پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
شعر ناتمام
نصرت رحمانی (متولد تهران، ۱۳۷۹-۱۳۰۶) از شاعران نوگرای پس از نیما یوشیج- و به عبارتی از شاعران دوره انتقالی شعر معاصر- اولین مجموعه شعر خود «کوچ» را در سال ۱۳۳۳ به چاپ میرساند. او در این مجموعه و همچنین در مجموعه بعدی خود «کویر» (۱۳۳۴)، تحت تاثیر سنت شکنیها و نوآوریهای نیما، و با الهام از دیگر شاعران تصویرپرداز و رمانتیک دهه بیست (فریدون توللی، نادر نادپور و ...) احساس تیز و پرشور خود را با پرداختن به مقولاتی چون زن، مرگ، خدا، جهنم، غم و شب، با بیانی صریح و روان در قالب شعر میریزد و ظرافتها و حساسیتهای تاثیرگذاری را- با حضور وزن و قافیه، و در همان قالب شعر کهن - به نمایش میگذارد.
او با سومین مجموعه خود «ترمه» (۱۳۳۴)، گامی فراتر میگذارد؛ شگردهای ابداعیاش را طرح میریزد و توجه و حساسیت نسبت به وقایع اجتماعی- سیاسی را پر رنگتر میکند، هرچند با توجه به عقیم ماندن جنبشها و تلاشهای ملیگرا یا مردمی آن سالها، گونهای بدبینی نسبت به بهبود وضعیت، و باور به تکرار فاجعه و شکست، با نگاه رمانتیک او درمیآمیزد. در عین حال او مفاهیم مورد توجه خود را میکاود و واژهها و عبارات کلیدی شعر خود را میآزماید. با مجموعه «میعاد در لجن» (۱۳۳۶) رحمانی به زبان شعری خود شکل تکامل یافتهای میدهدو با خلق موفقترین و یگانه ترین شعرهای خود ماندگار میشود. در شعرهای این مجموعه، رحمانی صراحت عامدانه خود را با خالی کردن بیان از زیبایی و فخامت و به هجو کشیدن فجایع در قالبی نو و با فاصله مشهود از شکلهای کهن به کار میگیرد. در این شعرها او به دروننگری میگراید و در مفاهیمی چون تنهایی،ترس، خودکشی ، انتظار و اجبار تامل میکند و به وقایع اجتماعی نیز از همین دیدگاه درونی شده مینگرد. رحمانی در مجموعه «حریق باد» (که به فاصله بیش از ۱۰ سال بعد- ۱۳۴۹- به چاپ میرسد)، آن زبان شعری را در شکلی تغییر یافته (و نه چندان تکامل یافته) با گرایش و لحنی بیرونی، اجتماعی و انقلابی ادامه میدهد و بعد از آن برای حدود بیست سال صدای شعری او خاموش میشود. او در مجموعههای بعدی خود «شمشیر معشوقه قلم» و «پیاله دور دگر زد»، نمیتواند موفقیت و انسجام نسبی شعرهای پیشین را ادامه دهد و رو به ضعف و پریشانی میرود.
نصرت رحمانی به تعبیری شاعری برزخی است: در تعداد کثیری از شعرهای او بندهایی نیرومند و پرمایه و واجد ارزش شعری به چشم میآید که صرفا به عنوان قطعهای مستقل، بیارتباط به کلیت شعری که در آن جا گرفتهاند، و بیارتباط باسایر بندها و قطعهها و جملههای آن شعر، قابل تحسین و تاملاند. با فرض حضور ارزش و کمال شکلی و محتوایی در این بندها، در نهایت نصرت رحمانی تنها در مواردی توانسته شعر در کلیت یکدست و کامل،و در عین حال تکیده و مبهم خود را بیافریند؛ مشخصه مهم معدود شعرهای کامل رحمانی، غلبه شناخت و تامل بر شور و پریشانی بیمهار است. اما با خواندن همان شعرهای کامل و همان تک بندها یا پاراگرافهای در خود کامل او و تامل در آنها، در مییابیم با شاعر تیزهوش و پرتوان و خلاقی روبهروییم که رنجهایی از نهایت وجود آدمی و دنیای او، و در امتداد آن دردهای کهنه سرزمین خود و مردمش را، درک کرده و کالبدشان را شکافته و اجزایی از آنها را با زبانی شخصی و یگانه تصویر کرده است.
حساسیت و توجه رحمانی به حقایق تاریخی، اقلیمی و اجتماعی مشرق زمین و این سرزمین، سزاوار توجه و بررسی است. رحمانی در مواردی با تیز هوشی، اشاره به فاجعه کهنه و عمیقی دارد که موفق به بیان شعری آن نمیشود؛ نظیر شعرهای «گل افیون» (ترمه)، «زراعت» (میعاد در لجن) و «همیشه ۱» (حریق باد) که هرچند واجد لحظههای موفقی هستند، از تکامل فاصله دارند و پایه و اساس محکمی در ساختار نمییابند تا محتوای موردنظر را به واسطه شعر بیان کنند، و البته او همین مضامین و دغدغههای اجتماعی را در شعرهای «به ما دروغ گفتند» (میعاد در لجن) و «بهتان به مار» (حریق باد) در شکل نسبتا کاملی به بیان درمیآورد.
نحوه کاربرد کلمات در شعرهای اولیه رحمانی (مجموعههای «کوچ»، «کویر» و «ترمه») خبر از دنباله روی و خامدستی در ایجاد شکل و فضای مناسب برای بیان محتوایی متعالی میدهند. در کنار آن اما،یکی از تواناییهای رحمانی که از شعرهای اولین مجموعه ها خود را نشان میدهد و مخاطب را به شدت به درون شعر میکشاند، تصویرسازی قوی و ملموس اوست. البته اکثر شعرهای مجموعههای قبل از «میعاد در لجن» در شکل موزون و مقفای تجربه شده باقی میمانند. توانایی رحمانی در خلق تصاویر ملموس در کنار صراحت تکاندهنده، نکته قابل اعتنا و با اهمیت در آثار اولیه اوست. او در شعرهای سه مجموعه اول خود تمایل شدیدی به ساختن استعارهها نشان میدهد و کمتر بر کار ساختن کلیت شعر تامل میکند. استعاره های پی در پی، شعرها را اشباع میکنند و شاعر آنچنان دربند ساختن استعاره است که گاه ناخودآگاه در یک بند، یک کلمه به چند چیز تشبیه میشود و گاه کلمهای بیارتباط با قبل و بعد خود میماند و در حالتی گنگ رها میشود که در نمییابیم به چه معنا و در مقام چه چیز به کار رفته، و مورد استفاده آن یا جایگاه استقرار آن چه توجیهی دارد.
در سه مجموعه اول رحمانی، شعرهای «کولی»، «بوسه»، «نوبت» از مجموعههای «کوچ» و «کویر»، و «ترمه»، به همراه شعرهای «زندگی»، «»جاده جهنم»و «جادو» از مجموعه «ترمه»، شعرهای نیرومند و تاثیرگذاری هستند.
چند شعر آخر مجموعه «ترمه» شروعی بر جستجوی رحمانی در یافتن زبان و سبک شعری مناسبتر و دقیقتر برای بیان دیدگاهی تلخ و بیشک به شدت اجتماعی است که در شعرهایی از مجموعههای «میعاد در لجن» و «حریق باد» به نتیجه میرسد و او موفق به خلق شکل زبانیِ یگانهای میشود: زبانی نو، صریح، بری از شرم زدگی و در عین حال مبهم و چندلایه برای بیان واقعیات و دغدغههایی به کار میرود که بدیهی مینمایند اما وقتی توسط زبان شعری رحمانی کالبدشکافی میشوند مخوف و حیرتانگیز به نظر میرسند و گویی جنبهای از حقیقتشان آشکار میشود. او در این چند شعر با به کارگیری موفق شیوهای خاص، هسته واقعیتی را که دریافته است با کمترین میزان درافتادن به ورطه شور بیمهار و زیادهگویی، در شکلی بایسته و مناسب، و در عین حال گنگ و معناباخته، با خلق تصاویری به شدت ملموس در فضایی یکدست بیان میکند: او موفق به ایجاد گونهای تعادل میان ابهام و صراحت، غم و هجو، ایجاز و تشریح، و تشتت و انسجام میشود و تاکید و تکرار را با آشنایی زدایی از کلمهها گره میزند و آنها را در یک کلیت شعری در هم تنیده، درون بافتی یکدست کنار هم مینشاند. مجموعه «میعاد در لجن» نقطه به ثمر رسیدن قابلیت و جدیت رحمانی در بنا کردن شکل شعری مناسب برای بیان محتوایی است که او با صراحتی بیرحمانه قصد بیان آن را داشت. این اثر، رحمانی را به عنوان یکی از شاعران صاحب سبک بعد از نیما میشناساند. ناگفته نماند در کلیت نگاه رحمانی گرایشی شبه عرفانی و شاید بودایی به چشم میآید که در مجموعه «میعاد در لجن» کمترین و کمرنگترین حضور را دارد.
شعرهای «پرسههای شبانگاهی»، «شعر ناتمام»، «عصر جمعه پاییز»، «ماشه را چکاند»، «به ما دروغ گفتند» و «تضاد و تفاهم»، بهترین شعرهای مجموعه «میعاد در لجن» ودر حقیقت بهترین سرودههای رحمانیاند. این چند شعر به همراه شعرهای «بهتان به مار» و «زن در کنار زن» از مجموعه «حریق باد» - در کنار شعرهایی از شاملو، فرخزاد، رویایی، باباچاهی، نجدی و ... – جزو بهترین شعرهای تاریخ شعر نو بعد از نیما هستند. شعرهای «میعاد در لجن»، «زراعت»، «بلوف»، «تو خسته میشوی»، «بن بست از دو سو» ، «شرابخانه کجاست؟» (میعاد در لجن)، و «تاول ۲ و ۳ » و «چاقو» (حریق باد) در مرتبه بعدی ارزش زبانی قرار دارند که در کنار چند شعر ذکر شده به کار شناختن زبان شعری رحمانی میآیند؛ زبانی که در مجموعه «حریق باد» رو به سستی و پریشانی میرود و نشانههایی از افول را مینمایاند و در ادامه، در مجموعه شعرهای بعدی که از حدود بیست سال بعد (۱۳۶۸) به چاپ رسیدهاند، به ته رسیدن غیرمنطقی آن آشکار میشود. اما اگر باور داشته باشیم که در عرصه هنر کیفیت آثار هنری در برابر کمیت آنها اهمیت اصلی را دارد، باید گفت نصرت رحمانی در مجموع کارنامه خود، تعدادی شعر قابل اعتنا و ارزشمند خلق کرده و در همین شعرها، زبان شعری یگانه و شخصیاش را به نتیجه رسانده است- اگرچه انتظار پیشبرد و تکامل این زبان در آثار بعدی رحمانی برآورده نمیشود.
تکرار کلمات به شکلی تاکیدی و گاه سرسامآور بخشی از شیوه زبانی رحمانی است که گاه به گاه- و به صورتی نمایان در شعرهایی از مجموعه «حریق باد»- از فرط تکرار و به کارگیری مکرر کلمات، شعر را از جذابیت میاندازد و کلمه از تاثیر و اهمیت خود خالی میشود، شورمندی بیمهار، موجب استفاده از کلمهای به چند معنای مختلف در یک بند میشود، مضامینی عمیق و نیرومند بدل به آه و نالههای سوزناک میشوند و تصاویری بیمنطق و ترتیب همدیگر را میپوشانند که جایگاه هیچکدامشان دقیق و محکم نیست. رحمانی شاعری روایتگر است و زبان شعری او صریح و واقعهگراست. واحد معنا در شعرهای او جملهها و بندها هستند، نه کلمهها. او بنا بر این رویکرد به شعر میباید در ترتیب دادن به عبارات و رساندن مفاهیم موردنظر خود گونهای خاص از دقت و نظارت را به کار میگرفت و پریشانیها و بینظمیهای ذهنی را با حفظ فاصله لازم به شعر وارد میکرد. پریشانیهای ذهنی همراه با شور شاعرانهای رها شده، بسیاری از شعرها را به ناله های پرسوز، و سطرها و بندهای آنها را به انفجارهای احساسی و پرشور بیارتباط به هم نزدیک میکند.
در شعرهای دوره متاخر رحمانی بعد از «حریق باد»، علاوه بر تشبیهات مازاد که به شعر تحمیل شدهاند- و فضای شعر را اشباع کردهاند- و پریشانگویی شاعر، شاهد اشتباهاتی در پیش بردن روایت هستیم. در این شعرها طولانی شدن بیقاعده- که از شعرهای «حریق باد» آغاز شده بود- بندها را پاره پاره و بیربط میکند و ما شاهد افول توان و قابلیت رحمانی در ترتیب روایی شعر میشویم. شاید هم منطقی است که بگوییم چرخشهای متعدد رحمانی در تجربه شیوهها و شگردهای متفاوت زبانی، پیگیری منطقی زبان شعری او را به کاری دشوار و البته بیهوده تبدیل میکند. در شعرهای مجموعههای بعد از «حریق باد»، رحمانی ضعفهای «حریق باد» را تثبت میکند و خستگی و درجازدن به شکل تکرار مکررات در تعدادی از آنها به وضوح نمایان میشود.
عدم سیر تکاملی رحمانی در عرصه شعر میتواند دلایل شخصی و اجتماعی بسیاری داشته باشد. مجموعههای «شمشیر معشوقه قلم» و «پیاله دور دگر زد» ازآثار نیرومند و تاثیرگذار مجموعههای قبلی رحمانی فاصله مشهودی دارند. بیان این نکته ضروری است که – به گمان نگارنده- تعداد زیادی از شعرهای رحمانی فدای بیدقتی و عدم ترتیب و فقدان بازخوانی و تصحیح شدهاند؛ مگر این که به گونهای پریشانی مفرط در زبان شعری او باور داشته باشیم.
مجموعه «میعاد در لجن» رحمانی به عنوان نقطه اوج به ثمر رسیدن و توفیق یک سبک خاص در سرودن شعرهایی با درون مایههای به شدت انتقادی نسبت به موقعیت و زمینهای اجتماعی، میتواند شروعی برای بررسی یا تجربه نگاهی درونی شده و تاملی در جهت کاویدن مسائل و دغدغههای انسان معاصر ایرانی در عرصه شعر فارسی باشد.
پیمان چهرازی
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست