|
|
|
در اين مرحله، نظام ازدواج گروهى و يا حتى پيش از آن گهگاه ازدواجهاى يک زوجى کوتاهمدت يا درازمدت ديده مىشد. به اين معنى که مرد از ميان زنانش به يکى توجه بيشترى مىکرد و زن نيز گاهى براى يکى از شوهرانش بيش از آنهاى ديگر اهميت قائل مىشد. به اينگونه خانواده، يک زوجى گفتهاند.
|
|
بههر حال در هر شکلى از خانوادهٔ گروهي، معلوم نيست چه کسى پدر کودک است. اما مادر کودک معلوم است. هرچند يک زن تمام فرزندان خانوادهٔ اشتراکى را کودک خود مىداند و وظايف مادرى را نسبت به آنها انجام مىدهد. با وجود اين کودک خود را نيز مىشناسد. بنابراين روشن است تا هنگامىکه ازدواج گروهى رواج دارد نسب تنها از سوى مادر است. به عبارت ديگر نسب مادر معين است.
|
|
صرفنظر از انتقاداتى که به برخى نظريات مورگان شده است درباره تحول خانواده، يک اصل مسلم است که تحولى از طريق تجزيه خانوادهٔ بزرگ، به خانوادهٔ کوچکتر در روند تحول خانواده مشاهده مىشود. چنانکه 'زادروگاهاي' (Zadruga)، اسلاوجنوبى يا 'دوزوکو' (Dozoku)، ژاپنى و يا خانواده 'پدرسري' (ژِنُس) و نيز 'خانواده پيوسته' (Jointe Family)، هندى از طريق تجزيه خانواده بزرگ به خانوادهٔ کوچکتر تحول يافته است. (به بحث خانواده گسترده مراجعه شود) اما بايد توجه داشت که تحول و تجزيه در همهٔ نقاط جهان از شکل خاصى پيروى ننموده است. خانواده گاهى از تجزيه خانوادهٔ بزرگ بهوجود آمده و گاهى از دگرگونى 'کلان' يا طايفهٔ (ژِنُس) تطور يافته است و گاهى نيز از خانوادهٔ کوچک يا هستهاى به شکل خانوادهٔ گسترده تحول پذيرفته است. اما شکل غالب در اکثر مواقع آن است که خانواده از خانوادهٔ بزرگ همانطور که مورگان و ديگران گفتهاند به کوچک تحول يافته است که در اين تحول عواملى مانند: شهرنشيني، تغييرات اقتصادى و داد و ستد تجارى و بازرگاني، تنوع در مشاغل، مهاجرت از روستاها به شهرها و توسعهٔ تغيير در نظام مالکيت و محدوديتهاى مربوط به چند زنى مؤثر بودهاند.
|
|
خلاصه آنکه از نظر مورگان، با خوفن، انگلز و ديگران خانواده از مرحله آميختگى جنسى به همخوني، از همخونى به خانوادهٔ اشتراکى و سپس سازمان 'کلان' منتهى گرديده است. پس از فروپاشى 'کلان' به شکل خانوادهٔ يک زوجى تحول پيدا مىکند. در اين روند تحول مرحله بعدي، تعدد شوهران در آن واحد است که گاهى بهصورت ازدواج چند برادر با يک زن (چنانکه در نپال، تبت، سيلان و... وجود دارد) و زمانى بهصورت ازدواج چندين برادر با چندين خواهر در مفهوم ازدواج گروهى جلوه مىنمايد.
|
|
سرانجام به خانوادهٔ چند زنى و خانوادهٔ 'کلان' است که پايه و بنياد خانوادهٔ امروزى را بايد در آن جستجو کرد.
|
|
بهنظر او پس از تحول کلان، خاندان بطنى (مادر نسبي) و خاندان صلبى (پدر نسبي) مانند خانواده پدر سرى (ژِنُس) يونان و رم قديم و خانوادهٔ پدرى 'ژرمني' بهوجود آمده و سرانجام به خانواده زن و شوهرى امروزى منتهى مىشود.
|
|
از نظر دورکيم خانوادهٔ زن و شوهرى امروزى نتيجه انقباض تدريجى است که تحول خانواده را خلاصه مىکند. يک جريان دايرهاى است که جهت آن از محيط بهسوى مرکز است.
