جمعه, ۱۶ آذر, ۱۴۰۳ / 6 December, 2024
مجله ویستا


قدرت فوکویی


قدرت فوکویی
فوکو قدرت را به مثابه بافتی از روابط تلقی می کند بدین معنا که معتقد است روابط قدرت در تمامی انواع ارتباطات به صورت درونی وجود دارد و روابط انسانی را باید بر مبنای قدرت تفسیر کرد. به نظر فوکو هیچ گاه نمی توان میان قدرت و معرفت یا حقیقت جدایی افکند. هیچ دانشی بیرون از قدرت وجود ندارد و هر قدرتی هم تافته یی از دانش را به همراه دارد. مفهوم قدرت اگرچه به زعم فوکو بسیار پیچیده و اساسی است اما در واقع همان رفتار و روابطی است که در میان انسان ها خواه در مناسبات اجتماعی - سیاسی و خواه در روابط فردی صورت می گیرد.
بهره بردن از فوکو و متدولوژی وی عمر درازی در مطالعات سیاسی ما ندارد و در واقع اولین برخورد سوژه ها و فکت های ایرانی و اسلامی با روش شناسی فوکو به سال ۱۳۷۸ و به قم نشینان باز می گردد؛ هنگامی که داود فیرحی دانش آموخته حوزه علمیه قم از رساله دکترای خود تحت عنوان «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» در دانشگاه تهران دفاع کرد. هفت سال بعد زمانی که فیرحی به عضویت هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درآمده بود، راهنمایی رساله دکترا را برعهده گرفت که با کمک انگاره های فوکویی قصد بررسی شکل گیری اسلام سیاسی در ایران را داشت. سیدمحمدعلی حسینی زاده از دیگر دانش آموخته های حوزه علمیه قم که اکنون مدرس دانشگاه مفید است، صاحب این رساله بود. در اقبال قمی ها از قدرت فوکویی و متدولوژی اش نباید شک داشت، چه اینکه سیدعلی اصغر سلطانی نیز در دانشگاه باقرالعلوم دست به پژوهشی فوکویی درباره ساز و کار روابط قدرت در جمهوری اسلامی ایران زد. فیرحی با توسل به فوکو راهی جدید را در مطالعات موردی و کلی در حوزه دانش سیاسی در اسلام و ایران باز کرد، کاری که قبلاً متفکران عرب انجام داده بودند.
دکترفیرحی درباره علل ورود فوکو به جهان اسلام معتقد است؛ «دو جریان غالب هر یک به دلیلی خاص به فوکو توجه کردند. در این میان اندیشمندان برجسته یی چون سالم یفوت (مترجم فوکو در عربی)، محمدعابد الجابری و نصر حامد ابوزید اشاره کرد. مثلاً عابد الجابری کوشش کرده از فوکو در توضیح پیدایش عقل اسلامی- عربی استفاده کند، همچنین ابوزید کوشیده به گونه یی از فوکو برای شالوده شکنی روش شناسی مکتب شافعی بهره جوید چرا که در جهان اسلام امام محمد شافعی نقشی مشابه کانت در غرب و تاسیس نظام دانایی غربی داشته است و اگر شورش فوکو بر کانت و تاریخ باوری پیشرفت گرایانه هگل را در نظر بگیریم، می توانیم همین شورش را در برابر مکتب شافعی صورت دهیم.»
«تحلیل گفتمان» روش نوین و جذابی است که ناذات انگاری آن و نیز توانایی ساخت حقیقت توسط قدرت در آن مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. همان طور که گفته شد اولین پژوهش جدی ایرانی که در دستگاه تحلیل گفتمان انجام گرفت و قصد بررسی چگونگی شکل گیری دانش در سده میانه اسلام را داشت با عنوان «قدرت، دانش، مشروعیت در اسلام» توسط داود فیرحی توسط نشر نی منتشر شد. دومین تلاش برای فهم گفتمانی مسائل ایران توسط سیدعلی اصغر سلطانی در کتاب «قدرت، گفتمان، زبان» انجام گرفت که مساعی وی متوجه سازوکارهای جریان قدرت در جمهوری اسلامی بود. اما سومین کار پژوهشی در این حوزه که به طور خاص به بررسی آن می پردازیم در دانشگاه مفید قم تهیه شده است.
«اسلام سیاسی در ایران» عنوان پژوهشی است که توسط سیدمحمدعلی حسینی زاده صورت گرفته است. قبل از ورود به بحث مخاطبان خود را متوجه این نکته سازم که کاربست گفتمان در تحلیل مسائل مربوط به جامعه ایرانی چندان سهل نیست. چه اینکه نگاه گفتمانی، لوازمی را با خود به همراه دارد که شاید در نقاطی مقابل ایدئولوژی رسمی یا حتی فرهنگ جامعه قرار گیرد و از این حیث پرداخت گفتمانی به مسائل ایران جسارت علمی خاصی را می طلبد. در مورد «اسلام سیاسی در ایران» این جسارت به وضوح دیده می شود.
چه اینکه اگر فیرحی نگاه گفتمانی خود را معطوف به هفت قرن پیش داشت یا سلطانی دوران اصلاحات را برای تحلیل گفتمانی خود برگزید اما حسینی زاده شکل گیری و استقرار اسلام سیاسی در ایران را بررسی کرده است. «سیدمحمدعلی حسینی زاده» با اتخاذ دیدگاه گفتمانی و فرض داشتن اسلام سیاسی به عنوان یک گفتمان، سیری پژوهشی در اثر خود را طی می کند.
سیدمحمدعلی حسینی زاده در اثر ارزشمند خود در پی آن است که با فاصله گرفتن از تحلیل های ایدئولوژیک و همیشگی که در حوزه بررسی های اسلام سیاسی و به خصوص انقلاب اسلامی جریان دارد، موضع جدیدی را اتخاذ کند. موضعی بی طرف که در آن به همه گفتمان ها به مثابه شبکه های تولید حقیقت مدنظر خود، به دنبال چیرگی بر گفتمان های رقیب خود هستند و هیچ حقیقتی بر حقیقت دیگر برتری ندارد. بلکه آنچه مهم است جذب دال های رقیب است. در واقع نزد حسینی زاده و همه کسانی که پروا می کنند و از گفتمان فوکویی برای توضیح مسائل اسلام و ایران استفاده می کنند، هیچ پیشداشتی مطرح نیست.
به عبارت دیگر و اگر بخواهم از کتاب اسلام سیاسی در ایران کمک بگیرم، هر یک از گفتمان های «اسلام سیاسی»، «پهلویسم»، «مشروطه»، «ملی گرایی» و «مارکسیسم» به دنبال چیرگی بر جامعه و ساخت حقیقت مورد قبول توده ها هستند. قدرت که همه گفتمان ها متمایل به دارا بودن آن هستند، ظرفیت لازم برای بازسازی آنچه به عنوان حقیقت به مردم تحویل داده می شود را در خود دارد. پس بنابراین «تحلیل گفتمان» روشی است که تا پایان کتاب نویسنده به آن وفادار مانده است. البته حسینی زاده در پی داوری ارزشی نیست و موضع گیری سیاسی نیز نکرده است اما این لازمه تحلیل گفتمانی است که همه گفتمان ها را به دور از قدسیت و نگاه ارزشی در یک تحلیلی ارائه دهد. همان طور که گفتمان مشروطه توانست در مقطعی چیره شود و گفتمان سلطنتی را محدود به قانون کند و نیز زمانی گفتمان مشروطه ناتوان از بازسازی خویش و در عصر واپاشی و رکود جای خود را به گفتمان پهلوی با رویکرد سکولاریسم آمرانه داد، به همان وضع نیز گفتمان پهلوی به سبب دوری از المان های مورد قبول مردم، دشمنی با روحانیت و در افتادن با مرجعیت از بین رفت و مغلوب گفتمان اسلامی سیاسی شد. در نظریه گفتمان هژمونیک شدن گفتمان اهمیت دارد، به همین سبب نقش رهبری جنبش و گفتمان پررنگ می شود و در تحقیق حسینی زاده نیز نقش امام خمینی(ره) به عنوان رهبری که در مبارزه سیاسی خود چهت اعتقادی داشت و به همین جهت مردم با جان و دل از او پیروی می کردند و در نهایت باعث پیروی مردم دیندار از خود شد، بررسی می شود.
