شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
مجله ویستا
روستاهای خودجوش عشایری اولویتی مناسب برای طرح های اسکان
●مقدمه
جامعه عشایری بهعنوان بخشی از جوامع موجود در سطح کشور با خصیصههائی چون تولید از حداقل امکانات و در بدترین شرایط ممکن، پویائی و انعطافپذیری با شرایط محیط طبیعی و فضای متعامل، سرسختی و مقاومت در برابر نیروها و موانع باردارنده ناسازگار با ساختارها و کارکردهای / پلی، قدمت تاریخی و علاقه به گذشته تاریخی خود و هویتی که در تاریخ و جغرافیا ریشه دوانده و درخت سه فصل عشایر کوچرو را در ییلاق - قشلاق و میانبند به ثمر نشانده، از دیرباز در تعامل با محیط طبیعی، جوامع مجاور و سیاستهای حاکم تحولاتی شگرف را از سر گذرانده و هیچگاه حاضر نشده تا ناخواسته و بدون توجیه تمام ابعاد زندگی ایلی و کوچنشینی خود دستخوش تحولی پایدار گردد. این جامعه که بدون بنیانهای آن بر خوداتکائی و بهرهگیری از محیط بنا شده و در تعامل با جوامع دیگر هیچگاه نقش انگلی نداشته و حتی فراتر از همسفرگی خیررسان جوامع مجاور بوده دلیلی برای متأثر شدن از شرایط بیرون از سیستم پویا و منعطف خود نمیبیند، مگر اینکه از درون همراهی برای محرکهای بیرونی وجود داشته باشد.
با این همه سکونت بعد از کوچ آن هم به شکل خودجوش امری است که ریشه در تاریخ دیرینه کوچندگان دارد، نتایج حفاریهای ماقبل و آغاز دوره تاریخی نشان میدهند که گذار از مرحله اقتصاد شکار و گردآوری خوراک به مرحله یکجانشینی حداقل در ارتفاعات غرب ایران از حدود ۸۰۰۰ سال پیش از میلاد به انجام رسیده است. گذشته از این نمودهائی از ریشه دیرینه اسکان عشایر در دوران معاصر قابل شناسائی است.
شاید سدههای ۱۷ و ۱۸ و بهویژه سده ۱۹ میلاد را بتوان سرآغاز روند یکجانشینی مجدد و مرتفعات ایران بهحساب آورد. بهویژه آنکه این روند با شروع سده ۲۰ میلادی شتاب بیشتری گرفته است. روندهای اسکان عشایر و رویآوری سریع آنان به زراعت از مراتع متعدد کشور با عرصههای ییلاقی و قشلاقی مناطق سنتی عشایری گزارش شده است. بهعنوان مثال میتوان از نواحی کوهستانی شرق آذربایجان، بخشهائی از رشته کوه زاگرس و مرودشت در فارس نام برد، هر چند نسبت قابل توجهی از موارد اسکان به اقدامات زورمدارانه در دوره رضاخان بازمیگردد اما در میان نمونههای مذکور، مواردی نیز وجود دارد که گویای حرکتهای دلخواه و خودجوش است. بر این اساس گرچه اسکان امر ممکن و ضروری در فرآیند تاریخی و خودجوش کوچنشینان میباشد ولی بهنظر میرسد خصیصه بلافاصل برنامههای موافق با جامعه عشایری کشور در فرآیندهای مختلف با این جامعه، تدریج، مداومت و درونجوشی است.
مبحث حاضر بر این است تا از چشمانداز جدیدی به مبحث اسکان نگاه کند تا شاید گذاری باشد از طرحهای ناموفق اسکان در گذشته و رسیدن به نقطهای مطمئن با همراهی طرحهای اسکان به خواست درونی عشایر کوچرو.
