پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
نقش ایران در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا
در واپسین روزهای دوره ریاستجمهوری کارتر، زمانی که وی میکوشید بهرهبرداری سیاسی را از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی با آزادی اعضای سفارتش که در ایران نگهداری میشدند، ببرد، هفتهنامه معروف و پرمخاطب اشپیگل چنین نوشت:
«زمانی ایالات متحده میتوانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما امروز در سال ۱۹۸۰ آیتاللهی در تهران (امام خمینی ـ ره) میتواند سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده را تعیین کند». (۱)
البته منظور وی از این اعتراف، در زمانی که انقلاب اسلامی ایران تازه شکل گرفته بود و حتی بسیاری از غربیها جای ایران را در روی نقشه جهان بلد نبودند، به معنای تأثیر واقعی معنوی انقلاب در اقشار گوناگون مردم آمریکا نبود، بلکه اعتراف به ابتکار عملی بود که در آن موقعیت خاص، ایران میتوانست با آزادی یا اسارت کارکنان سفارت آمریکا انجام دهد.
اکنون نزدیک به سه دهه از آن ماجرا گذشته و نه آمریکا و نه هیچ قدرت دیگری، نمیتواند خواست خود را به کشور ایران تحمیل کند. هم در ایران انتخابات مجلس شورای اسلامی پیش روست و هم در آمریکا دور مقدماتی انتخابات ریاستجمهوری آغاز شده است.
در انتخاباتی که پیش روی ملت ایران است، مدتهاست رسانههای غربی به شکلهای گوناگون به دخالت پرداختهاند. هرچند از آغازین روزهای پیروزی انقلاب، زمامداران کاخ سفید، همواره به دنبال پیدا کردن کوچکترین روزنه امید برای نفوذ به تصمیمگیری مردم بودهاند و حتی به گروههایی دل بستهاند که بارها مخالفت خود را با سیاستهای استکباری آمریکا اعلام کردهاند، اما گویی کاخسفیدنشینان به پندار خود در پی آنند تا از میان دو گزینه «بد و بدتر»، بد را برای خود برگزیند؛ سیاستی که تقریبا در تمام انتخابات گذشته تکرار شده و هر بار، نه تنها نتیجه دلخواه را برای آنان در پی نداشته، بلکه هر دخالتی به تصریح تحلیلگران غربی، اوضاع را به ضرر آمریکا و به سود نظام اسلامی دگرگون یا استوارتر کرده است.
از میان احزاب موجود در انتخابات ایران هر گروهی به مجلس راه یابد، به دلیل شناختی که مردم از سیاستهای آمریکا دارند، قطعا مردم ایران، خواست سران کاخ سفید را در تصمیم خود دخالت نخواهند داد و آمریکا نمیتواند در راه یافتن نامزدها به مجلس نقش مثبتی داشته باشد، اما در مقطع کنونی، با این که از سیاستهای اصلی نظام مداخله نکردن در امور کشورها، به ویژه خواست مردم آنهاست، آیا ایران میتواند در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نقشی داشته و کارساز باشد؟
در تبلیغات انتخاباتی آمریکا، همه نامزدها از دو حزب مطرح، یعنی جمهوریخواه و دمکرات، تقریبا در همه پاسخ و پرسشها و نشستهای تبلیغاتی خود با یک پرسش اساسی در بعد سیاست خارجی روبهرو میشوند و آن چیزی نیست، مگر نحوه تعاملشان با ایران که هر کدام پاسخی تقریبا مشابه میدهند، اما جمهوریخواهان به دلیل آنکه هنوز قدرت را دارند و از زمان وقوع حوادث یازده سپتامبر تاکنون، همواره ایران را محور شرارت میدانستند و حتی زمانی که بمبهای چند تنی و خوشهای را بر سر افغانستان و عراق میریختند، اذهان جهانیان را به گونهای متوجه ایران میکردند و اکنون نیز ناکامیهای خود را در عراق به ایران منتسب میکنند، ناچارند بر سیاست خود پافشاری کنند و حتی گاه نامزد شاخص جمهوریخواهان «مک کین» از رئیسجمهوری کنونی آمریکا یعنی بوش نیز تندتر بر طبل دشمنی با ایران میکوبد.
اما طرف دیگر، یعنی دمکراتها که طعم پیروزی را در انتخابات مجلس در سال گذشته چشیده اند و نیمی از موفقیتشان را مرهون مخالفت خود با سیاستهای جنگطلبانه بوش میدانند، نیز مشتاقند تا شانس خود را با همان سیاست مثبت گذشته بیازمایند. برای همین، در سالهای اخیر آشکارا تمایل خود را به گشودن باب رفت و آمد و دوستی با ایران اعلام کردهاند.
در میان نامزدهای دمکرات، جوانی است به نام «باراک اوباما» که به شدت مورد اقبال رأی دهندگان است تا جایی که در حرکتهای اجتماعی که در تاریخ آمریکا بیسابقه خوانده شده، بسیاری از جوانان به شدت به او گرویده و حتی گفتهاند حاضرند هزینههایی تبلیغاتی را نیز به او بپردازند؛ حمایتهایی که در آمریکا از آن به عنوان توفان جوانی یاد میشود (۳).
اوباما جوانی سیاه پوست است و میگویند پدرش مسلمان بوده و حتی گاه، او را با نام «باراک حسین اوباما» میشناسند. هرچند خود منکر مسلمان بودنش است و مستنداتی هم ارایه میدهد، اما مهم این است که افکار عمومی آمریکا، او را به عنوان یک مسلمان میشناسند، حتی رقبای او از این حربه برای پس زدن او استفاده میکنند و در این زمینه، هیلاری کلینتون، رقیب همحزبیاش میگوید: یک مسلمان همیشه مسلمان است. حتی اگر مسیحی شده باشد و او نیز تلاش میکند با خوش رقصی برای صهیونیستها، این اتهام را برای همیشه از خود دور کند.
نکته شگفت و تأملبرانگیز آن است که در جامعهای که سالهاست رسانههای غربی مسلمان را مترادف با تروریست میدانند و حتی انهدام برجهای دوقلو را در انفجارهای ۱۱ سپتامبر به مسلمانان نسبت میدهند و در فیلمهایهالیوودی و بازیهای رایانهای و... همواره مسلمانان، چهرهای خشن و ضد امنیت جامعه آمریکا معرفی شدهاند و در بسیاری از این تبلیغات منفی ناجوانمردانه، ایران و فرهنگ ایرانی محور تاخت و تاز رسانههای غربی بوده و اوباما از معدود نامزدهایی است که به صراحت بر باز شدن باب مذاکره با ایران سخن رانده و با این اوصاف در دور مقدماتی انتخابات، در بیشتر ایالتهایی که با همحزبیاش به رقابت پرداخته، پیروز میدان بوده است و گویا برچسبهایی چون سازشکار با ایران و مسلمان بودن وی، به جای آنکه اثر منفی در رأی دهندگان بگذارد به عنوان ابزار معرفی اعتقادی و سیاسی او تبدیل شده و بدین سان به دست رقبای خود بیشتر محبوب جامعه آمریکا واقع میشود تا جایی که برای جمهوریخواهان، هم در رقابتهای انتخاباتی و هم در صورت راه یافتن به کاخ سفید به عنوان چالشی جدی بر سر راه، مطرح شده است.
شاید آن جمله اشپیگل که در سال ۱۹۸۰ میلادی بیان شد، امروز مصداق عینی و فراگیرتری داشته باشد. اگر مد نظر اشپیگل در آن روز، تنها راجع به تاکتیکی بود که قرار است ایران درباره گروگانها به کار ببرد و منظورش بازگشت اقتدار و عزت و استقلالی بود ـ که توسط امام خمینی (ره) به ایران بازگردانده شده استـ اما امروز نفوذ معنوی ایران در جهان و این پیشبینی امام راحل که گفتند: «انقلاب ما به جهان صادر شد»، نمود عینی و ماندگارتری به خود گرفته و حتی این نفوذ معنوی که ناشی از اراده مردم و هدایتهای رهبری بر ارکان نظام اسلامی بوده است تا قلب قاره آمریکا پیشروی کرده و با نگاه به آنچه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر رخ داده است، به خوبی این تأثیر شگرف را میتوان دریافت.
قطعا باراک اوباما شکست نامزدهای طرفدار سیاستهای ضد ایرانی و جنگطلبانه بوش را درانتخابات آن کشورها در سراسر جهان، به ویژه در کشورهای آمریکای لاتین دیده است.
اگر «اورتگا» آشکارا میگوید با تکیه بر فرهنگ سیاسی ایران در برابر خوی استکباری آمریکا میایستد و با این شعار به پیروزی میرسد و اگر هوگو چاوز چند روز پیش از انتخابات حساس ریاستجمهوری به ایران میآید و با اقامت چند روزه در ایران، شعارهای عمده انتخاباتی خود را که اساس آنها ایستادگی در برابر زیادهخواهیهای آمریکاست، از تریبونهای تبلیغات رسانهای مستقر در ایران را به گوش جهانیان و کشورش میرساند و اگر در کشورهای اروپایی، همراه شوندگان با سیاستهای بوش، یکی پس از دیگری سقوط میکند و مردم به مخالفان آن سیاستها روی میآورند، یقنا باراک اوباما نیز به این واقعیتها که همه آنها در یک موشکافی سیاسی عمیق به تأثیر معنوی ایران در جهان برمیگردد، گوشه چشمی دارد. هرچند نمیتواند نقش لابیهای زر و زور را در آمریکا نادیده بگیرد.
چه اوباما به کاخ سفید راه پیدا کند و یا به گفته رئیسجمهوری ایران نگذراند در گفتوگو با خبرنگار «ال پاییس» راه بیابد، در هر دو صورت بارقههای نفوذ معنوی انقلاب اسلامی را که اینک با باز شدن فضای رسانهای در جهان و آشکار شدن چهره واقعی لیبرال دمکراسی غربی به یمن حماقتهای بوش و ایستادگی ملت ایران در حال شکوفایی است و آمریکا محتاجترین و تشنهترین کشور به این آموزههاست، آشکارا میتوان دید.
مهم این نیست که در انتخابات این دوره، اوباما به کاخ سفید راه یابد، اما قطعا اگر رویهای که بوش و هوادارانش در پیش گرفته، توسط رئیسجمهور آینده آمریکا ـ از هر جناحی که باشد ـ دنبال شود، شاید بتوان گفت در انتخابات دورههای بعد، نوع نگرش مثبت یا منفی نامزدها به ایران، نقش کلیدی در پیروزی یا شکست آنها ایفا خواهد کرد. هرچند امروزه این سخن به لطیفه بیشتر شبیه باشد تا یک نظریه علمی و منطقی، اما با مروری گذرا به سابقه تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر تحولات و تغییرات فرهنگی و سیاسی در کل جهان از جمله آمریکا، دورنمایی جز این قابل ترسیم نیست.
اگر امروز مسلمانزادهای در آمریکا به دلیل ملاحظات لابیهای قدرت و سیاست، از مسلمانی برائت میجوید، هر چند فرسنگها با ارزشهای متعالی اسلام فاصله دارد اما از باب «کفش کهنه در بیابان نعمت است» اینگونه مورد توجه مردم به ویژه جوانان و فقرا و سیاهان و خستگان از بیعدالتی واقع میشود، روزی برسد که نامسلمانی برای اقبال عمومی و راهیابی به کاخ سفید، خود را مسلمانزاده جا بزند.
قطعا این همه گرایش به معنویت و خدامحوری و ارزشهای انسانی و ظلمستیزی، چیزی نیست که یک شبه توسط یک حزب یا گروهی خاص به دنیای تشنه حقیقت تزریق شده باشد و ریشه در سیاستهای اصولی و مستمر پس از انقلاب به واسطه ایستادگی مردم در برابر مشکلات و نارسایِیها و هدایتهای هوشمندانه رهبر معظم انقلاب دارد و هیچ گروه و دستهای هم نمیتواند آن را به نفع خود مصادره کند، چرا که تأثیرات معنوی جز با مجاهدت مستمر و نهادینه شدن ارزشها ماندگار نمیشود.
آنچه ۲۴ اسفند ماه برای هر ایرانی باید مورد توجه قرار گیرد، در بعد داخلی گزینش افرادی است که ایجاد نشاط و امید عینی و ملموس را با رفع فقر و بیکاری و محرومیت در میان اقشار جامعه و دوری از بداخلاقیهای گروهی و حزبی را در فرهنگ سیاسی خود مورد توجه قرار دهند و در بعد خارجی، گزینش افرادی که علاوه بر تعهد و تخصص، تعقل را نیز چاشنی سیاست خارجی کنند.
در این صورت است که تهدیدات برای همیشه از سر کشور برداشته خواهد شد و نفوذ ارزشهای انقلاب به سراسر جهان را تسریع خواهند بخشید.
«زمانی ایالات متحده میتوانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما امروز در سال ۱۹۸۰ آیتاللهی در تهران (امام خمینی ـ ره) میتواند سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده را تعیین کند». (۱)
البته منظور وی از این اعتراف، در زمانی که انقلاب اسلامی ایران تازه شکل گرفته بود و حتی بسیاری از غربیها جای ایران را در روی نقشه جهان بلد نبودند، به معنای تأثیر واقعی معنوی انقلاب در اقشار گوناگون مردم آمریکا نبود، بلکه اعتراف به ابتکار عملی بود که در آن موقعیت خاص، ایران میتوانست با آزادی یا اسارت کارکنان سفارت آمریکا انجام دهد.
اکنون نزدیک به سه دهه از آن ماجرا گذشته و نه آمریکا و نه هیچ قدرت دیگری، نمیتواند خواست خود را به کشور ایران تحمیل کند. هم در ایران انتخابات مجلس شورای اسلامی پیش روست و هم در آمریکا دور مقدماتی انتخابات ریاستجمهوری آغاز شده است.
در انتخاباتی که پیش روی ملت ایران است، مدتهاست رسانههای غربی به شکلهای گوناگون به دخالت پرداختهاند. هرچند از آغازین روزهای پیروزی انقلاب، زمامداران کاخ سفید، همواره به دنبال پیدا کردن کوچکترین روزنه امید برای نفوذ به تصمیمگیری مردم بودهاند و حتی به گروههایی دل بستهاند که بارها مخالفت خود را با سیاستهای استکباری آمریکا اعلام کردهاند، اما گویی کاخسفیدنشینان به پندار خود در پی آنند تا از میان دو گزینه «بد و بدتر»، بد را برای خود برگزیند؛ سیاستی که تقریبا در تمام انتخابات گذشته تکرار شده و هر بار، نه تنها نتیجه دلخواه را برای آنان در پی نداشته، بلکه هر دخالتی به تصریح تحلیلگران غربی، اوضاع را به ضرر آمریکا و به سود نظام اسلامی دگرگون یا استوارتر کرده است.
از میان احزاب موجود در انتخابات ایران هر گروهی به مجلس راه یابد، به دلیل شناختی که مردم از سیاستهای آمریکا دارند، قطعا مردم ایران، خواست سران کاخ سفید را در تصمیم خود دخالت نخواهند داد و آمریکا نمیتواند در راه یافتن نامزدها به مجلس نقش مثبتی داشته باشد، اما در مقطع کنونی، با این که از سیاستهای اصلی نظام مداخله نکردن در امور کشورها، به ویژه خواست مردم آنهاست، آیا ایران میتواند در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نقشی داشته و کارساز باشد؟
در تبلیغات انتخاباتی آمریکا، همه نامزدها از دو حزب مطرح، یعنی جمهوریخواه و دمکرات، تقریبا در همه پاسخ و پرسشها و نشستهای تبلیغاتی خود با یک پرسش اساسی در بعد سیاست خارجی روبهرو میشوند و آن چیزی نیست، مگر نحوه تعاملشان با ایران که هر کدام پاسخی تقریبا مشابه میدهند، اما جمهوریخواهان به دلیل آنکه هنوز قدرت را دارند و از زمان وقوع حوادث یازده سپتامبر تاکنون، همواره ایران را محور شرارت میدانستند و حتی زمانی که بمبهای چند تنی و خوشهای را بر سر افغانستان و عراق میریختند، اذهان جهانیان را به گونهای متوجه ایران میکردند و اکنون نیز ناکامیهای خود را در عراق به ایران منتسب میکنند، ناچارند بر سیاست خود پافشاری کنند و حتی گاه نامزد شاخص جمهوریخواهان «مک کین» از رئیسجمهوری کنونی آمریکا یعنی بوش نیز تندتر بر طبل دشمنی با ایران میکوبد.
اما طرف دیگر، یعنی دمکراتها که طعم پیروزی را در انتخابات مجلس در سال گذشته چشیده اند و نیمی از موفقیتشان را مرهون مخالفت خود با سیاستهای جنگطلبانه بوش میدانند، نیز مشتاقند تا شانس خود را با همان سیاست مثبت گذشته بیازمایند. برای همین، در سالهای اخیر آشکارا تمایل خود را به گشودن باب رفت و آمد و دوستی با ایران اعلام کردهاند.
در میان نامزدهای دمکرات، جوانی است به نام «باراک اوباما» که به شدت مورد اقبال رأی دهندگان است تا جایی که در حرکتهای اجتماعی که در تاریخ آمریکا بیسابقه خوانده شده، بسیاری از جوانان به شدت به او گرویده و حتی گفتهاند حاضرند هزینههایی تبلیغاتی را نیز به او بپردازند؛ حمایتهایی که در آمریکا از آن به عنوان توفان جوانی یاد میشود (۳).
اوباما جوانی سیاه پوست است و میگویند پدرش مسلمان بوده و حتی گاه، او را با نام «باراک حسین اوباما» میشناسند. هرچند خود منکر مسلمان بودنش است و مستنداتی هم ارایه میدهد، اما مهم این است که افکار عمومی آمریکا، او را به عنوان یک مسلمان میشناسند، حتی رقبای او از این حربه برای پس زدن او استفاده میکنند و در این زمینه، هیلاری کلینتون، رقیب همحزبیاش میگوید: یک مسلمان همیشه مسلمان است. حتی اگر مسیحی شده باشد و او نیز تلاش میکند با خوش رقصی برای صهیونیستها، این اتهام را برای همیشه از خود دور کند.
نکته شگفت و تأملبرانگیز آن است که در جامعهای که سالهاست رسانههای غربی مسلمان را مترادف با تروریست میدانند و حتی انهدام برجهای دوقلو را در انفجارهای ۱۱ سپتامبر به مسلمانان نسبت میدهند و در فیلمهایهالیوودی و بازیهای رایانهای و... همواره مسلمانان، چهرهای خشن و ضد امنیت جامعه آمریکا معرفی شدهاند و در بسیاری از این تبلیغات منفی ناجوانمردانه، ایران و فرهنگ ایرانی محور تاخت و تاز رسانههای غربی بوده و اوباما از معدود نامزدهایی است که به صراحت بر باز شدن باب مذاکره با ایران سخن رانده و با این اوصاف در دور مقدماتی انتخابات، در بیشتر ایالتهایی که با همحزبیاش به رقابت پرداخته، پیروز میدان بوده است و گویا برچسبهایی چون سازشکار با ایران و مسلمان بودن وی، به جای آنکه اثر منفی در رأی دهندگان بگذارد به عنوان ابزار معرفی اعتقادی و سیاسی او تبدیل شده و بدین سان به دست رقبای خود بیشتر محبوب جامعه آمریکا واقع میشود تا جایی که برای جمهوریخواهان، هم در رقابتهای انتخاباتی و هم در صورت راه یافتن به کاخ سفید به عنوان چالشی جدی بر سر راه، مطرح شده است.
شاید آن جمله اشپیگل که در سال ۱۹۸۰ میلادی بیان شد، امروز مصداق عینی و فراگیرتری داشته باشد. اگر مد نظر اشپیگل در آن روز، تنها راجع به تاکتیکی بود که قرار است ایران درباره گروگانها به کار ببرد و منظورش بازگشت اقتدار و عزت و استقلالی بود ـ که توسط امام خمینی (ره) به ایران بازگردانده شده استـ اما امروز نفوذ معنوی ایران در جهان و این پیشبینی امام راحل که گفتند: «انقلاب ما به جهان صادر شد»، نمود عینی و ماندگارتری به خود گرفته و حتی این نفوذ معنوی که ناشی از اراده مردم و هدایتهای رهبری بر ارکان نظام اسلامی بوده است تا قلب قاره آمریکا پیشروی کرده و با نگاه به آنچه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر رخ داده است، به خوبی این تأثیر شگرف را میتوان دریافت.
قطعا باراک اوباما شکست نامزدهای طرفدار سیاستهای ضد ایرانی و جنگطلبانه بوش را درانتخابات آن کشورها در سراسر جهان، به ویژه در کشورهای آمریکای لاتین دیده است.
