یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا
اینجا آخر دنیاست
جایی که ارتباط با آدم های دیگر به صفر برسد، نه مغازهیی، نه سینمایی، نه تفریحی پس به چه دردی می خورد. دلش برای خانواده اش پر می زند، اما می خواهد ثابت کند که در آخر دنیا هم می تواند روی پای خودش بایستد... لیلا بغضش را فرو می خورد و می گوید: کار سخت برای همه سخت است و مرد و زن ندارد. من به این کار سخت عادت کردم اما آنقدر در حاشیه به ما سخت می گذرد که تو را از پا می اندازد.
او از دلهرههای هر روزش برای رفت و برگشت از محل کار تا خوابگاه دختران در روستای جم می گوید. رنگ وحشت و اضطراب محیط را پر می کند.
هر روز از ساعت پنج صبح بیدار می شویم و تا محل کارمان یک ساعت و نیم در راهیم. همین مسیر را نیز از ساعت هفت تا هشت و نیم شب تحمل میکنیم.
به او میگویم خب این مسیر طولانی برای همه هست. مگر نه!
طوری نگاهم میکند که انگار اصلا عمق تیرگیهای حرفش را درک نکرده ام.
ای کاش حداقل عکس های جاده عسلویه تا جم را نشانت می دادم. مسیر طولانی و پر پیچ و خم است که اگر هم در این اوضاع باران بیاید جاده را صد چندان ناامن می کند.
او اولین روز کاریش را به یاد میآورد که صحنه تصادف و مرگ همکارش در ذهنش ماند و نمی تواند آن را پاک کند.
روستای جم در هفتاد کیلومتری عسلویه قراردارد. آب و هوایش بهتر از عسلویه است. خوابگاه دختران با امکانات مناسب در آنجا مستقر است. اما این دختران آنجا را فقط به خاطر مسیر طولانی و پیچ در پیچش دوست ندارند.
اعظم ۲۳ سال دارد و با هیجان خاصی از من می خواهد که حرفهایش را تصدیق کنم. خوابگاه مردان در شیرینو همین نزدیکی عسلویه است. ما هم دوست داریم آنجا برایمان خوابگاه درست کنند. اشکالی که ندارد. درست می گویم؟
این دختران جزو اولین گروه زنان شاغل در عسلویه و متخصصان رشته های فنی، مدیریت و حسابداری هستند که تقریبا از همه جای ایران به اینجا آمدهاند. از پاییز امسال هم تعهد هفت ساله شان شروع میشود.
لیلا هفت سال را دور میداند. چشمانش را تنگ می کند و طوری از هفت سال کار در آن جا حرف میزند که انگار مجبور است مهر تبعید در عسلویه را بر پیشانیش حمل کند.
روبه لیلا می گویم مگر خودت این راه را انتخاب نکردی پس این چه حرفهایی است که میزنی؟
انگار که حرف بدی زده باشم نگاهم را می دزدم و دیگر ادامه نمیدهم.
این راه انتخاب خودم بوده، اما ای کاش راه برگشتی هم وجود داشت. خانوادهام با کارم موافق نبودند ولی من پایم را در یک کفش کردم که یا این کار یا هیچ. الان به آنها می خواهم بگویم که من از پای نمی ایستم.
از او می پرسم هیچ وقت شده از تصمیمش برای کار کردن در اینجا پشیمان شود؟ بی درنگ جواب میدهد هر روز.
نگرانی ته چهره اش موج میزند: هر روز صبح تصمیم می گیرم این بار که به مرخصی رفتم بر نگردم اما... بیشتر زنان که در عسلویه کار می کنند از شرایط داخلی شهر عسلویه ناراحتند و نه از ماهیت شغل سختشان. آنها از نبودن امکانات تفریحی، ارتباط نداشتن با دنیای بیرون و محیط افسرده آنجا شکایت دارند.
اتفاقا لیلا یکی از سخت ترین و به قول خودش مردانه ترین کارها را انجام می دهد او که تخصا مخزن دارد هر روز باید به وسلها (ساختمان های بلندـ) سرکشی کند و در زیر آفتاب سوزان آنجا داخل ارتفاعات وسل شود.
اما هیچ شکایتی از کارش ندارد.
چهره گندمگون اعظم نمی تواند ناراحتیش را از تبعیض های زنان و مردان شاغل پنهان کند.
او از روزی می گوید که مردان نمیتوانستند بپذیرند که تواناییهای یک زن در منطقه سخت و خشن عسلویه نیز کم از مردان ندارد. چه روزهایی که اعظم بیش از همکار مردش بهره وری داشته، اما کار انجام شده به نفع همکار مردش تمام شده و شایستگی های اعظم در سایه قدرت آن مرد پنهان مانده است.
خواسته دختران عسلویه زیاد نیست اما حاکم بودن نگاه صرف اقتصادی ابعاد دیگر را تحت الشعاع قرارداده و به قول این دختران اگر این روند ادامه پیدا کند دیگر عسلویه را نه به عنوان مرکز صنعتی بلکه یکی از مرکز آسیب های اجتماعی خواهند شناخت.
در منطقه اقتصادی انرژی عسلویه بیش از ۶۰ هزار نفر مشغول به کارند که در این میان ۱۰۰ نفر زن نیز جذب فعالیتهای اقتصادی این منطقه شدهاند. آنها از سال ۸۲ پا به این منطقه گذاشته و ترجیح دادهاند در این محیط مردانه کار کنند.
در عسلویه نه میتوانی یک مدیر زن پیدا کنی و نه یک کارگرزن؛ هر چه هست کارمندان سطوح میانیاند. نزدیک به ۲۰ نفر از این زنان منشی مدیران شرکتها با حقوق ۲۰۰ هزار تومان در ماه هستند و ۸۰ نفر دیگر را تحصیل کردگان رشتههای فنی و غیر فنی تشکیل میدهند.
۴۰ نفر از آنها در رشتههای مهندسی شیمی، مکانیک، برق و کامپیوتر جذب شدهاند و نیم دیگر در رشتههای حسابداری، مدیریت دولتی، بازرگانی و حقوق فعالیت میکنند. لیلا متخصا رشته مخزن از حقوقش راضی است و میگوید: متوسط دریافتی رشتههای فنی با حداقل سابقه کار حدود ۵۰۰ هزار تومان و برای رشتههای غیر فنی ۴۰۰ هزار تومان است.
فریده غایب
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست