|
|
|
در اين نوع ارتباط هر عضو شورا مىتواند هر وقت که نکتهٔ مهمى به نظرش رسيد آن را با رعايت نوبت عرضه دارد. در اين حالت، مخاطب علاوه بر رهبر همهٔ شرکتکنندگان در بحث خواهند بود از سوى رهبر نيز به اعضاء اختيار داده مىشود تا در صورت لزوم با يکديگر بحث کنند و جمع را از نظريات خود بهرهمند سازند. در اين چنين اوضاع و احوالى بحث گرم مىشود و شورا حالت فعال و پويائى پيدا مىکند. در عين حال از همين طريق با توجه به علاقهاى که در همگان براى ابراز نظريات ايجاد ميشود، نوعى تنظيم خودبهخود در شورا ايجاد مىگردد.
|
|
ممکن است گفته شود که در اين صورت رهبر نقشى زائد پيدا مىکند و چنين جمعى نياز به هدايتکننده ندارد. پاسخ آن است که رهبر از طريق نفوذى که دارد نقش خود را در ديگران متجلى مىسازد و اين نقش شکل گرفته او در وجود يکيک اعضاء شورا نظمى منطقى پديد مىآورد. به اين ترتيب مشاهده مىشود علاوه بر اينکه حضور رهبر در شورا لازم است نقش او بايد بين اعضاء تقسيم گردد تا هر يک خود را بخشى از رهبرى حس کند و در محدودهاى معين در کارها مشارکت نمايد اين حق را نيز براى ديگران محفوظ دارد. در اين گونه شوراها، برعکس قبل، روابط به يک نقطه ختم نمىشود بلکه همهٔ اعضاء بهنوبت با يکديگر به تبادل افکار خواهند پرداخت.
|
|
اگر شورا حالت استمرار داشته باشد صرفنظر از نوع ارتباط بين اعضاء آن لازم است نوعى ضابطهٔ پذيرفته شده و مدون نيز برقرار باشد تا رهبر بتواند بر اساس آن روند کار را کنترل کند و شورا را به سمت هدف، يعنى انجام بررسىهاى گسرتده براى اتخاذ مفيدترين تصميمها با کمترين صرف وقت و انرژي، هدايت کند. اين نوع ضوابط با قوانين خشک ادارى در مديريتها کاملاً متفاوت است.
|
|
نکتهٔ قابل توجه در خصوص فرد کنترلکنندهٔ روابط در شورا، معيارهاى گزينش او است که نظر به نقش حساس رهبرى بايد نکات مربوط به آن بهدقت رعايت گردد و اين انتخاب طورى صورت گيرد که شورا بتواند با توجه به همسنگ بودن ارزشهاى وجودى اعضاء کار خود را به ثمر رساند.
|
|
|
روابط مرکزى نوعى تحرک افکار و مباحث است که از هر نقطه که شروع شود همواره به يک نقطهٔ واحد و ثابت ختم و از آنجا به سايرين منعکس مىشود. بهعبارت ديگر، مخاطب در تمامى روابط همان نقطهٔ ثابت است و او نوبت بحث را براى ديگران رعايت مىکند و روند فعاليتەا را بهنوعى تمرکز مىدهد. در اين نوع مجامع، قاعدتاً تا زمانى که اين نقطهٔ مرکزى که رهبر ناميده مىشود؛ در جمع حاضر نشود يا بهصورت فعال حضور نداشته باشد عملاً کارى انجام نمىشود؛ همه منتظر رابط هستند تا کار خود را بهطريقى شروع کنند.
|
|
اين حالت، دو نکته را آشکار مىسازد يکى ناکافى بودن آگاهى اعضاء نسبت به نوع و کيفيت کار و ديگرى اهميت و نفوذ رهبر در کار شورا و اهميت وجود او که مايل است کليهٔ امور را از مجراى فکرى خود بگذراند.
|