پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
عارف چو بحر باید: لب خشک و رخ گشاده
|
همچنین مشاهده کنید
- دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت
- آمدهام که صف این صفهی بار بشکنم
- دیریست که یار ما نمیآید
- پیراهن ار ز یاسمن و گل کند رواست
- برون کردی مرا از دل چو دل با دیگری داری
- تو از دست که میخوردی؟ که خشم آلودهای دیگر
- چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترا
- عارت آمد که دمی قصهی ما گوش کنی؟
- از در ما چو در آمد، اثر ما بنماند
- به رخ شمع شبستانم تویی بس
- شب و روز مونس من غم آن نگار بادا
- باد بهار میدمد و من ز یار دور
- مطرب، چو بر سماع تو کردیم گوش را
- گر صبر و زر بودی مرا، کارم چو زر میشد ز تو
- خلاف دشمنان روزی نظر بر دوستان افگن
- چشم دولت را اگر زین به نظر هستی به من
- نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را
- دلی که با سر زلف تو آشنا باشد
- چاره سگالیدنم فایدهای چون نکرد
- تا دل مجروح من عاشق زار تو شد