|
منبع تأثير ديگرى که محققان ارتباطات جمعى اهميت روزافزونى بهآن دادهاند، روش برخورد و برقرارى ارتباط بين والديت است و اينکه اين عمل چگونه با روش استفاده از دستگاه تلويزيون در خانه، رابطهٔ متقابل مىيابد. در اينجا فرضيهاى اين است که، بهعنوان يکى از عواقب جوّ غالب کنترل والدين و اعمال نظم در خانه، کودکان با روش خاصى از تماشاى تلويزيون جامعهپذير مىشوند.
|
|
مطالعات اوليه دربارهٔ استفاده کودکان از اين رسانه بيان مىکند که بچههاى کوچک، الگوهاى تماشاى تلويزيون را از طريق تقليد از والدين خود ياد مىگيرند. اگرچه، اخيراً ديگر پژوهشگران دريافتهاند که اين توضيح دربارهٔ الگوبردارى (Modelling)، مىتواند سادهسازى بيش از حد چگونگى پرورش تماشاى تلويزيون در کودکان باشد. اين مطالعه، در بهحساب آوردن نقش ديگر عوامل، کوتاهى کرده است، عواملى چون: طبقهٔ اجتماعى مشترک والدين و کودک، که مىتوان آن را دليلى براى وجود شباهتهاى موجود در الگوهاى خاص خود در تماشاى تلويزيون بهحساب آورد، که کاملاً متفاوت از کپىکردن مستقيم يکى از عادات مرتبط با تلويزيون فرد ديگر است. امکان ديگر اين است که گاه رفتارهاى تماشاى کودک ممکن است بر رفتارهار والدين تأثير بگذارد، بنابراين، فرضيهاى کاملاً متضاد با فرضيه اوليه مطرح مىشود.
|
|
پيش از اين ديديم که شواهد موجود مبنى بر کنترل مستقيم والدين بر تماشاى تلويزيون در کودکان مبهم است. برداشت جنبهى از تأثير، که مىتواند از طريق جوّ حاکم بر تعاملهاى کودک - والدين، بهشيوهاى غيرمستقيمتر عمل کند، اين گواه را دراختيار مىگذارد که، خانواده مىتواند با مدارا کردن و نه اعمال زور، بر ميزان و نوع تماشاى تلويزيون در کودکان تأثير بگذارد.
|
|
نگرش تعامل اجتماعى اين نظريه را مطرح مىسازد که رفتارهاى تماشاى تلويزيون در کودکان، به وسيه هنجارها و ارزشهايى شکل مىگيرد که بهرفتار و کردارى که بهطور کلى در بستر خانواده انجام مىشود، مىپردازد. تلاش براى تجسس دربارهٔ اهميت روابط بين فردى موجود در ميان اعضاى خانواده که براى پرورش الگوهاى خاص استفاده از رسانه صورت گرفته، از تحقيقاتى برگرفته شده است که استيون چفه، و همکارانش بهانجام رساندند، اين تحقيقات اوايل دههٔ ۷۰ آغاز شد.
|
|
براساس اين ديدگاه، الگوى ارتباط والدين - فرزند، در ميان مؤثرترين تأثيرات براى جامعهپذيرى کودک و پرورش او جاى دارد. اگرچه لارم نيست که ارزشها و هنجارهاى والدين بهطور مستقيم انقال داده شوند تا مؤثر واقع شوند. تنها وجود قواعد خاص موجود در خانه نيست که داراى اهميت است؛ روشى که بهکار گرفته مىشود نيز بههمان اندازه مهم است. چفه و دو همکار ديگرش، جک مکلئود (Jack McLeod) و دنيل واکمن (Daniel Wackman)، نمونهاى دوبعدى (Two - dimensional)، از الگوهاى ارتباط خانوادگى تهيه کردند و نام انطباق اجتماعى (socio - orientatin) و انطباق عقلانى (Concepy - Orientation) بر آن نهادند. در محيط خانوادگى با انطباق اجتماعي، والدين، کودکان خود را تشويق مىکنند تا جوّ همسازى را در روابط شخصى خود حفظ کنند، از بحث، مجادله، خشم و هر شکل از رفتار با ابراز نظرهاى نزاعبرانگيز، اجتناب کنند. در خانوادههايى با انطباق عقلاني، از کودکان خواسته مىشود که نظريات و احساسات خود را، حتى اگر آن نظريات و اخساسات بحثانگيز باشد، ابراز کنند و دربارهٔ باورهاى ديگران با آنها بحث کنند.
|
|
پژوهشگران دريافتهاند که اين الگوهاى ارتباط خانوادگي، بهنوعى با طبقهٔ اجتماعى افراد همبستگى دارند. بنابراين، جوّى که انطباق اجتماعى بر آن حاکم است، بيشتر، ويژگىهاى طبقهٔ کارگر را دارد، در حالى که، انطباق عقلاني، بيشتر نمونهاى از خانوادههاى طبقهٔ متوسط است؛ اما باور ما اين نيست که تأثيرات الگوهاى ارتباط خانوادگى را مىتوان بهطور تمام و کمال با استفاده از طبقهٔ اجتماعى توجيه کرد. اگرچه، تفاوتهاى طبقاتى ذکر شده در بالا، در جهتگيرىها وجود دارد، اين تفاوتها شديد نيست، و خود جهتگيرىها، با فرآيند شناخت ارتباط دارد، که چيزى بيشتر از تنها نتيجه حاصله از طبقهٔ اجتماعى است.
|
|
پرسش جالب ديگر اين بود که آيا خانوادهها از نوع انطباق اجتماعى بودند يا از نوع انطباق عقلاني، يا اينکه آنها مىتوانستند ذرهاى از هر دو را داشته باشند؟ پژوهش بيشتر نشان داد که اين دو نوع انطباق، بهشکل مثبتى با يکديگر ارتباط دارند. اما اين ارتباط زياد گسترده نيست. با اين وجود، اين نتيجه حاصلا شد که مىتوان با ايجاد دوگانگى (dichotomising) در ميان خانوادهها، در نقطهٔ بينابينى بر روى هر بعد، يکگونهشناسى چهارگانه ايجاد کرد. اين حالت چهار نوع خانوادهٔ زير را بهوجود آورد:
|
|
|
خانوادههاى آزاد گذار که در آن، نه بر انطباق اجتماعى تأکيد شديدى مىشود و نه بر انطباق عقلاني. اين بدان معنى است که در ارتباط کودک - والدينى کمى از هر دو نوع وجود داشت، و در عوض کودک بيشتر تحت تأثير دوستان و گروههاى همسن و سال بيرون از خانه قرار داشت.
|
|
|
خانوادههاى حمايتگر، در آن، تنها بر ارتباطات انطباق اجتماعى تأکيد مىشد، همراه با کمى رانشگرى که از جانب والدين کودک اعمال مىشد تا کودک نگرش متفکرانه و وسيعى را نسبت بهجهان، در خود پرورش دهد.
|
|
|
خانوادههاى همرأيانه، که در آن، هر دو انطباق اجتماعى و عقلانى را تشويق مىکردند. در اين بستر، کودک تشويق مىشد که از هرآنچه در دنيا پيش مىآيد، بهره گيرد، اما از موقعيتهاى نزاعبرانگيز و برهم زنندهٔ تعادل خانواده اجتناب کند.
|
|
|
خانوادههاى چند گرايانه، که در آن، تنها بر انطباق عقلانى تأکيد مىکردند، يعنى کودک تشويق مىشد که پويشگرانه رفتار کند و با هنجارها و ارزشهاى موجود درگير شود، هرچند در اينجا هم بر حفظ تعادل خانوادگى تأکيد مىشد.
|