● روندهای شناخته شده اسکان خودجوش
بررسی دقیق روندهای تاریخ یاسکان در مناطق عشایری براساس آمارهای موجود و مصاحبههای میدانی میتواند پرده از روی بسیاری حقایق مرتبط با امر اسکان برداشته، راهگشای برنامهریزان در این امر حساس گردد. بهعبارتی آگاهی از اینکه چگونه اولین سکونتگاهها در منطقه بهوجود آمده و در تحولات مختلف تا چه اندازه پایداری و ناپایداری از خود نشان دادهاند و اینکه آسیبپذیری هرکدام از این روندها از عوامل مختلف درونی و بیرونی به تفکیک تا چه اندازه بوده حقایق بسیاری را در رابطه با میزان آمادگی یک منطقه برای اسکان نشان میدهد، که بیانگر عوامل مؤثر بر کارکردهای مثبت و منفی روندهای شناخته شده بوده تداوم یا زوالپذیری روندها را مشخص میکند.
با چنین مطالعهای از سطحینگری و قضاوتهائی که به هیچوجه منطبق با ریزهکاریهای حساس و سرنوشتساز در امر اسکان موفق و منتهی به توسعه پایدار عشایر نمیباشد ایمن گشته از وجههٔ پنهان و مرموز شکست بسیاری از طرحهای توسعه فضائی بهویژه در ارتباط با عشایر آگاه میشویم، همچنین این واقعیت گوشزد میسازد که در برخورد با اسکان عشایر وجود آب و غذا و گستردگی مراتع وجه لازم اسکان بوده نه وجه کافی آنکه گاهاً واقعیتها و قراردادهای غیرمکتوب ولی شناخته شده بین عشایر بسیار مؤثرتر از عوامل یادشده عمل میکند.
بهعنوان مثال در سکونتگزینیهای خودجوش عشایر بختیاری اگرچه عامل آب و خاک (مرتع) بسیار تعیینکننده بوده ولی نحوه اسکان بیشتر منطبق بر ریزهکاریها و تقسیمات درونایلی بوده، حدود اسکان هر طایفه و نحوه استقرار روستاها و ... به شکلی دقیق و حسابشده میباشد.
به این ترتیب عوامل متعددی در ایجاد روندهای خودجوش اسکان عشایر مؤثر بوده که مطالعات نگارنده در منطقه بازفت استان چهارمحال و بختیاری که یکی از مهمترین میانبندهای این هفت لنگ محسوب میشود واقعیتهای جدیدی را در این باب روشن ساخته که ذیلاً به اختصار مورد اشاره قرار میگیرد.
اگرچه در مطالعاتی که تاکنون صورت گرفته فقر و نداشتن حداقل امکانات لازم برای تداوم زندگی مبتنی بر کوچ، بهعنوان اصلیترین عامل روی آوردن کوچنشینان عشایری به اسکان خودجوش معرفی گردیده، که این سکوت خودجوش ولی متأثر از جبر نهفته در شیوه تداوم زندگی نیز سکونت فقیرانه، محقرانه و حتی بدون بسترهای مناسب برای اجراء طرحهای توسعه و تشویق یکجانشینی را به همراه داشته اما واقعیت امر این است که اینگونه سکونتگزینی فقط یکی از چند روند اسکان، خودانگیخته جوامع کوچرو و عشایری است که اتفاقاً مدنظر مقاله حاضر نیست.
بهعبارتی ما روندهائی از اسکان خودجوش جوامع عشایری را در ایلات و طوایف مختلف کشور داریم که بهنحوی بستری مناسب برای اسکان پایدار و تشویق رسوبگذاری سایر کوچنشینان آن نواحی را دارد، این روندها تابعی از تحولات تاریخی، اجتماعی - اقتصادی و ... است که اصلاحات ارضی داشتن مالکیتهای نسبتاً گسترده در یکیاز قلمروهای ییلاقی - قشلاقی را میانبند، دخالت خوانین در سکونت برخی طوایف نزدیک به خان تأثیر غیرمستقیم تختهقاپو که برخی عشایر در این روند با مزایای زندگی یکجانشینی آشنا شدند و ... همگی از عواملی است که اسکان خودجوش را در نواحی نسبتاً مستعد رقم زده و اولویتهائی مناسب برای طرحهای اسکان عشایر ارائه میدهد، از این رو است که در امر اسکان علاوه بر توجه به نواحی خودجوش اسکان بررسی روندها و مقدمات منتهی به اسکان خودجوش اجتنابناپذیر مینماید. بهعبارتی تا زمانیکه ما ندانیم یک فضای جغرافیائی متأثر از چه نیروهائی بخشی از جامعه کوچرو را به شکل اسکان دائم در خود جای داده، برنامه موفقی برای آینده اسکان نخواهیم داشت.
● اسکان خودجوش و بستر مکانی - فضائی آن
در اثر برخورد دو جزء اصلی فضا یعنی محیط طبیعی و محیط فرهنگی و روابط متقابل این دو و برخورد نیروهای تعیینکننده در آنها فضائی خاص پدید آمده و واقعیتی مکانی - فضائی را به نمایش میگذارد. این فضا، با ساختار سیستمی خود تشکیل نظامی را میدهد که پویائی و تغییر دائمی و هدفمند از ویژگیهای بارز آن است و این تغییرات در بستر مکان و گذر زمان صورت میپذیرد.
بر این اساس به تبعیت از روندهای بطنی تحولات فضائی در گستره تاریخ میتوان به این نتیجه رسید که تحول هر چه آرامتر و خودجوشتر باشد پایدارتر خواهد بود آنگونه که تحولات مقطعی و دفعی عمدتاً دچار نارسائیهای متعدد گشته زوال میپذیرند. با توجه به چنین واقعیتی است که روشن میشود در امر اسکان نیاز به درک صحیحی از تعاملات مکانی - فضائی جامعه کوچرو و یکجانشینی داریم تا برنامهای همهجانبه در قالب برنامهریزی توسعه فضائی برای این جوامع ارائه دهیم. در چنین نگرشی بخش کوچنشین و بخش یکجانشین، دو جزء اساسی از یک جامعه واحد بهشمار میرود که به خاطر الزامات ویژه خود که در پیوندهای تنگاتنگ فرهنگی و اجتماعی - اقتصادی و مناسبات مبتنی بر بهرهگیری بهینه از منابع طبیعی محلی متجلی است، تحت شرایط خاص زمانی - مکانی به دو بخش ظاهراً منفک تقسیم شده است. شاید نتوان این دوگانه شدن جامعه واحد عشایری را مرحله طبیعی و تدریجی گذر از کوچ به یکجانشینی محسوب نمود. به این ترتیب با وقوف بر ارتباط تنگاتنگ موفقیت برنامهریزی برای توسعه فضائی با تحلیل صحیح عوامل و متغیرهای موجود در فضا شناخت ویژگیهای گسترده و همهجانبه فضائی موردنظر در برنامههای اسکان نقش مهم و مستقیمی در میزان موفقیت این طرحها خواهد داشت. در نتیجه چنین ارگانیسمی است که تحولات سکونتگاهی رابطه مستقیم و تنگاتنگی با تحولات جمعیتی داشته و تحولات جمعیتی نشانگر میزان سازگاری گروههای انسانی با محیط زیست آنها میباشد. پس هر اندازه محیطزیست انسانی از نظر پتانسیلهای طبیعی و سطح خدمات مختلف مورد نیاز بالاتر باشد اسکان خودجوش و نتیجتاً پایدار بیشتر بوده و در غیر اینصورت ناپایداری از ویژگیهای اجتنابناپذیر محیطی تلقی میگردد. بر این مبنا اسکان بهعنوان تحولی اساسی که در بستر زمان و مکان رخ میدهد، تنها زمانی که توسط متولیان در امتداد پروسهای زمانی که ابتدای آن ریشهای درخواست و انگیزه درونی جوامع ذینفع دارد دیده شود میتوان به موفقیت آن امید بست. ”در هر صورت اساس نگرش باید بر کنترل تغییر و تحول مکانی - فضائی استوار باشد نه بر حفظ مبانی قدیمی“.
