سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

استرالیا و نیوزلند (۲)


این فیلم ماجرای ناپدید شدن سه دختر از مدرسهٔ شبانه‌روزی است که در تعطیلات سنت والنتاین در ۱۹۰۰ به همراه مربی خود به بیشه‌زار می‌روند. این فیلمِ مسحورکننده ضمن آنکه از نظر بصری و کلامی عناصری از فیلم ماجرای انتونیونی را دربر دارد، نیروی خطرناکِ برخاسته از دو فرهنگ و دو محیط بیگانه را مورد توجه قرار داده است - در اینجا انضباطِ خشک بورژوائیِ کالجِ اَپِل یارد در تضاد با وسوسهٔ مشاهدهٔ تشکیل رعب‌آور و غریبِ آتشفشانی که به صخرهٔ آویخته (هنگینگ راک) معروف است قرار می‌گیرد.
فیلم بعدی وِیِر، آخرین موج (۱۹۷۷)، نیز از نظر رمز و راز دست‌کمی از فیلم قبلی او نداشت. وِیِر در ۱۹۷۸ یک فیلم ۱۶ میلی‌متری داستانی برای تلویزیون استرالیا به‌نام لوله‌کش ساخت و در آن در ابعادی انسانی‌تر به محدودیت عقل‌گرائی پرداخت.
ناشی از فقرِ جهان سوم و ارتباط نمادینِ آن با دخالت‌های سیاسیِ بیگانه را در معرض نمایش بگذارد. فیلم بعدی او، شاهد (۱۹۸۵) در آمریکا با همکاری فیلمبردارِ استرالیائی، جان سیل (فیلمبرداری آثار پیشین وِیِر توسط راسل بوید انجام شده بود)، به خرده‌فرهنگِ واپس‌گرای آمیش می‌پردازد.
این قبیله شیوهٔ زندگی زراعتی سدهٔ هفدهمی خود را حفظ کرده‌اند و در این فیلم در مقابل دنیای خشونت‌بار پلیس‌های محلی آمریکائی قرار می‌گیرند. فیلم ساحل پشه (۱۹۸۶) حملهٔ دیگری است به شرایط جهان امروز، و وِیِر آن را با فیلمنامه‌ای از پال شرایدر در مکان اصلی در بِلیزه و توسط جان سیل فیلمبرداری کرد. این فیلم که براساس رمانی از پل تِرو ساخته شده از الگوی خانوادهٔ سوئیسی رابینسن کروزو برگرفته شده و داستان مردی است که می‌کوشد خود را با طبیعتِ یک جزیرهٔ پرت‌افتاده در کاراییب هماهنگ کند و در این راه خود و خانواده‌اش را به باد می‌دهد. او ۱۹۸۹ با همکاری سیل فیلمی به‌نام انجمن شاعران مرده را برای کمپانی بوئناویستا ساخت که فیلمی است غنائی و خاطره‌انگیز دربارهٔ جوانان مدرسهٔ پیش‌دانشگاهی نیوانگلند و ما را به یاد فیلم نمرهٔ اخلاق صفر از ژان ویگو و پیروانش می‌اندازد. پس از آن وِیِر با فیلم گرین کارت (۱۹۹۰) به کمدی رمانتیک روی آورد که به شکلی رازآمیز مؤید فیلم بی‌باک (۱۹۹۳) است که در همان استودیو تهیه شده بود. در این زمان جان سیل به استرالیا بازگشته بود تا خود فیلم تا روزی که تو بودی (۱۹۹۰) را کارگردانی کند.
از میان کارگردان‌های فراوان و برجسته‌‌ای که غالباً در استرالیا کار کردند چند تن در اینجا قابل ذکر هستند: فیلیپ نویس، جان دوییگان، تیم بِرِستال، دانلد کرامبی، کارل شولتس، سایمون وینسر، کارگردان تبعیدی هلندی پال‌کاکس و جِین کمپیون. فیلم‌های مهم فیلیپ‌‌نویس (متولد ۱۹۵۰) عبارتند از جاده‌های فرعی (۱۹۷۷)، یک تریلر نافذ اجتماعی که در پنج هفته و با بودجهٔ بیست و پنج هزار دلاری
ساخته شد؛ مرکز خبری، دربارهٔ رقابت میان کمپانی‌های خبررسانیِ استرالیائی و آمریکائی در سال‌های اولیهٔ پیدایش تلویزیون؛ موج داغ (۱۹۸۲)، فیلم - نوار خوش تصویری در باب قدرتمندان سیاسی سیدنی، سایهٔ طاووس (۱۹۸۷)، ملودرامی صاحب سبک دربارهٔ رابطهٔ عشقی میان دو نژاد مختلف؛ و سرانجام یک تریلر نوآورانهٔ پرتعلیق به‌نام آرامش مرگبار (۱۹۸۹)، براساس رمان چارلز ویلیامز که بین سال‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۶۹ اُرسُن وِلز نیز آن را تحت عنوان ژرفنا ساخته بود.
فیلم‌هائی که نویس برای هالیوود ساخت، به‌استثناء بازی‌های میهن‌پرستانه (۱۹۹۳) و خطرِ آشکار و عیان (۱۹۹۴) عموماً ناموفق بوده‌اند (از جمله خشم کور، ۱۹۹۰، و اسلیِور، ۱۹۹۳). جان دوییگان (متولد ۱۹۴۹ در انگلستان) را به واسطهٔ درام‌های هوشمندانه و بازی‌های خوبِ فیلم‌هایش می‌شناسند، از آن جمله هستند، دهان به دهان (۱۹۷۸)، زمستانِ رؤیاهای ما (۱۹۸۱)، رابطهٔ یک‌شبه (۱۹۸۴) و سالی که صدای من شکست (۱۹۸۷). او همچنین موزیکال ناموفقی به‌نام دیمبولا (۱۹۷۹) و فیلمی به‌نام شرق دور (۱۹۸۲) ساخته است که فیلم اخیر بازسازی مبتکرانهٔ فیلم کازابلانکا است. دوییگان اخیراً فیلمی به‌نام مغازله (۱۹۹۰) را نوشته و کارگردانی کرده است که در واقع ادامهٔ داستانِ سالی که صدای من شکست است. فیلم‌های دیگر او عبارتند از: دریای پهناور سارگاسو (۱۹۹۲)، اقتباسی پرتحرک از قصهٔ گوتیکِ ژان رای، که خود برداشتی است از رمان جِین آیر نوشتهٔ شارولت برونته، و سرانجام فیلم الهه‌ها (۱۹۹۴) که در واقع بر مبنای تابلوهای تحریک‌کنندهٔ نقاش خانه‌به‌دوش، نُرمن لیندسی، تصویرپردازی شده است.
تیم برستال (متولد ۱۹۲۹) از اوایل دههٔ شصت به فیلمسازی روی آورد و از پیشتازان کارگردانی در سینمای نوین استرالیا شد، و کمدی جنسی او، آلوین پریل (۱۹۷۳)، همچنین فیلم‌های پترسِن (۱۹۷۴)؛ نمایشِ پایان (۱۹۷۵) و فیلم تاریخی الیزا فریزر (۱۹۷۶)، سهم زیادی در تثبیت صنعت سینمای استرالیا داشتند. اقتباسِ او از نمایشنامهٔ پایان کار نوکلمان‌ها (۱۹۷۹)، نوشتهٔ جان پاوِرز و فیلم کُماندوئی او از جنگ جهانی دوم به‌نام گروه حملهٔ Z (سال ۱۹۸۱) نیز در اینجا قابل ذکر هستند. فیلم بعدی او، ملودرامی جنگی به‌نام دونوازی برای چهار نفر (۱۹۸۲)، نتیجهٔ موردنظر او را حاصل نکرد او فیلم حماسی او دربارهٔ بقا تحت‌عنوان سرزمین برهنه (۱۹۸۶) و نیز اقتباسش از رمان دی. اچ. لارنس به‌نام کانگرو (۱۹۸۶) نقدهای بسیار مثبتی دریافت کردند.
