طبقهبندى دوگانهٔ او براساس نوع ارادهٔ افراد و رابطههاى ناشى از آن استوار است.
|
|
|
|
'تونيس' اجتماع را بهعنوان نوعى زندگى اجتماعى آلى 'ارگانيک' تعريف مىکند؛ در حالى که 'جامعه' را نوعى زندگى مصنوعى و مکانيکى مىداند. به اعتقاد او گرايش تحول از اجتماع به جامعه و از فرهنگ به تمدن است.
|
|
مجله تحقيقات روزنامهنگاري، سال ششم، شمارهٔ ۲۱ مهر، آبان، آذر ۱۳۴۹ 'ارتباط جمعي، مفاهيم و تئورىها' عبدالحسين نيک گهر.
|
|
'تونيس' معتقد است که در گروههاى کوچک انساني، افراد داراى ارادهٔ 'ارگانيک' يا آلى هستند و هر فرد انساني، بهعنوان عضوى از اعضاى اجتماع، بهطور خودانگيخته، وظايف خويش را انجام مىدهد. در اين گروهها، روابط افراد جنبهٔ طبيعي، غريزى و عاطفى دارد؛ در صورتى که در گروههاى بزرگ انساني، ارادهٔ افراد، سنجيده و حساب شده است و هر فرد در کنار افراد ديگر، براى پيشبرد منافع و مقاصد خويش و دستيابى به موفقيت بيشتر و ارضاء جاهطلبىهايش تلاش مىکند.
|
|
بدين ترتيب، در گروههاى کوچک که 'اجتماع' ناميده مىشود، بين افراد پيوندها و رابطههاى طبيعي، خونى و خانوادگى برقرار است و افراد به علت محدوديت مکانى و جمعيتى گروه، همديگر را مىشناسند.
|
|
در اين گروهها روابط اقتصادى اعضاء گروه نيز مانند روابط انسانى آنها، بر تعاون و همکارى استوار است و به سبب همبستگىهاى انسانى و اشتراک منافع مالکيت خصوصى نيز وجود ندارد.
|
|
|
به عقيدهٔ 'تونيس' در گروههاى بزرگ انسانى که جامعه ناميده مىشوند، به سبب فراوانى و گوناگونى جمعيت، روابط طبيعي، خانوادگى و همبستگىهاى قبيلهاى و قومى موجود نيست و افراد کثيرى که در سرزمين وسيعى با هم زندگى مىکنند، فقط هدفها و منافع معينى را پى مىگيرند. در چنين جامعهاي، عقل و انديشه، احساس و عواطف را تحتالشعاع قرار مىدهد. اصلى که در اين جامعه بىکم و کاست مراعات مىشود، سازش حسابگرانهٔ وسايل و هدفها است و همين اصل است که بنيان قوانين مبادلهٔ 'بازرگانى و صنعت' را تشکيل مىدهد.
|
|
در اين نوع جوامع که تکامل آن را در سرمايهدارى مىيابيم، روح حسابگرانه چنان رشد مىکند که هرکس براى خودش وجود دارد و افراد، واحدهائى هستند که عملاً مىتوانند جاى يکديگر را بگيرند. در اين جوامع، مالکيت خصوصى محترم است و افراد براى کسب مال بيشتر، به سوى انواع وسايل و حرفهها و فعاليتها مانند تجارت و صنعت کشيده مىشوند. اين جوامع، به علت فراوانى فعاليتها و روابط مادى افراد، نياز به تشکيلات اجتماعى منظم و مقررات حقوقى خاصى پيدا مىکند.
|
|
'تونيس' از نظر تاريخي، اواخر قرون وسطى را بهعنوان نقطهٔ عطف تحول زندگى اجتماعى معرفى مىکند.
|
|
او معتقد است که اگرچه در قرون وسطي، روح اجتماعى بر روح 'جامعهاي' غالب بوده است، با اين همه، بذرهاى خودگرائى جامعه نيز در همين دوره افشانده شده است. هنوز نيز بقاياى مهمى از روح اجتماعى در شرق و جنوب دنياى ما به جا مانده است و اين در حالى است که روح حسابگرى 'جامعه' ، قسمتهاى غرب و شمال را فرا گرفته است که نمونههاى بارز و نمايان آن در مراکز شهرى کشورهاى صنعتى ديده مىشود.
|