|
يکى از عادات چنگيزخان اين بود که نامه و فرامين دربارى او ساده و مختصر بود، از اينرو آداب قديمى و تفاصيل و اطنابهائى که در مناشير و مکاتيب دربارى مرسوم بود به تدريج تخفيف يافت و ساده شد.
|
|
اين روش در عصر تيمورى نيز برقرار است، و از نامهها و مکاتيب و فرامين ملوک اطراف و پادشاهان کوچک ايران نيز که جسته جسته باقى مانده است اين سبک آشکار است.
|
|
-
دلايل اثر تطور و تحول در نامههاى عهد مغول:
|
در نامههاى آمده در این مبحث اثر تطور و تحول در کمال روشنى ديده مىشود:
|
|
اولاً ـ ايجاز و اختصار ـ بعد از رواج شيوهٔ اطناب و اسهاب که ميراث قرن ششم تا نيمهٔ قرن هفتم بود ـ از تأثير سادگى و بدوى بودن حکومت مغول بار ديگر به عرصهٔ شهود گرائيده است.
|
|
ثانياً ـ استعمال افعال به صيغهٔ وصفى جديد، يعنى ماضى نقلى با حذف ربط خبرى که (است) و ساير ضماير آن باشد به تکرار در نامهها ديده مىشود.
|
|
ثالثاً ـ استعمال لغات عربى مشکل که بر اقلام اهل فضل جارى بوده بهتدريج رخت بربسته، و اين شيوه از نثر گلستان شيخ به بعد مرغوب و مطبوع افتاده و پادشاه فاضل و هنرمندى چون شاه شجاع نيز از ترک استعمال آن تن نزده است.
|
|
رابعاً ـ استعمال ترکيبات تازى مانند: 'مِنْ کلِّ الوجوه' و 'يوماً فيوماً' و 'تقديراً' و 'کَرّةً بَعدَ اُخْري' از آثار قديم باقى و رو به افزايش است.
|
|
خامساً ـ تحليل اشعار و تضمين مصراعها که از عهد ابوالمعالى پيدا شده است، که بدون اشاره بدين تلميح از قبيل ذکر (مصراع) يا (ع) که در ضمن جهانگشاى بدان اشارت رفت و مصراعها را به نثر محلق مىکردهاند و تلميح آيات قرآنى و استدلال به کلمات ربانى که سرمايهٔ اصلى دبيران است با کمال دقت مورد اعتنا است.
|
|
سادساً ـ علامت انحطاط از جمله جزالت با رکاکت الفاظ و ازدياد رفتن پيشاوندىهاى گوناگون بر سر افعال چنانکه گذشت و عدم توجه به آهنگ کلمات و جملهها، و ذکر اشعار سست و غيرمعروف که غالباً از خودمنشيان يا اميرزادگان بايد باشد و از ياد رفتن شواهد شعرى معروف و مطبوع ـ چنانکه راوندى و صاحب 'تاجالمآثر' در اين باب آيتى بودهاند و ديگر نکات ـ در نامهها نمودار است.
|
|
|
مکتوب شاه شجاع به امير سيورغتمش
|
|
امير غياثالدين سيورغتمش از امراى دولت آلمظفر که وقتى نسبت به شاه شجاع خلاف آورد و سپس مکتوبى ضراعتآميز به شاه نوشت و شاه در جواب او مىنويسد از انشاء خود (نقل از جلد ۱ مطلع السعدين تأليف عبدالرزاق بن اسحق.)
|
|
'امير سيورغتمش را وقت آن است که آنچه کشته بدرود و آن درخت که نشانده و به بار آمده از ثمرهٔ آن ذخيره سازد، اين حکايات او چندان اثرى نداشته باشد، ما قول و فعل و عهد و سوگند و شرط او را بسيار ديده، مردى و مروت و وفا و دوستارى او را بارها آزمودهايم، و به کلى اعتماد از آن برداشتهايم ـ من آزمودم و ديدم تو نيز خواهى ديد!
|
|
اگر راست مىگويد صورتى ظاهر گراند که ما را باور شود، والا به مجرد نقل دروغ و تقبل بىفروغ چند توان گذارند. يَوْمَ يَأْتى بَعْضَ آيات رَبکَ لٰاتَنْفَعُ نَفْساً ايمٰانَهٰا الآن فَقَدْ فَصَيْتَ وَ کُنْتَ مِنَالْمُفْسدينْ، آخر همه روز مىخواند بِه قَدَر (۱) ، معنى (آن) از جمع طلبه که ملازماند پرسيده باشد، اگر نصيحتى که کنند قبول کند، و از قوه به فعل برساند، چنانکه خاطر بر آن قرار گيرد اين نوبت ديگر عفو کنيم، والا آنچه خداى خواسته باشد و مالکالملک را اراده، خواهد شد، عَسَى اَن تَکْرَ هُوَ خَيْرُ لَکُمْ وَ عَسٰى اَنْ تُحِبّوُ شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌ لَکُم وَالله يَعْلَمُ وَ اَنْتُمْ لٰاتَعْلمون، سخن بسيار است زياد چه نويسد' .
|
|
(۱) . به قدر ـ بدو فتحه، يعنى تا اندازهاى ـ تا حدى ـ قدري، سعدى مىگويد: صبر کن تا ببينمت قدري.
|
|
| مکتوب شاه شجاع به برادر خود سلطان احمد
|
|
بعدالعنوان:
قضيهٔ جلادت و مردانگى و شجاعت و فرزانگى برادر عزيزم معلوم گشت.
|
|
همى مىکن که جاويدان مدد باد از توفيقت |
|
|
صورتى که بهواسطهٔ نرمايه اسد (۱) فى جيدِهٰا حَبْلٌ مِنْ مَسَدْ نموده مِن کُلّ الوجُوهُ حق به جانب اخوى است، آثار سعى که از آن برادر يوماً فيوماً ظاهر مىشود موجب ازدياد اعتقاد مىگردد، هر آينه چون از سر اهتمام امرى خطير به اتمام رساند او را به انعام و اکرام مماثل دارد، و اگر تقديراً منصب حکومت کرمان نباشد اضافتى کرامند بر مواجب و اقطاع او برود، آرى مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد' .
|
|
(۱) . مراد پهلوان اسد است که در سنهٔ ۷۴۳ در کرمان با شاه شجاع خلاف آورد و با سلطان احمد برادر شجاع جنگها کرد و مغلوب شد و سلطان احمد بعد از اين خدمت متوقع حکومت کرمان بود و شاه شجاع به او جواب مىدهد.
|