی پیش آمده كه باعث شده است فارسی رایج در هر یك از ایران و تاجیكستان و افغانستان به راهی بیفتند كه به تدریج آنها را از هم جدا خواهد كرد.
كلمه پهلوی و پهلوانی كه پیش از اسلام به زبان اشكانیان اطلاق می شد، پس از اسلام بر فارسی میانه اطلاق شد و به تدریج بر گویشهای محلی هم اطلاق گردید. كلمهٌ فهلویات كه جمع فهلویه است، در فارسی دری بر ادبیاتی اطلاق گردیده كه به زبانی غیر از فارسی دری نوشته شده بوده است. در دورهٌ اسلامی، در آذربایجان زبانی رایج بوده كه آذری نامیده می شده است. بر اثر تسلط اتابكان و ایلخانان و قره قویونلو و آق قویونلو بر آذربایجان، از زبان تركی، فارسی و آذری زبانی به وجود آمد كه تركی آذری نامیده می شود. این زبان به تدریج تا زمان صفویه جای زبان آذری را گرفت.
در فارسی دری چون زبان علمی همهٌ ایرانیان بوده، از زبانهای مختلف ایرانی، به ویژه از پهلوی اشكانی، لغات زیادی وارد شده است. برای مثال از پهلوی اشكانی: انجام، انجمن، پنج، دژ، رنج، ژاژ، سپنج، نغوشا، نغوشاك. و از سغدی: آغاز، الفغدن، پساك، جغد، چرخشت، زندواف، زیور. و از خوارزمی: ده (بزن).
در سده های نخستین اسلامی كه زبان عربی زبان ناتوانی بود، تعداد زیادی لغت از فارسی دری وارد عربی شد؛ برخی از آن لغات هنوز هم در زبان عربی رایج هستند؛ مانند: كهربا (الكتریسیته)، برنامج (برنامه)، خام، دستور (قانون اساسی)، فولاد، وزیر، مهرجان (جشنواره)، جند (لشكر)، كاشی، ایوان، خندق، بهلوان (بندباز)، شوربهٌ (شوربا، سوپ)، میدان، استاذ.
محسن ابوالقاسمی
برگرفته از: اطلاعات بین الملل
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی