|
|
پاکسازی سیاسی و فهرست سیاه
|
|
در ژوئیهٔ ۱۹۴۷ هنگامی که استالین طرح مارشال را برای شوروی و متحدان خود نپذیرفت، جنگ سرد آمریکا و شوروی بهطور رسمی آغاز شد، آمریکا از نظر سیاسی درگیر عوارض ضد نیودیل (۱) بود که از دههٔ پرآشوب ۱۹۳۰ روی هم انباشته شده بود، و چون هالیوود از سیاستهای اقتصادی و اجتماعی (.FDR( F.D.R سود فراوان برده بود اکنون هدفِ یک اتهام کثیف قرار گرفته بود که موجب سرافکندگی، یا بهتر است بگوئیم، نابودی صدها تن از اعضاء کلیدی صنعت سینما شد.
|
|
کمیتهٔ مقابله با فعالیتهای ضدآمریکائی مجلس (معمولاً بهصورتی تحقیرآمیز HUAC خوانده میشود) که از پایان جنگ به بعد فعالیت نداشت، در بهار ۱۹۴۷ تصمیم گرفت بازجوئی کاملی از آنچه مدیرعامل آن، ج.پارنل تامس (J.Parnell Thomas)
(.R.N.J)، آن را 'کمونیسم در سینما' نامیده بود، به راه اندازد.
|
|
(۱) . New Deal؛ نام برنامهای است که زُزولت رئیسجمهور آمریکا برای اصلاح ساختار اقتصادی آمریکا عرضه کرد، و در این راه جلوی ثروتهای بیکران را گرفت و مردم را در امور اقتصادی کشور شریک کرد. در این برنامه از هنرمندان و آثار هنری نیز حمایت بهعمل آمد - م.
|
|
در سپتامبر ۱۹۴۷ با احضار چهل و یک شاهد به کمیتهٔ بازپرسی، جریان تراژیکمدی تفتیش عقاید آغاز شد و نوزده تن از آنها 'غیردوستانه' تلقی شدند در بیستم سپتامبر با آغاز استماع دادرسی همین شاهدهای 'دوستانه' - از جمله تهیهکنندگان، جکال. وارنر و لوئی ب. مهیر؛ نویسندگان، آین رَند (Ayn Rand) و موری ریسکیند (Morrie Ryskind)؛ بازیگران، آدُلف مِنجو (Adolph Menjou)، رابرت تیلر، رابرت مونتگمری، جرج مُرفی (George Murphy)، رنالد ریگان (Ronald Reagan) و گری کوپر؛ کارگردانها لئومککری و سَم وود و تهیهکننده - کارگردان، والت دیسنی - اولین کسانی بودند که همکاری کردند.
|
|
آنها با افشای نام کسانیکه چپی شناخته میشدند میهنپرستی خود را به اثبات رساندند و عموماً آنچه را که کمیته دوست داشت بشنود اظهار کردند. از میان نوزده شاهد 'غیردوستانه' یازده نفرشان یک هفته بعد از دادگاه احضار شدند تا در باب اتهام عضویت در حزب کمونیست بازجوئی شوند. برتُلد برشت (Bertolt Brecht) نمایشنامهنویس مهاجر آلمانی، فیلمنامهنویسها، آلوابسی (Alvah Bessie)، لسترکول (Lester Cole) رینگ لاردنر جوینور (Ring Lardner Jr)، جان هاوارد لاوسن، آلبرت مالتس (Albert Maltz)، سمبول اُرنیتس (Samuel Ornitz)، اِدرَین اسکات (Adrian Scott) و دالتُن ترومبو (Dalton Trumbo)، و از میان کارگردانها هربرت بیبرمن و ادوارد دمیتریک. لیبرالهای هالیوود، جان هیوستن، ویلیام وایلر، جین کِلی، دَنی کِی، همفری بوگارت (Humphrey Bogart) و لورِن باکال (Lauren Bacall) در کنار این بازجوئیها یک کمیتهٔ قانون اساسی (Committee of First Amandment ـ CFA) تشکیل دادند تا از حقوق 'متهمان' طبق قانون اساسی دفاع کنند اما هنگامیکه 'ده هالیوودی' یاد شده با احتراز از دادنِ شهادت در مقابل HUAC ایستادگی کردند مبارزه شکست خورد و آنها به جرم اهانت به کنگره به شش ماه تا یک سال زندان محکوم شدند.
|
|
تصمیمات کمیته جنجال آفرید، اما اهدافش کاملاً روشن بود: HUAC بر آن بود که هالیوود را پاکسازی کند و در صورت امکان هرگونه گرایش لیبرال در سراسر کشور را با جنون ضدکمونیستی از میان بردارد. زمزمههای سانسور به گوش میرسید و ترس بر مهمترین آینهٔ اجتماعی کشور مستولی شده بود، وحشتی که در کنار اقدامات ضدتراست، بیکاری و سقوط سریع فروشِ فیلم، کمر هالیوود را میشکست.
|
|
در ۲۴ نوامبر ۱۹۴۷، درست روزی که نمایندگان مجلس به اتفاق آراء ادعای اهانت به HUAC از جانب ده تن را تأیید کردند، هالیوود درهای خود را به روی بااستعدادترین هنرمندانی که تا آن روز شناخته شده بود، بست. پنجاه تن از اعضاء انجمن تصاویر متحرک آمریکا و انجمن تهیهکننندگان تصاویر متحرک طی 'اعلامیهٔ والدرُف ـ Waldorf Statement' آن ده نفر را توبیخ و از کار اخراج کردند و تعهد دادند 'تا زمانیکه آنها توبهنامه نویسند و سوگند یاد نکنند که کمونیست نیستند' هرگز اجازهٔ کار به آنها داده نشود. در این اعلامیه سیاستهای آیندهٔ صنعت سینما نیز تعیین شده بود: 'ما به علم به اینکه شخصی کمونیست یا عضو هر حزب یا گروهی که در اندیشهٔ براندازی دولت ایالات متحده از راه زور یا هر شیوهٔ غیرقانونی دیگری باشد، او را استخدام نخواهیم کرد' .
|
|
این آغاز عملیات ننگین فهرست سیاه بود که یکی از خلاقترین دوران تاریخ سینمای آمریکا را تعطیل کرد و در طول یک دهه هالیوود را به سرزمین هرزی از پوچی، تنآسائی و بزدلی بدل ساخت. از ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۱، هنگامیکه کمیتهٔ تولید از سرنوشت آن ده نفر درس هشداردهندهای گرفت، نوعی سکون بر سینما حاکم شد، تا آنکه افرادی چون همفری بوگارت و لورن باکال در نامهای سرگشاده از فعالیتهای چپگرایانهٔ خود اظهار ندامت کردند و کمیته به نفع قانون اساسی منحل شد. در این سال اتحادیهٔ بازیگران سینما (Screen Actors Guild ـ SAG)، که روزگاری اتحادیهٔ لیبرالی بود، اینبار به رهبری رنالد ریگان تقاضا کرد که از این پس اعضاء آن سوگند وفاداری یاد کنند و یک سال پس از آن فهرست سیاه منتفی اعلام شد. اما HUAC در مارس ۱۹۵۱ اکنون به ریاست جان س.وود (John S.Wood) تحت نام D-Ga یورش تازهای را آغاز کرد، به اینصورت که چهل و پنج شاهد 'غیردوستانه' را احضار کرد و علناً از آنها خواست که نام و فعالیتهای دوستانشان را افشاء کنند. در پایان دومین جلسهٔ بازپرسی ۱۱۰ نفر زن و مرد بازجوئی شدند و پنجاه و هشت نفرشان به عضویت در حزب اعتراف کردند. از این میان مجموعاً نام ۲۱۲ نفر از منتسبان به فعالیت حزبی از طریق دوستانشان بهدست کمیته افتاد. کسانیکه از دادن اطلاعات امتناع کردند تحت فشار شدیدی قرار گرفتند و از آنها خواسته شد 'خود را اصلاح کنند' .
|
|
برخی تن به چاپلوسی ندادند و در پایان بازجوئیها در ۱۹۵۱، ۳۲۴ نفر از استودیوها اخراج شدند و دیگر اجازهٔ فعالیت در صنعت سینمای آمریکا نیافتند. در میان این افراد بااستعدادترین کارگردانها، نویسندهها و بازیگرهای سینمای بعد از جنگ قرار داشتند، از جمله جوزف لوزی (بیقانون، ۱۹۵۰)، مایکل گُردون (Michael Gordon) (طرف دیگر جنگل ـ Another Part of the Forest؛ سال ۱۹۴۷)، ژول داسن (شهر برهنه، ۱۹۴۸)، ابراهام پالُنسکی (نیروی شرّ، ۱۹۴۸)، هربرت بیبرمن (نژاد برتر The Master Race - سال ۱۹۴۴)؛ همچنین کارل فُرمن (Carl Foreman)، دانالد آگِدن استوارت (Donald Ogden Stewart)، آلبرت مالتس، ی اِندور (Guy Endore)، دُروتی پارکر، لیلیان هلمن، گردون کان (Gordon Kahn)، هاوارد کُخ (Howard Koch)، سیدنی بوچمن (Sidney Buchman)، رینگ لاردنر جونیور، جان هاوارد لاوسن، دالتُن ترومبو، لسترکول، سمبول اُرنیتس، اِدریَن اسکات، و والدو سالت (Waldo Salt)؛ نیز افرادی چون گیل ساندرگور (Gale Sondergaard)، کارِن مورلی (Karen Morley)، دُروتی کامینگور، لی گرنت، سم جف (Sam Jeffe)، لایونل استندر (Lionel Stander)، زیرو ماستِل (Zero Mostel)، آن رِوِر (Anne Rever)، پالمونی، جان گارفیلد، جف کوری (Jeff Corey)، ویل گیر (Will Geer)، هاوارد داسیلوا (Howard Da Silva) و بسیاری دیگر.
|
|
برخی از نویسندگان معاش خود را از طریق فروش فیلمنامه با نام اشخاص دیگر ( 'بدلها' ) گذراندند. مثلاً جایزهٔ اسکار بهترین فیلمنامهٔ اصیل فیلم شجاع (The Brave One) به شخص ناشناسی بهنام 'آقای رابرت ریچ' داده شد که نام اصلیش ایروینگ رپر بود. اما بازیگران و کارگردانهائی که چهرهٔ شاخص داشتند محکوم به بیکاری (پال مونی) یا مجبور به مهاجرت شدند و برخی حتی جان خود را باختند: فیلیپ لوب (Philip Loeb) یکی از ستارگان سریال تلویزیونی گلدبرگ (The Goldbergs) وقتی شنید اجازهٔ بازی ندارد خودکشی کرد. بازیگرانی چون جان گارفیلد، کانادا لی (Canada Lee)، ج.ادوارد بُرمبرگ (J.Edward Bromberg) و هدی کریستیّنز (Mady Christians) بر اثر فشار روحی مردند. صدها تن از دستاندرکاران سینما نیز که از جانب HUAC بدنام و مسئلهدار شده بودند بهطور پنهانی در حاشیهٔ سرد فهرست سیاه به فعالیتهای زیرجلی ادامه دادند و یا ناچار شدند با گروه بازجوئی همکاری کنند (الیاکازان، ریچارد کالینز (Richard Collins)، هرولد هِکِت (Harold Hech)، کلیفورد اُدِتز، ایزُبِل لنارت (Isobel Lennart)، برنارد شوئنفلد (Bernard Schoenfeld)، لی.ج.کاپ (Lee.J.Cobb)، لوسیل بال (Lucille Ball)، استرلینگ هایدن (Sterling Hayden)، لوید بریجز (Lloyd Bridges)، فرنک تاتل، باد شولبرگ، و بیش از همه ادوارد دمیتریک و رابرت راسن). کازان در ۱۹۵۴ به خاطر رجزنامهٔ پیروزی در فیلم در بارانداز جایزهٔ اسکار کارگردانی گرفت.
|
|
در بارانداز همچنین جایزهٔ بهترین فیلم سال، جایزهٔ منتقدان نیویورک، و لوح انجمن ملی منتقدان را نیز ربود. این درست زمانی بود که لستر کول در یک انبار کار میکرد، سیدنی باکمن پارکینگدار بود، و آلوابسی در یک کلوب شبانه کارگر صحنه شده بود، و دیگران برای ادارهٔ خانوادهٔ خود مشاغلی چون پیشخدمتی هتل، تعمیرکار و فروشندگی دورهگرد پیشه کرده بودند.
|
|
سیاست فهرست سیاه تا دههٔ ۱۹۵۰ هنوز در صنعت سینمای آمریکا کار میکرد و آثارش تا دههٔ ۱۹۶۰ احساس میشد. مثلاً ابراهام پالُنسکی تا سال ۱۹۶۹ نتوانست در هالیوود فیلم بسازد و بیست و یک سال پس از فیلم نیروی شر سرانجام توانست فیلم به آنها بگو ویلی بوی اینجا است (Tell Them Willie Boy Is Here - سال ۱۹۶۹) را بسازد. فهرست سیاه ضمن آنکه خسارات جبرانناپذیری بر استعدادهای افراد بر سینمای آمریکا وارد آورد، از همان آغازِ محاکماتِ غیرقانونیِ هالیوود فضائی از ترس، عدم اعتماد و نفرت از خویشتن بهوجود آورد. همه از دولت و از دیگران میترسیدند و صنعت سینما بهصورتی مرموز و پنهان دچار خودسانسوری شد که حتی آزارندهتر از آن چیزی بود که HUAC تصورش را میکرد. حاصل آنکه سرزندگیِ خلاّق هالیوود به چیزی ترسان و تباه بدل شد و هالیوود در حقیقت مینیاتوری از جامعهٔ آمریکائی در دوران پاکسازی مککارتی را به معرض نمایش گذاشت: جامعهای تهی از اندیشه، با اخلاقی مفلوج.
|
|
|
کشتیِ به گِل نشستهٔ هالیوود با راه افتادن یک وسیلهٔ سرگرمکنندهٔ تازه لطمهای بسیار سنگینتر از احضاریههای فهرست سیاه را تحمل کرد؛ این وسیله تلویزیون (تلهویژن) نام گرفت - سیستمی که قادر بود تصاویر متحرک را از طریق تجزیه و سپس ترکیب الکترونیکی به هر کجا که مایل بود ارسال کند، و حق انحصاری آن را مخترعی بهنام فیلو ت. فارنْسوُرث (Philo T. Farnsworth) در ۱۹۳۰ به ثبت رسانده بود. کمپانی RCA سالها در جستجوی دستیابی به چنین سیستمی کوشیده بود دستاوردهای دانشمند روسی ولادیمبرک.زوُرکین (Veladimir K.Zworkin) را بخرد و از راههای حقوقی بر فارنسورث پیشدستی کند.
|
|
اما در ۱۹۳۹ دادگاه اولویت قانونی را به فارنسورث داد و در سپتامبر همان سال RCA مجبور شد استفاده از حق انحصاری فارنسورث را به مبلغ یک میلیون دلار برای ده سال بپردازد، و این تنها یاری بود که RCA بهجای دریافت حق انحصاری خود مجبور به پرداخت میشد. پدیدهٔ تلویزیون بهصورت رسمی ابتدا در نمایشگاه جهانی نیویورک به مردم معرفی شد و موفقیت رعدآسائی بهدست آورد و RCA از همان سال فروشِ گیرندهها را آغاز کرد تا طبق برنامهای معین برنامههائی را از طریق یکی از شعبههایش بهنام NBC پخش کند (حدود پانزده ساعت در هفته). CBS مخابرهٔ برنامه را از سال بعد آغاز کرد و در ژوئیهٔ ۱۹۴۱ کارخانهٔ FCC استاندهای را برای ابعاد صفحهٔ تلویزیون و ارسال تصاویر سیاه و سفید تعیین کرد، و نیز مجوزی برای ادارهٔ تلویزیون تجاری بهدست آورد.
|
|
اما محدودیتهای زمان جنگ ساخت تجهیزات فرستنده و گیرنده تلویزیون را متوقف کرد و شبکههای پخش به ناچار و بهطور موقت مخابرهٔ تصویر را به شدت محدود کردند. با پایان جنگ مخابرهٔ روزانهٔ تصویر از سر گرفته شد و تولید انبوهِ فرستنده و گیرنده را به راه افتاد. تا سال ۱۹۴۹ یک میلیون گیرنده (TV) در ایالات متحد در کار نمایش تصویر بودند و صنعت مخابرهٔ تلویزیون بازار گرمی پیدا کرده بود. تنها دو سال بعد تعداد گیرندهها به ده برابر رسید و در ۱۹۵۹ بالغ بر پنجاه میلیون گیرنده در دست مردم بود؛ در ۱۹۴۶، که دوسوم جمعیت کشور هر هفته به سینما میرفتند، وسیلهٔ سمعی و بصری دیگری در اختیار نداشتند، اما اکنون این فقدان به شکلی افراطی جبران شده بود.
|
|
هالیوود ابتدا با دریافت پروانهٔ ایستگاههای تلویزیونی در بازارهای عمده قدم در این راه گذاشت و گیرندههائی با پردههای بزرگتر اختراع کرد تا در سالنهای خود به نمایش تصاویر تلویزیونی بپردازد. اما شبکههای رادیوئی از نظر سیاسی دست بالای استودیوها را گرفتند و شبکههای رادیوئی CBS ,NBC و ABC مستقیماً به پخش تلویزیونی روی آوردند. در این راه FCC که به انحصارگریهای اخیر سینما و تعهدات اخیر سینما در فرمان پارامونت نظر خوشی نداشت، راه را برای شبکههای یادشده هموارتر کرد. به هر حال سیستم نمایش در سالن سینما با پرداخت حقّ عضویت نمیتوانست با نمایش رایگان تلویزیون در منازل رقابت کند.
|
|
وقتی معلوم شد که فیلم و تلویزیون، با مشتریان واحد، در رقابت مستقیم با یکدیگر قرار دارند، اعضاء MPAA در مقابل سنگربندی کردند و تا ۱۹۵۶ از فروش یا اجارهٔ تولیدات خود به تلویزیون سر باز زدند. علاوه بر این، استودیوهای سینمائی در قراردادهای خود بازیگران را از ظاهر شدن در تلویزیون منع کردند و این امر خود انگیزهای شد که تلویزیون برای خودش ستارگانی دست و پا کند. حاصل آنکه تا سال ۱۹۴۹ صنعت فیلم آمریکا بهطور جدی از جانب تلویزیون تهدید شد. در ربع اولِ سال ۱۹۴۹ تنها بیست و دو فیلم داستانی، یعنی نصف تعداد معمول هالیوود، ساخته شد و تا پایان این سال استودیوهای بزرگ بهتدریج از عدهٔ کارمندان خود و نیز از دستمزد آنها کاستند و قرارداد ستارهگری موقتاً مسکوت ماند. سالنهای بزرگِ قصر مانند در سراسر کشور بهتدریج درهای خود را بستند. سه سال بدشانسی بیسابقه نوعی رکود و سرخوردگیِ معنوی را بر هالیوود حاکم کرد.
|
|
حوادثی نظیر اعتراضهای کارگران برای دستمزد بالا، قوانین ضدتراست، بازجوئیهای سیاسی، و اینک تلویزیون، همه موجب شد که سینمای آمریکا از جایگاه رفیع خلاقه و توان اقتصادی نیرومند خود در ۱۹۴۷-۱۹۴۶ چندان فرو بغلتد که در ۱۹۴۹ برخی گمان میکردند هالیوود دیگر برنخواهد خاست. با آنکه هالیوود هرگز نتوانست موقعیتِ بلافاصله پس از جنگ خود را بهدست آورد و نتوانست شمار عظیم تماشاگرانش را از تلویزیون پس بگیرد، اما توانست در دههٔ ۱۹۵۰ ضدحملهای را سازماندهی کند و ـ مثل همیشه (لااقل تا امروز) ـ به بقای خود ادامه دهد.
|