|
رفتاردرمانی (behavior therapy) اصطلاحی است برای چند روش درمانی گوناگون که همگی بر نظریه یادگیری پایهگذاری شدهاند. رفتار درمانگران بر این باور هستند که رفتارهای غیرانطباقی رفتارهائی هستند که آدمی برای کنار آمدن با فشار روانی آنها را یاد میگیرد، و میتوان به یاری فنونی که از کارهای آزمایشگاهی در مورد یادگیری برآمده است پاسخهای مناسبتری را جایگزین آنها کرد. در حالیکه روانکاوی در پی شناخت چگونگی تأثیر تعارضهای گذشته آدمی بر رفتار او است، رفتاردرمانی مستقیماً به خود رفتار میپردازد.
|
|
|
|
|
رفتار درمانگران میگویند گرچه بینش یا خودشناسی هدف ارزشمندی است اما منجر به تغییر رفتار نمیشود. ما خود اغلب میدانیم که به چه علت در موقعیت معینی رفتارهای خاصی نشان میدهیم، اما بهرغم این آگاهی نمیتوانیم رفتارمان را تغییر دهیم. کسیکه هنگام سخن گفتن در برابر همدرسان خود احساس کمروئی زیادی میکند ممکن است بتواند خاستگاه آن را رویدادهای پیشین زندگانی خود بیابد (برای نمونه: توجه شود که هر بار اظهارنظری میکرده پدرش به وی ایراد میگرفته؛ یا مادرش غلطهای دستوری گفتههای او را تصحیح میکرده؛ یا در دوره دبیرستان بهعلت ترس از رقابت با برادر بزرگترش که سردسته گروه بحث و گفتگو بوده، کمتر در میان دیگران سخن گفته است)، اما شناختن علل این ترس احتمالاً به وی کمکی نمیکند تا بتواند در گفتگوهای کلاس شرکت کند.
|
|
در آغاز، رفتاردرمانی بر مدار اصول شرطیسازی کلاسیک و عامل میچرخید - و البته تا آنجا که این اصول با رفتار آشکار سروکار داشتند (به مبحث یادگیری و شرطیسازی مراجعه کنید). رفتار درمانگران سعی داشتند مشخص کنند محرکهای پیشایند کدام هستند و چه شرایط محیطی موجب تقویت و تداوم یک پاسخ میشوند (اولمان ـ Ulman، کراسنر 'Krasner' ـ ۱۹۶۹؛ لازاروس 'Lazarus' ـ ۱۹۷۱). به تازگی آنان پذیرفتهاند که متغیرهای شناختی نیز بر رفتار اثر میگذارند (مثلاً افکار شخص درباره موقعیتهای اضطرابانگیز یا انتظارات او درباره پیآمدهای اعمال معین) و به همین جهت کوششهای معطوف به تغییر اینگونه متغیرها را با شیوههای اختصاصی تغییر رفتار درهم تنیدهاند (باندورا 'Bandura' ـ ۱۹۸۲؛ میچنبام 'Mechenbaum' و جارمکو 'Jaremko' ـ ۱۹۸۲).
|
|
برخلاف روانکاوی که در پی تغییر شخصیت است، رفتاردرمانی هدف نسبتاً محدودی دارد که عبارت است از تغییر رفتارهای غیرانطباقی در موقعیتهای معین. علاوه بر این رفتار درمانگران بیش از روانکاوان به اعتبار علمی فنون خود توجه دارند.
|
|
|
حساسیتزدائی منظم (systematic desen sitization) را میتوان فرآیند 'ناشرطیسازی ـ deconditioning' یا 'شرطیسازی تقابلی ـ counterconditioning' بهشمار آورد. این شیوه درمانی در از بین بردن ترسها یا هراسها کارآئی بسیار دارد. در این شیوه، اصل درمانی عبارت است از ضعیفسازی یک پاسخ غیرانطباقی به کمک نیرومندسازی یک پاسخ مخالف یا ناهمساز با آن، مثلاً حالت آرامش مخالف حالت اضطراب است، یعنی اینکه ممکن نیست کسی در آن واحد هم آرام باشد و هم مضطرب. در یکی از روشهای زدودن منظم حساسیت شخص نسبت به یک موقعیت ترسآور، ابتدا به این شخص آموزش میدهند که چگونه خود را آرام سازد، و سپس او را بهصورت تخیلی یا واقعی بهتدریج با موقعیت ترسآور روبهرو میکنند. شخص از راه آرامشآموزی یاد میگیرد که عضلات مختلف خود را اول منقبض کند و بعد آرام سازد. اینکار از کف و قوزک پا آغاز شده و عضلات سراسر بدن تا صورت و گردن را دربرمیگیرد. به این وسیله است که شخص یاد میگیرد که آرام بودن در مقایسه با منقبض بودن عضلات خود را دریابد و حس کند و درجات گوناگون تنش را از هم بازشناسد. در مواردیکه شخص نتواند از راههای معمولی آرامشآموزی کند، برای اینکار از دارو با هیپنوتیسم استفاده میشود.
|
|
| کلاس درس غلبه بر ترس از سفر با هواپیما. نخستین مرحله کار - یعنی آموزش احساس آرامش در هواپیما - پیش از پرواز و روی زمین انجام میگیرد!
|
|
|
در خلال دوره آرامشآموزی، شخص با کمک رفتار درمانگر به ساختن سلسلهمراتب اضطراب (anxiety hierarchy) میپردازد. سلسلهمراتب اضطراب، فهرستی از موقعیتها یا محرکهائی است که شخص را دچار اضطراب میکنند. موقعیتها برحسب اینکه تا چه اندازه اضطرابانگیز هستند از خفیف به شدید رتبهبندی میشوند. برای نمونه، خانمی را در نظر بگیرید که از فضاهای باز میترسد به مبحث (روانشناسی نابههنجاری مراجعه کنید) و هر وقت پا از چهاردیواری محفوظ خانهاش بیرون میگذارد اضطراب شدیدی تجربه میکند. در این مورد ممکن است سلسلهمراتبی تنظیم شود که با 'رفتن تا سر چهارراه' آغاز میشود. ممکن است 'به فروشگاه رفتن' در میانه این فهرست و 'سفر هوائی در تنهائی به شهری دوردست' در بالاترین جای فهرست جا داشته باشد. حساسیتزدائی این خانم هنگامی آغاز میشود که آرامسازی را یاد گرفته است و سلسلهمراتب اضطراب آماده شده است: در صندلی راحتی مینشیند و چشمانش را میبندد و رفتار درمانگر موقعیتی را توصیف میکند که کمترین اضطراب را در این شخص برمیانگیزد، هرگاه این خانم بدون افزایش تنش عضلانی بتواند خود را در آن موقعیت تصور کند در آن صورت رفتار درمانگر دومین موقعیت اضطرابآور را مطرح میکند.
|
|
هرگاه این خانم در جریان تصور یک صحنه، اضطرابی گزارش کند به او گفته میشود که بهجای تجسم آن صحنه، توجه خود را روی آرامسازی متمرکز کند؛ آنگاه بار دیگر همان صحنه مطرح میشود و این کار ادامه مییابد تا زمانی فرا رسد که آن صحنه هیچ اضطرابی برنیانگیزد. اینکار نشستهائی چند ادامه مییابد تا سرانجام موقعیتی که در آغاز کار بیشترین اضطراب را برمیانگیخت چیزی جز آرامش فرا نخواند. در این مرحله میگوئیم که از راه نیرومندسازی یک پاسخ مخالف یا ناهمساز - یعنی آرامش - حساسیت این خانم در برابر موقعیتهای اضطرابزا بهصورت منظم زدوده شده است.
|
|
گرچه حساسیتزدائی به کمک تجسم صحنهها در کاستن از ترسها یا هراسها کارآئی داشته است، اما نسبت به حساسیتزدائی از راه رویاروئی واقعی با محرکهای ترسآور کارآئی کمتری دارد، که البته نکته شگفتآوری هم نیست. یعنی اگر در این مثال فرضی، آن خانم بهتدریج با خود موقعیتهای اضطرابزا روبهرو میشد و آرام میماند، احتمال داشت ترسهایش سریعتر و بهصورت پایدارتری از بین برود (شرمن 'Sherman' ـ ۱۹۷۲). رفتار درمانگران هر جا که امکان داشته باشد حساسیتزدائی نمادی (symbolic) را همراه با حساسیتزدائی از موقعیتهای واقعی بهکار میگیرند.
|
|
|
جرأتآموزی (assertive training)
|
|
پاسخ دیگری که مخالف اضطراب است پاسخ گرایشی به جرأتورزی نام دارد. برخی مردم، در موقعیتهای اجتماعی به این جهت احساس اضطراب میکنند که نمیتوانند چیزی را که بهنظرشان دوست میآید 'به زبان بیاورند' ، یا وقتی دیگران از آنان بهرهبرداری میکنند نمیتوانند لب به اعتراض بگشایند. تمرین پاسخهای جرأتورزی (نخست با نقش بازی کردن در برابر درمانگر و سپس در موقعیتهای واقعی زندگی) نه تنها اضطراب این افراد را کاهش میدهد، بلکه به آنان کمک میکند که شیوههای مؤثرتری برای کنار آمدن با اینگونه موقعیتها فرا گیرند. درمانگر موقعیتهائی را که شخص در آنها نافعال و پذیرنده است معین میکند و سپس به وی یاری میدهد تا برخی پاسخهای جرأتورزی را تجسم یا تمرین کند که ممکن است در آن موقعیتها اثربخش باشند. برای مثال، تعدادی از جلسات درمانی ممکن است بر موقعیتهای زیر متمرکز باشد.
|
|
ـ وقتی در صف هستید، کسی خود را جلوی شما جا میکند.
|
|
ـ دوستی از شما میخواهد کاری را برایش انجام بدهید ولی شما مایل به انجام دادن آن کار نیستید.
|
|
ـ رئیستان ایراد بیجائی از شما میگیرد.
|
|
ـ کالای معیوبی را به فروشندهای برمیگردانید.
|
|
ـ در سینما اشخاصی که در ردیفهای پشت سر شما نشستهاند یکریز حرف میزنند و مزاحم شما هستند.
|
|
ـ ماشین شما را مکانیک چنان که باید تعمیر نکرده است.
|
|
بیشتر مردم در این موقع خوش ندارند کاری بکنند، اما برخی از آنان از جرأتورزی در این موارد چنان میترسند که هیچ نمیگویند و بهجای آن، بر نفرت و نابسندگی خود میافزایند. در جریان جرأتآموزی، درمانجو پاسخهای مؤثر در اینگونه موقعیتها را با درمانگر تمرین میکند و رفتهرفته آنها را در زندگی واقعی بهکار میبندد.
|