|
باليدگي، پيشرفت به سمت بلوغ از نظر کيفى است و نمو کمّى در آن موردنظر نيست. ايدهآل آن است که بتوان بهطور مستقيم ميزان و چگونگى باليدگى را اندازهگيرى کرد؛ زيرا باليدگى و سنِ تقويمى دقيقاً با يکديگر ارتباطى ندارند. سن تقويمى فرد تعداد سنوات و ماهها و روزهايى است که از هنگام تولد پشت سر گذاشته است، ليکن دو کودک با سن تقويمى مشابه بهطور فاحشى ممکن است از نظر باليدگى جسمى اختلاف داشته باشند. يکى ممکن است از اين نظر زودرس باشد، يعنى ميزان باليدگى او از ميانگين همسالان سريعتر باشد، لذا از نظر جسمى باليدگى بيشترى حاصل شده است؛ در حالى که ديگرى ممکن است ديررس بوده، ميزان باليدگى او از ميانگين همسالان کُندتر باشد. مشکل بتوان باليدگى را بهتنهايى از روى اندازهٔ بدن استنباط کرد.
|
|
کودک ممکن است ظاهراً از نظر جسمى کوچک و لاغر، ليکن بهطور نسبى از سن تقويمى خود باليدهتر باشد.
|
|
فرض کنيد قد، وزن و پهناى شانهٔ کودکى را اندازهگيرى کرده، با معيارهاى قابل قبول همسالان او مقايسه مىکنيد. اگر بيشتر ابعاد بدن او در رتبههاى درصد بالا قرار بگيرند، ممکن است به اين نتيجه برسيد که کودک از نظر باليدگى زودرس است. در اين نتيجهگيرى ممکن است عوامل ديگرى از قبيل عوامل ژنتيکى يا اضافهٔ چربى بدن او را ناديده گرفته باشيد؛ براى مثال، کودکى که از نظر ژنتيکى استعداد قد بلند را دارد ممکن است از لحاظ باليدگى با توجه به اندازهٔ بدنش زودرس باشد، در حالى که آن کودک در واقع داراى باليدگى با ميزان متوسط است؛ زيرا باليدگى امرى کيفى است نه کمّي. بديهى است بهترين روش، روش اندازهگيرى مستقيم باليدگى است، زيرا باليدگى و سن تقويمى با يکديگر هماهنگى لازم را ندارند. در مرور بعدى اندازهگيرى مستقيم باليدگي، برترى آن ملاحظه و همچنين نقاط ضعف اين روش بررسى مىشود.
|
|
|
روش ساده و مستقيم ديگرى که براى سنجش ميزان باليدگى بهکار مىرود ظهور آثار و مشخصات جنسى ثانوى در پسران و دختران است. در اين روش مىتوان مقياسهاى ۱ تا ۵ را براى هريک از مشخصهها تعيين و سپس در مقايسه با عکسهاى استاندارد درجهٔ رشد و باليدگى فرد را ارزيابى کرد (تانر، ۱۹۶۲؛ واينر و لوري، ۱۹۸۱). رشد موهاى صورت و زيربغل را نيز مىتوان بهعنوان شاخص باليدگى بهکار برد. همچنان که دندان درآوردن، روش سنجشى مفيد و محدود به دورهٔ سنى خاصى است؛ مشخصات جنسى ثانوى نيز در دورهٔ نوجوانى براى سنجش ميزان باليدگى بهکار مىرود.
|
|
|
مفيدترين روش سنجيدن باليدگي، تعيين سن اسکلتى بهوسيلهٔ راديوگرافى (X-rays) است. اين عمل معمولاً روى استخوانهاى مچ دست انجام مىشود و گاهى نيز از استخوانهاى طويل يا دندانها، عکسبردارى مىشود. راديوگرافىهاى مچ و دست استاندارد است و براى تشخيص باليدگى کودکان هر ۶ ماه يا هر سال يکبار بهکار مىرود. (گروليچ و پيل، ۱۹۵۹). براى تشخيص سن اسکلتى يک کودک، بايد راديوگرافى او را با راديوگرافى استاندارد رشد استخوان مقايسه کرد.
|
|
موقعى که غضروفهاى استخوانى در مچ دست به شکل استخوان درآيند در تصوير به رنگ مات ديده مىشود. مراکز استخوانى و اندازهٔ آنها با افزايش رشد استخوان زيادتر مىشود. همچنين استخوانى شدنِ بيشترِ انتهاى استخوانهاى بلند در قسمت دست و ساعد نشاندهندهٔ پيشرفت رشد جسمى و باليدگى استخوان کودک است.
|
|
|
|
|
از مشکلاتى که در سنجش سن اسکلتى وجود دارد يکى مسائل فنى و دقت کار راديولوژيست و ديگرى هزينهٔ زياد است و براى تکرار آن باز هزينهٔ بيشترى بايد صرف کرد. در نتيجه راديوگرافىهاى استاندارد غالباً در اختيار پژوهشگران قرار نمىگيرد. راديوگرافى استخوانهاى مچ و دستِ افراد بالغ نيز براى اين کار مفيد است و از روى آنها نه تنها مىتوان ميزان باليدگى استخوان را تشخيص داد، بلکه مقدار و دامنهٔ از دست رفتن استخوان را نيز مىتوان تعيين کرد. مىتوان از روى راديوگرافى کلفتى استخوان مغز را ملاحظه و جمجمه را که مغز در آن قرار دارد تحليل کرد (بروئر و ديگران، ۱۹۸۳؛ اويستر و ديگران، ۱۹۸۴). در هر صورت راديوگرافى استخوانهاى دست و مچ دست در زمانهاى مختلف در طول زندگى فرد منبع اطلاعاتى است.
|
|
|
روش مستقيم ديگرى که براى سنجش باليدگى بهکار مىرود، دندان درآوردن کودک است. اما اين روش به دو مقطع سنى محدود است. يعنى اين کار را مىتوان بين سنين تقريبى شش ماهگى و سه سالگى که اولين دندانهاى کودک و شش و سيزده سالگى که دندانهاى دائمى ظاهر مىشوند، انجام داد. ظاهر شدن دندانهاى شيرى و دندانهاى دائمى هر دو از ترتيب خاصى برخوردار است. کودکانى که زودرس باشند زودتر از ديگران دندان درمىآورند.
|