البته این نوع نگاه به مرجعیت دینی و رهبر اسلامی به سبب وصف سیاسی وی است. به عبارت دیگر در کتاب دکتر حسینی زاده ما با اسلام مواجه نیستیم بلکه با امری به اسم اسلام سیاسی مواجه هستیم. این تحلیل گفتمانی البته موافقان و مخالفانی نیز دارد.
سیدصادق حقیقت، همکار سید محمد علی حسینی زاده در دانشگاه مفید ضمن موافقت خود با کتاب اسلام سیاسی در ایران اظهار می دارد؛ «اسلام سیاسی در ایران امری حادث است؛ و نهایتاً به دهه ۲۰ یا ۴۰ بازمی گردد. اسلام سیاسی برخلاف اسلام غیرسیاسی، به ضرورت تشکیل حکومت بر اساس شریعت (در دوران غیبت) باور دارد». وی با اشاره به تحلیل گفتمانی حسینی زاده از شکل گیری اسلام سیاسی می گوید؛ «دکتر سیدمحمدعلی حسینی زاده در کتاب اسلام سیاسی در ایران به خوبی توانسته پیدایی و گسترش گفتمان اسلام سیاسی در ایران و چگونگی غالب آمدن بر پادگفتمان های دیگر را توضیح دهد. در این کتاب، گفتمان (با قرائت لاکلاو موفه) به مثابه یک روش به شکل شایسته فهم، و بر موضوع اسلام سیاسی تطبیق داده شده است.» مصطفی ملکوتیان دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران از مخالفان کاربست تحلیل گفتمان فوکویی برای توضیح انقلاب اسلامی است. وی می گوید؛ «این نظریه حقیقت را امری سیال می پندارد که در خارج از قلمرو گفتمان ها وجود ندارد و معتقد است که گزاره های درست و نادرست توسط گفتمان ها تولید می شود. این سخنی باطل و بیهوده است.» ملکوتیان که در نگارش کتاب انقلاب اسلامی ایران همکار حسینی زاده بوده است، می افزاید؛ «این نظریه نقش اقدامات سیاسی رژیم پهلوی را نادیده می انگارد و نقش روحانیت و مسجد را کم می کند.»
در یک جمع بندی کلی باید گفت «اسلام سیاسی در ایران» نوشته یی منحصر به فرد است. چه اینکه بسیار مستند به منابع تاریخی است، در عین حال این اثر جامعه شناسانه نیز می تواند باشد. نوع برخورد توده مردم با اندیشه ها و ایدئولوژی ما به وضوح در این رساله توضیح داده شده است. بدون تردید این اثر یک اثر سیاسی نیز هست. چه اینکه با بهره گیری از جدیدترین مدل تحقیقی در علوم سیاسی (گفتمان لاکلاو و موفه) در پی توضیح دادن رویدادهای سیاسی سده اخیر است.
دکتر حسینی زاده در پایان کتاب خود نتیجه می گیرد گفتمان اسلام سیاسی هنوز چالش بنیادی و رقیبان قدرتمندی را روبه روی خود ندارد. به نظر می آید نگرش فوکویی در مطالعات اسلامی و در قم همچنان پیگیری شود. چه اینکه فیرحی اذعان دارد؛ «من از زمانی که در موسسه باقرالعلوم قم تدریس می کردم، به این مساله پی بردم که اگر بخواهیم نظام های اندیشه اسلامی را تشخیص دهیم باید به شکل گیری و متلاشی شدن این نظام ها توجه کنیم و اندیشه هگلی در توصیف این جریان ها چندان کارآمد نیست.»
حامد زارع
منبع : روزنامه اعتماد