● اسکان خودجوش عشایر و تحولات ساختاری کارکردی آنان
جامعه عشایری کشور در گذر تحولات تاریخی به چارچوبی هدفمند و پایدار رسیده که تمام عملکردهای این جامعه را جهت میدهد. بر این اساس هرگونه تحولی در این جوامع تأثیری سیستمی و همهجانبه داشته و لذا بررسی همه جانبه و دقیقی را نیز میطلبد. جامعه ایلی کشور که در گذر زمان خصیصههائی نهادینه داشته، از دیرباز وارث کهنترین عنصر فرهنگ ایرانی، اسلامی بوده و شکل امروزین آن با سدههای گذشته تغییر فراوانی داشته است. این تحولات تا جائی است که زمانی اسکان و کشاورزی از دید جامعه ایلی ننگ محسوب میگردید ولی امروزه دوجاکاری از فعالیتهای مرسوم شده و بیتردید ساختارهای جوامع ایلی نیز به اندازه همین تغییر کارکردی متحول گردیده، به این ترتیب تغییر ساختار زندگی اجتماعی این جوامع بهوسیله اسکان تحولی ریشهای در جوامع کوچنده محسوب میشود که تحولات همهجانبهای را به همراه خواهد داشت. اسکان یک تغییر اقتصادی - اجتماعی - بنیادی است و به سادگی نمیتوان آن را اجراء نمود و در ثانی در اقدام به هر اسکان هدفهای سیاسی - مقتضیات اقتصادی و نیازهای جامعه عشایری را باید مدنظر داشت.
بهعبارتی این تغییر اساسی در ساختارها تغییرات همهجانبه مبتنی بر مطالعه گسترده را نیز در کارکردها میطلبد و با توجه به این واقعیت است که درمییابیم پدیدار گشتن زندگی کوچنشینی در پهنه سرزمین و ایجاد ساختار پیچیده همه در راستای فراهمسازی شرایطی برای بهرهگیری هر چه بیشتر و مناسبتر از توانمندیهای محیط طبیعی اطراف در قالب بهرهگیری سنتی بوده است. لذا در صورت تغییر هرکدام از دو سوی موضوع الزاماً برای پایدارسازی و تداوم زندگی این جوامع میبایست به تغییر متناسب سوی دیگر اندیشید. با اتکاء به چنین واقعیتی است که نواحی اسکان خودجوش که تابعی از تغییرات تاریخی و تدریجی ساختارها و کارکردها بهشمار میرود، بستری مناسب برای اسکان عشایر بوده و نمادی از تحولات ساختاری - کارکردی جوامع عشایری منطبق بر الزامات زمان و در حد توانمندیهای ابتدائی این جوامع از تحولات تکنولوژیک جهانی میباشد که به همین جهت میتواند بهترین مکان یا بهعبارتی بهترین فضا برای دخالتهای اندیشمندانه کارشناسان در جهت تحولی اساسی و ریشهای در این جوامع برای رسیدن به توسعهای پویا و پایدار در سطح جوامع عشایری کشور باشد.
● نتیجهگیری
جامعه عشایری و کوچرو در پهنه گسترده و متنوع کشور نمادی از تجلی انطباق انسان و محیط پیرامون وی میباشند که در پهنه جغرافیا و گذر تاریخ آموختند که چگونه باشند تا باشند. این جامعه که با تمام سرسختیهای محیط طبیعی و تحولات سیاسی و تاریخی دست و پنجه نرم کرده، آموخت که زندگی بر مبنای نظامی دقیق استوار گشته که تنها با ابزار تجربه و جزماندیشی میتوان به آن چیره شد و از دارائیهای آن بهرهمند گشت. به این ترتیب مردان کوچنشین چونان طبیعت آرام و قوی و در تحولات معتقد بهتدریج و روال آرام مبتنی بر تجربهاند و آموختهاند که دل به هر نسیم دلربا که شاید پیشاپیش طوفانی سهمگین در حرکت باشد خوش نکنند. بلکه به احتیاط در انتظار تداوم تحولات بنشینند که معلوم گردد از این رهگذر کدام ندا از حلقوم اراده واقعی آبادانی آنان برمیآید.
با توجه به این واقعیات از سوئی با ضرورتی بهنام اسکان مواجه هستیم و از دیگر سوی پیچیدگی و حساسیت ”جامعه هدف“ مطرح میباشد که همه این عوامل این واقعیت را گوشزد میسازد که مییابست در تاریخ و جغرافیای ایلات فحصی عالمانه و ژرف صورت گیرد تا شاید نقطه اتکائی برای اهرم تحول جامعه ایلی به سمت اسکان شناسائی شود که بتواند تحمل فشار ناشی از این مرحله گذار را داشته باشد. یکی از این نقاط اتکاء در راستای اسکان پایدار، نواحی خودجوش اسکان هستند که بهعنوان چراغ سبزهای جامعه کوچرو کشور برای اسکان مطرح هستند.
داراب فتاحپور مریکی
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی روستائی
منابع:
۱. Mortensen, p., Additional Remarkson The, hronology of Early Village farming communities in the Zagros Area, in:samer, ۲۰, ۱۹۶H, pp.۲۸-۳۲, ۱۳۸۰
۲. اهلرس. اکارت، ایران - شهر - روستا - عشایر، ترجمه عباس سعیدی، تهران، ص ۱۳۴: ۱۳۸۰.
۳. فتاح پورمریکی، داراب، جایگاه روستاهای کوچک در الگوی استقرار بهینه سکونتگاههای روستائی، دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده علوم زمین، گروه جغرافیا، (پایاننامه کارشناسی ارشد به راهنمائی دکتر عباس سعیدی) ۱۳۸۰.
۴. بخشنده نصرت، عباس ، زاهبردهای بهینه در توسعه جامعه عشایری در برنامه سوم توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور، فصلنامه تحقیقات جغرافیائی، شماره ۵۲، ۵۳ ص ۱۵، سال ۱۳۷۸.
۵. سعیدی، عباس، فتاح پورمریکی، داراب، نگاهی به الزامات ساماندهی روستاهای کوچک عشایری، مطالعه موردی: روستاهای احیه بازفت، فصلنامه مسکن و انقلاب، شماره ۹۸، ص ۳۸، سال ۱۳۸۱.
۶. سعیدی، عباس، مبانی جغرافیای روستائی، چاپ اول، تهران، انتشارات سمت، ص ۱۳، سال ۱۳۷۷.
۷. بیک محمدی، حسن، نقش نظام عشایری در حکومتها و دفاع از امنیت ملی ایران، مجله علمی و پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی اصفهان، شماره دهم و یازدهم، ص ۲۵، سال ۱۳۷۶.
۸. یوسفیزاده، محمدعلی، فصلنامه عشایری (ذخایر انقلاب)، شماره سوم، ص ۹۳، سال ۱۳۶۷.
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی روستائی
منابع:
۱. Mortensen, p., Additional Remarkson The, hronology of Early Village farming communities in the Zagros Area, in:samer, ۲۰, ۱۹۶H, pp.۲۸-۳۲, ۱۳۸۰
۲. اهلرس. اکارت، ایران - شهر - روستا - عشایر، ترجمه عباس سعیدی، تهران، ص ۱۳۴: ۱۳۸۰.
۳. فتاح پورمریکی، داراب، جایگاه روستاهای کوچک در الگوی استقرار بهینه سکونتگاههای روستائی، دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده علوم زمین، گروه جغرافیا، (پایاننامه کارشناسی ارشد به راهنمائی دکتر عباس سعیدی) ۱۳۸۰.
۴. بخشنده نصرت، عباس ، زاهبردهای بهینه در توسعه جامعه عشایری در برنامه سوم توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور، فصلنامه تحقیقات جغرافیائی، شماره ۵۲، ۵۳ ص ۱۵، سال ۱۳۷۸.
۵. سعیدی، عباس، فتاح پورمریکی، داراب، نگاهی به الزامات ساماندهی روستاهای کوچک عشایری، مطالعه موردی: روستاهای احیه بازفت، فصلنامه مسکن و انقلاب، شماره ۹۸، ص ۳۸، سال ۱۳۸۱.
۶. سعیدی، عباس، مبانی جغرافیای روستائی، چاپ اول، تهران، انتشارات سمت، ص ۱۳، سال ۱۳۷۷.
۷. بیک محمدی، حسن، نقش نظام عشایری در حکومتها و دفاع از امنیت ملی ایران، مجله علمی و پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی اصفهان، شماره دهم و یازدهم، ص ۲۵، سال ۱۳۷۶.
۸. یوسفیزاده، محمدعلی، فصلنامه عشایری (ذخایر انقلاب)، شماره سوم، ص ۹۳، سال ۱۳۶۷.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست