|
|
بهطور کلى هدف شما بايد خلق ترکيببندى متعادل باشد. منظور از ترکيببندى متعادل ايجاد تعادل قرينه در تصوير نيست زيرا اين نوع تعادل جالب نيست و حالت تصوير را سريعاً يکنواخت مىکند. آنچه موردنظر است تصويرى است که داراى توازن باشد.
|
|
تعادل تصويرى از عوامل زير ناشى مىشود:
|
|
- اندازهٔ موضوع در قاب تصوير
|
|
- رنگهاى موضوع
|
|
- موقعيت موضوع در قاب تصوير
|
|
- روابط متقابل موضوعها در يک نما
|
|
بعضى اوقات ناپايدارى پويا يا تنشى که در تصاوير فاقد تعادل وجود دارد به تصوير طراوت و تازگى مىبخشد؛ اما بايد چنين روشهائى را بهندرت به کار گرفت. تعادل در تصوير عامل ثابت در ترکيببندى آن نيست و مىتوانيد براى جلبتوجه به موضوعهاى ديگر يا تغيير مضمون تصوير با حرکت شخص (بازيگر) و تغيير قاببندي، تعادل را مجدداً برقرار کنيد.
|
|
تعادل تصويرى تا حدود زيادى يک انتخاب غريزى است، اما اصولى را مىتوان بهعنوان راهنما در نظر داشت:
|
|
۱. مرکز يک قاب موقعيتى مناسب است و قرار دادن موضوع در آنجا اشکالى ندارد اما سريعاً خستهکننده مىشود.
|
|
۲. با تغيير موقعيت موضوع از مرکز قاب، نما تدريجاً از حالت تعادل خارج مىشود.
|
|
۳. چنين حالتى در مورد اشياءِ بزرگتر يا تيرهتر، خصوصاً اگر بالاى قاب تصوير قرار گيرند، شديدتر ظاهر مىشود.
|
|
۴. اگر موضوع يا تودهٔ رنگى در يک طرف قاب قرار گرفته است، معمولاً وجود عامل جبرانکنندهٔ اين فقدان تعادل در باقىماندهٔ نما لازم خواهد بود. عامل جبرانکننده مىتواند تودهٔ برابرى در طرف مقابل باشد (تعادل متقارن) يا تعدادى نواحى کوچکتر که مجموعاً حالت موازنه را با قسمت اصلى برقرار مىکنند.
|
|
۵. رنگ، وزن بصرى را تحتتأثير قرار مىدهد؛ موضوعهاى داراى رنگمايهٔ تيره، سنگينتر و کوچکتر از موضوعهاى داراى رنگمايهٔ روشن بهنظر مىآيند.
|
|
۶. اگر ناحيهاى کوچک با رنگمايهٔ تيره کمى خارج از مرکز قاب باشد، مىتواند با ناحيهٔ بزرگتر با رنگمايهٔ روشن که از مرکز قاب دورتر است تعادل ايجاد کند.
|
|
۷. رنگمايههاى تيرهتر که در بخش فوقانى قاب واقع شدهاند فشار زيادى از بالا به پائين قاب وارد مىکنند؛ جلوهاى که حزنآور و خفه است. اگر اين ناحيه، رنگمايهٔ تيره، در پائين قاب تصوير قرار گيرد موجب ثبات و استحکام تصوير خواهد شد.
|
|
۸. تعادل بيشتر تحتتأثير عناصر عمومى تصوير است تا افقي؛ با اين وجود جلوهٔ کلى عناصر افقى تعادل نهائى را تعيين مىکند.
|
|
۹. وزن بصرى موضوعهاى داراى شکل منظم بيشتر از شکلهاى نامنظم است.
|
|
۱۰. رنگهاى گرم (قرمز و نارنجي) سنگينتر از رنگهاى سرد (آبى و سبز) ظاهر شده و رنگهاى روشن (اشباعشده) نيز به ظاهر سنگينتر از رنگهاى اشباعنشده يا تيره هستند.
|
|
- وحدت (نظم): براى مؤثر بودن تصاوير بايد همبستگى عوامل بصرى را حفظ کرد و از بىنظمى و پراکندگى آنها در قاب تصوير اجتناب کرد. در عوض، اين عوامل را براى تأکيد بر روابط متقابل آنها، با خطوط ترکيببندى واقعى يا خيالى مجتمع کنيد. از طرف ديگر، بين تصاوير متوالى يک صحنه بايد وحدت سبک، مفهوم، مرکز توجه و حالت وجود داشته باشد. زمانى که عمق ميدان اجازه مىدهد، مىتوانيد تصاوير را در عمق ترکيببندى کنيد و با اين عمل سطوح متعدد رويداد را در پيشزمينه و پسزمينه وحدت بخشيد.
|
|
- ريتم بصري: گوش انسان ضربهاى آهنگين مشخصى را در شعر و موسيقى ترجيح مىدهد؛ چشم نيز مجذوب تنوع الگو و شکل مىشود. ريتم بصرى حالتى و توصيفى است و به خصوصيات عوامل تصوير بستگى دارد؛ ريتم بصرى تنوع و تأکيد شکلها و پيرامون آنها در تصوير است. ترکيب خطوط ملايم در تصوير حالتى آرام ايجاد مىکند در حالى که ترکيب خطوط و شکلهاى نامنظم به تصوير هيجان و موقعيتى نمايشى مىبخشند.
|
|
|
مقياس به روابط ظاهرى بين اندازههاى عوامل تصوير مربوط مىشود. بيننده با تعبير عوامل بصرى صحنه در مورد بزرگي، فاصله، و ارتفاع موضوع قضاوت مىکند:
|
|
- با مقايسهٔ محيط اطراف با اندازهٔ واقعى و معلوم موضوع
|
|
- با مقايسهٔ موضوع با موضوعهاى مجاور که اندازهٔ آنها معلوم است
|
|
- بر مبناء اينکه چه مقدار از قاب تصوير توسط موضوع پر شده است
|
|
- در رابطه با پرسپکتيو داخل نما
|
|
|
اگر موضوعى به نحو مقتضى نشان داده نشود، اهميت و تازگى خود را از دست مىدهد. حتى ممکن است در محيط اطراف خود محو شود. محيط اطراف يک موضوع تأثير قابلملاحظهاى بر برجستگى آن در تصوير و نظر بيننده نسبت به آن دارد. بهطور مثال، مىتوان نمايش سکهاى قديمى را بر زمينهٔ مخمل با نشان دادن آن در قوطى حلبى يا ساير سکهها مقايسه کرد.
|
|
جداسازى موضوع از ديگر عوامل صحنه باعث تأکيد آن مىشود. بخشى از اين تأکيد به رنگ موضوع نسبت به محيط اطراف يا نحوهٔ نورپردازى مربوط مىشود. اما از نظر ترکيببندي، برجستگى موضوع را مىتوان به روشهاى گوناگون تعيين کرد: براساس ارتفاع دوربين، اندازهٔ نما، قاببندي، شکل پسزمينه، وضوح متغير و جدائى فضائى از ساير موضوعها.
|
|
| چگونگى حالت موضوع در تصوير
|
|
موضع بازيگر يا مجرى در تصوير به قدرت تصويرى آن کمک مىکند. طرز قرارگيرى مجرى در قاب تصوير مىتواند او را علاقهمند، بىاعتنا يا ضعيف نشان دهد.
|
|
وضع عمومى بازيگر نيز مهم است. حالتهاى ضعيف عبارتند از:
|
|
- نماهاى نيمرخ يا پشت سر، خوابيده، سر به زير، خميده، دستهاى آويزان و حرکات آرام، و حالتهاى قوى شامل: نماى روبرو، سر رو به بالا، مشتهاى گره کرده، پاهاى استوار و حرکات سريع هستند.
|
|
- موضع دوربين نيز بر اجراء بازيگر آثار مثبت و منفى مىگذارد. تصويربردارى از ديکتاتورى ياوهگو در نماى زاويه بالا از او فردى ضعيف، درمانده و بىقدرت مىسازد. در حالى که، در نماى زاويه پائين زورمندى او کاملاً مشخص مىشود.
|