جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هر شب جمعه حضرت را می‌بینم


هر شب جمعه حضرت را می‌بینم
بعضی از موثقین اهل علم نجف نقل کرده‌اند از مرحوم عالم زاهد، شیخ حسن بن شیخ مشکور که فرمود در عالم رؤیا دیدم درحرم امام حسین(ع) هستم و یک نفر جوان عرب وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام کرد و حضرت هم با لبخند جوابش را داد. فرداشب که شب جمعه بود، به حرم مشرف شدم و در گوشه‌ای از حرم بودم که ناگهان همان جوان عرب که در خواب دیده بودم، وارد حرم شد و چون مقابل ضریح مقدس رسید، با لبخند به آن حضرت سلام کرد ولی حضرت سیدالشهداء(ع) را ندیدم و مراقب آن عرب بودم تا از حرم خارج شد.
دنبالش رفتم و سبب لبخندش را با امام(ع) پرسیدم و خواب خود را برایش نقل کردم. گفتم چه کرده‌ای که امام(ع) با لبخند به تو جواب می‌دهد؟ گفت: پدر ومادر پیری دارم و در چند فرسخی کربلا ساکن هستیم و شب‌های جمعه برای زیارت می‌آییم. یک هفته پدرم را سوار بر الاغ کرده و می‌آورم و هفته دیگر مادرم را می‌آورم.
تا اینکه شب جمعه‌ای که نوبت پدرم بود، چون او را سوار کردم، مادرم گریه کرد و گفت: مرا هم باید ببری شاید هفته‌ی دیگر زنده نباشم، گفتم باران می‌بارد، هوا سرد است، مشکل است، اما نپذیرفت ناچار پدر را سوار کردم و مادر را به دوش کشیدم و با زحمت بسیار آنها را به حرم رسانیدم و چون در آن حالت با پدر و مادرم وارد حرم شدم، امام حسین(ع) را دیدم و سلام کردم. آن بزرگوار به رویم لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا به حال هر شب جمعه که مشرف می‌شوم حضرت را می‌بینم و با تبسم جوابم را می‌دهد.
آیه ۱۵ سوره احقاف: و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کزها و وضعته کزها...
و ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش کردیم. مادری که با رنج و زحمت، بار حمل کشید و باز با درد و مشقت وضع حمل نمود...

برگرفته از کتاب اندرزها و حکایات
منبع : روزنامه اطلاعات