|
|
|
|
|
| خانواده 'گِنُس' يونانى يا 'ژِنُس' رومى
|
|
پس از خويشاوندى مبتنى بر اشتراک توتم، نوعى خانواده مىبينم که شامل اعقاب ذکور جدى است و عبارت هستند از: 'کنس' يونانى يا 'ژِنُس' رمى و قبيله يهود.
|
|
گِنُس يا ژِنُس شامل جمع اعقاب پدرى بوده و شعبههاى فرعى که از اعقاب آن تشکيل مىشد متصل به شعبه اصلى بودند. بندگان و موالى که به عبادت خانوادگى آشنائى يافته بودند نيز با آن بستگى داشتند. (زيرا هر يک از ژنسها مراسم دينى مخصوص داشتند که روز و مکان آن را مذهب ژنس تعيين مىکرد. اعياد، شعائر دينى و قبرستان هر ژنس مشخص بود). در اين نوع خانواده تنها علامت خويشاوندي، اشتراک نام است زيرا هر ژنس نام جدّ بزرگ خويش را از نسلى به نسل ديگر انتقال مىداد و آن را مانند مذهب محترم و محفوظ مىداشت. وظايف و حقوق آنها مانند: اشتراک در اموال اصلي، حق ارث از نسل به نسل ديگر، حق انتقام، اشتراک در دين، تعلق به جد مشترک، به افراد اين نوع خانواده تعلق مىگرفت که البته اينها براى پذيرفته شدن فرد در اين خاندان کافى نبود. بلکه به اين منظور مىبايستى مراسم و تشريفات خاصى برگزار گردد تا يک تن را خواه از اعقاب نياى مشترک باشد و خواه بيگانه در داخل خود بپذيرد.
|
|
سرانجام روى رسيد که افراد گِنُس يا ژِنُس بنا به عللى از جمله کثرت افراد تقسيم شد و هر شعبه زندگانى جداگانه يافت. کودکان يک پدر يک خانواده را تشکيل دادند و به اين ترتيب خاندان يا خانواده 'پدرسري' در عهد تاريخى تشکيل شد. پدر رئيس خانواده و تنها مالک و تنها قاضى بود و از حيث مال و ثروت و فرزند و امور خانوادگى هرچه مىخواست مىکرد. پدر در اين خانواده اعتبار فوقالعاده داشت. در اين نوع خانواده دختر تا هنگام ازدواج در خانواده باقى مىماند و پس ازدواج خانواده را ترک مىکرد. اما پسر تا هنگام مرگ در خانواده باقى ماند. آثار اين نوع خانواده در بعضى از جامعههاى تطور يافته تا هماکنون بهجا مانده است و مشاهده مىشود.
|
|
در خانواده 'ژِنُس' يا 'ژرمني' زن و فرزندان آزادى بيشترى داشتند اما مقام زن آنقدر نيست که مرد را دون شأن و مقام او قرار دهد و نزديکان مادرى يا خويشان بطني، حقوق محسوسى را دارا بودند و ميراث اين خويشاوندان مشابه خويشان صُلبى يعنى پدرى است. شکل خانواده در کشور ما و در کشورهاى نظير ما بيشتر تقريباً بهصورت اين خانواده 'ژرمني' است. به اين معنى که اگر بخواهيم به شکل خانواده در ايران نامى بدهيم آن را خانواده زن و شوهرى خواهيم گفت ولى نه به آن صورت که در اروپاى غربى ديده مىشود. زيرا در آنجا خانواده زن و شوهرى عملاً تحول بيشترى يافته و زن و مرد تقريباً مساوى هستند. در حالى که شکل خانواده در جامعه ما لااقل در عمل به تمام معنى زن و شوهرى نيست بلکه 'ژرمني' است و حقوق زن و شوهر مساوى نمىباشد. گرچه تحولات خانواده جوامع غربى در شکل خانواده جامعه ايرانى هم مؤثر واقع شده است و اگر تحولات اخير را در جامعه خود در نظر بگيريم بايد بگوئيم خانواده ايرانى به خانواده زن و شوهرى نزديک شده است.
|