الگوى '۱' مربوط به آمريکاى شمالي، اروپاى غربي، استراليا، کانادا و زلاندنو مىباشد. در اين مناطق بالابودن نسبت ابتلاى مردان به زنان، همچنان به قوت خود باقى است. هرچند با افزايش انتقال بيمارى ازطريق ناهمجنسخواهى (هتروسکسواليته)، اين نسبت بتدريج به رقم ۱ نزديک مىشود و بهطور کلى بيشتر موارد، در ميان همجنسبازان و معتادان به مواد مخدر رخ مىدهد و انتقال مادر به نوزاد از اهميت چندانى برخوردار نمىباشد. زيرا تعداد زنانى که داراى آزمون سرولوژى مثبت هستند از ۱ تا ۲ در هزار تجاوز نمىکند. درحالى که اين رقم، در مردان به ۱% و در مردان همجنسباز، گاهى به ۵۰% مىرسد. البته با افزايش انتقال ازطريق تماسهاى ناهمجنسخواه (هتروسکسوئل)، بر ميزان بروز عفونت در زنان افزوده شده، از تفاوت فاحش بين نسبت زن و مرد کاسته مىشود.
الگوى '۲' مربوط به کشورهاى آفريقايى است. در اين مناطق، توزيع جنسى آلودگى در مرد و زن، بهتقريب يکسان است و نسبت ابتلاى مردان به زنان، حدود ۱ مىباشد يا بسرعت به اين رقم نزديک مىشود که خود حاکى از برترى انتقال ازطريق تماس با جنس مخالف است. لازم به ذکر است که اطلاعات مربوط به سال ۱۹۹۹ حاکى از آن است که بهازاى هر ۱۰ نفر مرد آفريقايى آلوده به HIV حدود ۱۲ تا ۱۳ زن آفريقايى آلوده وجود دارد که مىتواند ناشى از احتمال انتقال بيشتر از مرد به زن و نيز بهعلت احتمال آلودگى زنان در سنين پايينترى نسبت به مرد باشد.
احتمال انتقال در دوران آبستنى و حوالى زايمان زياد مىباشد و بهدليل عدم استفاده از سرنگهاى يکبارمصرف، نقش تزريقها را نيز مىتوان بااهميت تلقى کرد. در بعضى از اين جوامع، شيوع آزمون سرولوژى مثبت در گروههاى سنى ۱۵ تا ۴۹ ساله از ۸۰% هم تجاوز مىکند.
الگوى '۳' مربوط به آسيا، خاورميانه و بسيارى ازکشورهاى اقيانوس آرام است و بهنظر مىرسد ويروس عامل ايدز، پس از انتشار در ساير مناطق وارد اين منطقه از جهان شده باشد. البته
موارد اوليه بهطور عمده بين افرادى عارضشده است که به مناطق بومى (آندميک) بيمارى مسافرت کرده يا خونهاى وارداتى از اين کشورها را مصرف نمودهاند و در حال حاضر، انتقال ويروس،
بيشتر ازطريق همجنسبازى و تماس با جنس مخالف رخ مىدهد. ميزان شيوع آزمون سرولوژى مثبت، در حد پائينى قرار دارد و از ۷/۰% تجاوز نمىکند، ولى درصورتى که در اين کشورها رفتارهايى
پرخطر کنترل نشود، اين الگو تغييرنموده، به الگوى '۱' يا '۲' تبديل مىگردد، همانگونه که در کشورهايى مانند هند و تايلند، اين الگو هماکنون تغييريافته و ديگر شباهتى به الگوى '۳' با
ويژگىهاى مذکور ندارد. در کشورهايى مانند بحرين و ايران، عمدهترين راه انتقال HIV در اواخر قرن بيستم، اعتياد تزريقى بوده و ۵۰ تا ۷۰% راههاى انتقال را به خود اختصاص داده است.
وضعيت فعلى پاندمى
همانطور که پيش از اين نيز اشاره شد، تا پايان سال ۱۹۹۹ قريب ۲،۲۰۱،۴۶۱ مورد ايدز ثابت شده از نقاط مختلف جهان به سازمان جهانى بهداشت گزارش شده است، ولى باتوجه به اشکال در گزارشدهى بعضى از کشورها و نواقص ديگر، تخمين زده مىشود رقم واقعى موارد ايدز، در بزرگسالان و کودکان، از شيوع جهانگيرى اين بيمارى تاکنون حدود ۴/۸ ميليون نفر باشد. بهطورى که ۷/۶ ميليون مورد آن در بزرگسالان و ۷/۱ ميليون مورد بقيه در کودکان رخ داده است.
جدول مقايسهٔ مورد گزارش شده و تخمينى ايدز تا پايان سال ۱۹۹۹
مناطق مختلف
موارد گزارش شده (%)
موارد تخمينى (%)
آمريکا
۴۶
۷
آفريقا
۳۶
۷۳
اروپا
۱۰
۲
آسيا
۷
۱۷
اقيانوسيه
۱
۱
تخمين زده مىشود که از شروع پاندمى تا پايان سال ۱۹۹۹ حدود ۹/۴۹ ميليون نفر مبتلا شده باشند که از آن ميان ۳/۱۶ ميليون نفر جان باختهاند.
جدول موارد تخمينى عفونت ناشى از HIV تا پايان سال ۱۹۹۹
منطقه
موارد تخمين
منطقهٔ زير صحراى آفريقا
۲۳،۳۰۰،۰۰۰
شمال آفريقا و خاورميانه
۲۲۰،۰۰۰
جنوب و جنوب شرقى آسيا
۶،۰۰۰،۰۰۰
شرق آسيا و منطقهٔ اقيانوس آرام
۵۳۰،۰۰۰
آمريکاى لاتين و کارائيب
۱،۶۶۰،۰۰۰
شرق اروپا و آسياى مرکزي
۳۶۰،۰۰۰
غرب اروپا
۵۲۰،۰۰۰
آمريکاى شمالي
۹۲۰،۰۰۰
استراليا و نيوزلند
۱۲،۰۰۰
جمع
۳۳،۶۰۰،۰۰۰
ازآنجا که عفونت ناشى از HIV در بيشتر موارد، باعث افزايش ميزان مرگ جوانان بالغ گرديده است و نظر به اينکه اين افراد در سنين تشکيل خانواده هستند، مرگ آنان بهطور اجتنابناپذيرى منجر به يتيمشدن کودکان آنها مىگردد. در مناطق روستايى شرق آفريقا ۴ نفر از هر ۱۰ نفر کودکى که يکى از والدين خود را ازدست دادهاند، درواقع تحت تأثير HIV/AIDS يتيم گرديدهاند. از اوايل جهانى شدن ايدز تا سال ۱۹۹۹ حدود ۲/۱۱ ميليون کودک در سطح جهان، مادر خود را در سايهٔ شوم ايدز ازدست دادهاند و حتى بسيارى از آنان پدر خود را نيز ازدست دادهاند. بيش از ۹۰% اين کودکان در منطقهٔ زير صحراى آفريقا زندگى مىکنند.
در آمريکاى شمالى و اروپا، ميزان بروز سالانهٔ عفونت ناشى از HIV طى نيمهٔ اول دهه ۱۹۸۰ با حالت انفجارى انتشار اين عفونت، بين مردان همجنسباز و معتادان تزريقي، به اوج رسيد، ولى از بروز کلى عفونت، از آن پس بسرعت کاسته شد که خود مىتواند تاحدودى ناشى از کاهش عادتهاى خطرزا در اين گروه باشد. ولى از اواسط دهه ۱۹۸۰ ميزان بروز عفونت ناشى از HIV قابل انتقال در زمينهٔ ناهمنجنسخواهى بسرعت افزوده شده است، اما هنوز در مقايسه با ميزان بروز تخمين زده شده طى اوايل دههٔ ۱۹۸۰ در حد پائينى قرار دارد.
در آفريقا که انتشار وسيع HIV طى اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوايل دهه ۱۹۸۰ آغاز شده است، بر ميزان بروز سالانهٔ عفونتهاى ناشى از HIV همواره تا سال ۱۹۸۰ و از ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ افزوده شده است و بهاحتمالى در اواسط دهه ۱۹۹۰ ميزان بروز عفونت، در اين منطقه بايد به اوج رسيده باشد. البته در آمريکاى لاتين نيز پاندمي، در اواخر دهه ۱۹۷۰ شروع شده، ولى ميزان بروز سالانهٔ آن خيلى کمتر بوده است.
هرچند بهنظر مىرسد ميزان بروز سالانهٔ ايدز در آمريکاى شمالى و اروپا در اواسط شال ۱۹۹۰ به اوج رسيده باشد، در کشورهاى در حال پيشرفت و بويژه در آسيا ميزان بروز سالانه تا قرن ديگر رو به افزايش خواهد بود و براساس اين محاسبهها مىتوان سالانه حدود يک ميليون نفر مبتلا به ايدز يا مرگ ناشى از آن درنظر گرفت که بخش عمدهٔ آن مربوط به کشورهاى در حال پيشرفت مىباشد. بهطورى که ۵۰۰،۰۰۰ مورد آن مربوط به آفريقا و ۲۵۰،۰۰۰ مورد آن مربوط به آسيا خواهد بود.
طبق نظر کارشناسان سازمان جهانى بهداشت تا سال ۲۰۰۰ حدود ۴۰ ميليون مرد و زن و کودک مبتلا به عفونت ناشى از HIV وجود داشته است.