دانلد کرامبی (متولد ۱۹۴۲) را زندگینامه‌ساز حساسِ اشخاص فراموش‌شده لقب داده‌اند. مستند داستانی کدی (۱۹۷۶)، داستان زندگی و مرگ یک مستخدمهٔ بار در دوران بحران اقتصادی، و بچهٔ کتی (۱۹۷۹)، مربوط به حوادث واقعیِ کودک‌ربائی، از کرامبی هر و با موفقیت انتقادی و تجاری روبه‌رو شدند. افسانهٔ قهرمانی و جان‌فوردی او، مرد ایرلندی (۱۹۷۸)، و فیلم کمدی کیتی و گوژپشت (۱۹۸۲) به واسطهٔ بازسازی تاریخی زندگی استرالیائی در دههٔ ۱۹۲۰ آثاری قابل ذکر هستند. فیلم‌های دیگر او، قتل در خیابان انجل (۱۹۸۱)، تصویری افشاگرانه از فساد پشت پردهٔ طرح‌های توسعهٔ حومه‌ها، و دزدی مسلحانه (کار مشترک با کن هانام، ۱۹۸۵)، بازسازی دلپذیری است از فیلمی انگلیسی به همین نام در ۱۹۵۷. فیلم دیگرِ کرامبی، بازی در نقش بیتی‌بو (۱۹۸۶)، یک فانتزیِ سفر در زمان است که با قالبِ فیلمِ بازگشت به آینده از رابرت زِمه کیس ساخته شده است.
کارگردان مجاری‌الاصل، کارل شولتس (متولد ۱۹۳۹)، با فیلم خوش‌منظری دربارهٔ یک پدر و پسر ماهیگیر تحت عنوان ماهی پره‌آبی (۱۹۷۸) قدم در عرصهٔ فیلمسازی گذاشت و کار خود را با یک کمدی - درام صاحب سبک به‌نام خداحافظ بهشت ادامه داد. اما بعدها اثری مهم و پیچیده به‌نام مراقب باش ممکن است بشنود (۱۹۸۳) را ساخت که درامی است بسیار آراسته دربارهٔ نزاع میان دو خواهر بر سر حضانت یک کودک در دوران بحران اقتصادی در سیدنی. شولتس اخیراً فیلمی حادثه‌ای در صحنه‌های خارجی به‌نام وسط خال هدف (۱۹۸۶) را کارگردانی کرده است.
این فیلم که به بازنشستگی و دوران کهنسالی می‌پردازد اقتباس تند و تیزی است از نمایشنامهٔ مشهور سفر به شمال (۱۹۸۶) از دیوید ویلیامسن. نخستین تجربهٔ شولتس در هالیوود (برای کمپانی تری استار) فیلمی است به‌نام هفتمین علامت (۱۹۸۸) و در آن ظهورِ آخرالزمانی یهود - مسیح را به تصویر درآورده است. سایمون وینسر، که پس از آغازی پر سروصدا با فیلم عکس فوری (۱۹۷۹) و سپس فیلم هیجان‌انگیز و پرکششِ هارلکین / دلقک از دور خارج شده بود، با فیلم اسبی به‌نام فارلَپ (۱۹۸۳) دوباره به میدان آمد. این فیلم زندگینامه‌ٔ قهرمان اسب‌سواری استرالیا است که در ۱۹۳۲ به شکل مرموزی در کالیفرنیا مُرد. فیلم حماسی و شوالیه‌گری هنگ سوارهٔ کوچک (۱۹۸۷) از وینسر که به ماجرای پیروزی هنگ سوارهٔ استرالیا در بیرشِیا، از مستعمرات ترکیه در ۱۹۱۷، می‌پردازد، از آثار متمایز استرالیائی به‌شمار می‌رود. او با فیلم‌هائی چون کیگلیِ استرالیائی (۱۹۹۰) به ساختن فیلم در استرالیا ادامه داد و در عین حال فیلم‌های پرفروشی را نیز در آمریکا ساخت، از جمله فاختهٔ تنها (۱۹۸۹) و هارلی دیویدسُن و مارلبورومَن (۱۹۹۱).


همچنین مشاهده کنید