اگر «اورتگا» آشکارا میگوید با تکیه بر فرهنگ سیاسی ایران در برابر خوی استکباری آمریکا میایستد و با این شعار به پیروزی میرسد و اگر هوگو چاوز چند روز پیش از انتخابات حساس ریاستجمهوری به ایران میآید و با اقامت چند روزه در ایران، شعارهای عمده انتخاباتی خود را که اساس آنها ایستادگی در برابر زیادهخواهیهای آمریکاست، از تریبونهای تبلیغات رسانهای مستقر در ایران را به گوش جهانیان و کشورش میرساند و اگر در کشورهای اروپایی، همراه شوندگان با سیاستهای بوش، یکی پس از دیگری سقوط میکند و مردم به مخالفان آن سیاستها روی میآورند، یقنا باراک اوباما نیز به این واقعیتها که همه آنها در یک موشکافی سیاسی عمیق به تأثیر معنوی ایران در جهان برمیگردد، گوشه چشمی دارد. هرچند نمیتواند نقش لابیهای زر و زور را در آمریکا نادیده بگیرد.
چه اوباما به کاخ سفید راه پیدا کند و یا به گفته رئیسجمهوری ایران نگذراند در گفتوگو با خبرنگار «ال پاییس» راه بیابد، در هر دو صورت بارقههای نفوذ معنوی انقلاب اسلامی را که اینک با باز شدن فضای رسانهای در جهان و آشکار شدن چهره واقعی لیبرال دمکراسی غربی به یمن حماقتهای بوش و ایستادگی ملت ایران در حال شکوفایی است و آمریکا محتاجترین و تشنهترین کشور به این آموزههاست، آشکارا میتوان دید.
مهم این نیست که در انتخابات این دوره، اوباما به کاخ سفید راه یابد، اما قطعا اگر رویهای که بوش و هوادارانش در پیش گرفته، توسط رئیسجمهور آینده آمریکا ـ از هر جناحی که باشد ـ دنبال شود، شاید بتوان گفت در انتخابات دورههای بعد، نوع نگرش مثبت یا منفی نامزدها به ایران، نقش کلیدی در پیروزی یا شکست آنها ایفا خواهد کرد. هرچند امروزه این سخن به لطیفه بیشتر شبیه باشد تا یک نظریه علمی و منطقی، اما با مروری گذرا به سابقه تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر تحولات و تغییرات فرهنگی و سیاسی در کل جهان از جمله آمریکا، دورنمایی جز این قابل ترسیم نیست.
اگر امروز مسلمانزادهای در آمریکا به دلیل ملاحظات لابیهای قدرت و سیاست، از مسلمانی برائت میجوید، هر چند فرسنگها با ارزشهای متعالی اسلام فاصله دارد اما از باب «کفش کهنه در بیابان نعمت است» اینگونه مورد توجه مردم به ویژه جوانان و فقرا و سیاهان و خستگان از بیعدالتی واقع میشود، روزی برسد که نامسلمانی برای اقبال عمومی و راهیابی به کاخ سفید، خود را مسلمانزاده جا بزند.
قطعا این همه گرایش به معنویت و خدامحوری و ارزشهای انسانی و ظلمستیزی، چیزی نیست که یک شبه توسط یک حزب یا گروهی خاص به دنیای تشنه حقیقت تزریق شده باشد و ریشه در سیاستهای اصولی و مستمر پس از انقلاب به واسطه ایستادگی مردم در برابر مشکلات و نارسایِیها و هدایتهای هوشمندانه رهبر معظم انقلاب دارد و هیچ گروه و دستهای هم نمیتواند آن را به نفع خود مصادره کند، چرا که تأثیرات معنوی جز با مجاهدت مستمر و نهادینه شدن ارزشها ماندگار نمیشود.
آنچه ۲۴ اسفند ماه برای هر ایرانی باید مورد توجه قرار گیرد، در بعد داخلی گزینش افرادی است که ایجاد نشاط و امید عینی و ملموس را با رفع فقر و بیکاری و محرومیت در میان اقشار جامعه و دوری از بداخلاقیهای گروهی و حزبی را در فرهنگ سیاسی خود مورد توجه قرار دهند و در بعد خارجی، گزینش افرادی که علاوه بر تعهد و تخصص، تعقل را نیز چاشنی سیاست خارجی کنند.
در این صورت است که تهدیدات برای همیشه از سر کشور برداشته خواهد شد و نفوذ ارزشهای انقلاب به سراسر جهان را تسریع خواهند بخشید.
ر ـ ثرایی
منبع : سایر منابع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست