|
در تجدد ادبى نثر از تجدد نظم جدا مىشود ـ رستاخيز شعرى زودتر از رستاخيز نثرى به وقوع پيوست و از عهد کريمخان جمعى بر آن شدند که سبک هندى را به سبک عرافى بدل سازند ـ در دورهٔ فتحعلى شاه قاجار هم جمعى ديگر که رئيس آن فتحعلىخان صبا ملکالشعراء باشد سبک عراقى را به سبک خراسانى بدل ساختند ـ فتحعلىخان صبا به روش شاهنامهٔ فردوسى که با آن به مناسبت ساختن دو کتاب بزرگ 'خداوندنامه' و 'شهنشاهنامه' و کتاب کوچکى به اسم 'گلشن صبا' به بحر متقارب مأنوس بود، الفاظ فارسى قديم را وارد شعر ساخت و سبکى خاص با طمطراق و هيمنه بهوجود آورد و قاآنى و مجمر و سپهر و هدايت بهتدريج سبک 'صبا' را اصلاح کردند و به شيوهٔ خاقانى و منوچهرى و عنصرى و فرخى نزديک ساختند و در عصر ناصرى محمد عليخان سروش و محمودخان ملکالشعراء و فتحاللهخان شيبانى و شهاب تاجالشعرى اصفهانى سبک خراسانيان را زنده ساختند، در غزل شيوهٔ حافظ و سعدى و در قصايد شيوهٔ قدما را پيش گرفتند.
|
|
اما تجدد نثر چنين نيست. راست است از عهد تيمور نثر مرسل و ساده رواج گرفته بود و در عهد صفويه و قاجاريه کتبى به آن سبک ديده شد ليکن پايهٔ نثر فنى هنوز بر پايهٔ وصاف با اندک تمايلى به گلستان شيخ سعدى نهاده بود و معتمدالدوله نشاط که آخرين حافظ مکتب قديم است به سبک مذکور چيز نوشت ـ اما در همان زمان شخصى پيدا شد و به قوهٔ فصاحت و بلاغت ثابت کرد که سبک تازهاى نيز مىتوان بهوجود آورد، و چون مقامى عالى داشت شيوهٔ نثر او مطلوب و مورد تقدير قرار گرفت، و اين مرد ميرزاابوالقاسم فراهانى پسر ميرزا عيسى معروف به ميرزا بزرگ است که چون بعد از مرگ پدرش به لقب قائممقام از طرف فتحعلى شاه ملقب گرديد، در شعر 'ثنائي' تخلص مىنمود.
|
|
قائممقام در سنهٔ ۱۱۹۳ متولد شد و پس از فراغ از تحصيلات متداولهٔ عصر چون که پدرش وزرات عباس ميرزا نايبالسلطنه را داشت در دربار شاهزادهٔ مذکور رفت و آمد يافت و در سفرهاى جنگى با شاهزاده همراه رفته تدريجاً پدرش انزوا گزيده قائممقام ثانى سمت پيشکارى شاهزاده را بهعهده گرفت و به رتق و فتق کارهاى شاهزاده مشغول شد. ميرزا ابوالقاسم، در امور صلح و معاهدات با روس، مساعى وافى مبذول داشت، و موفق گرديد که در ضمن مصالحه و معاهدهٔ ترکمانچاي، تزار روس را حامى خانوادهٔ عباس ميرزا سازد و پادشاهى ايران را با وجود بودن برادران قوى پنجهٔ ديگر براى آقاى خود شش ميخه نمايد و بعد از او هم سلطنت را براى محمد ميرزا فرزند ولى نعمت خود ذخيره سازد. همين معني، در دربار تهران موجب گلهگزارىها و بانگ و فريادها شد ـ ولى ميرزا ابوالقاسم کار خود را کرده بود، معهذا به ولى نعمت نجيب و بزرگوار خود هم اعتمادى داشت ـ اما اين شاهزاده نماند و در خراسان به درود حيات گفت، پسرش محمد ميرزا با وزير پدر ميانه نداشت اما ناچار بودند با هم بسازند، قائممقام مساعى مشکور در پيشرفت کار اين شاهزاده مبذول داشت تا او را به ترتيبى که در تواريخ قسمتى از آنها ثبت است به تخت نشانيد، و در عوض اين خدمات يک سال بيش به صدرات باقى نماند و پس از آنکه ايران را منظم و گردنکشان را رام و تخت و تاج را بىمنازع نموده بمولىزادهٔ خود تسليم کرد او را به تاريخ صفر سنهٔ ۱۲۵۱ قمرى به باغ نگارستان که محل ييلاقى خانوادهٔ سلطنت و در يک ميلى ارک تهران بود احضار کردند و دژخيمان آن سيد عاليقدر را بر زمين افکنده با فشردن دستمال در حلق خفه ساختند و جنازهاش را شبانه در جوار حضرت عبدالعظيم به گور سپردند، و بر گنجى از فضل و ادب خاک افشاندند و بنائى از ذوق و شهامت و حماست و سماحت را ويرانه ساختند و خاندان وى را ذليل و فقير نمودند!
|
|
قائممقام در شعر نيز قدرتى دارد، اما نثرش هر چند غالب سرسرى است و به عجله کار مىرانده و قلم مىزده است باز مايهٔ وافرى از ذوق و حسن سليقه در او است، و بالأخره پيرو مکتب گلستان سعدى است اما نمکى از خود دارد.
|
|
|
تصرف بهکار برده در نويسندگى قائممقام
|
|
- شيرينى بيان و عذوبت الفاظ و حسن ادا که من عندالله است.
|
|
- کوتاهى جملهها که ديرى بود تا از بين رفته بود و علاوه بر مزدوجات و تکرار معناى هر مزدوجي، باز جملهها را با قرينهسازىها مکرر مىکردند و خواننده را کسل، ولى قائممقام از ازدواج تجاوز نمىکند و قرينهها را مکرر نمىسازد، مگر آنجا که بلاغت کلام اجازه دهد.
|
|
- دقت در حسن تلفيق هر مزدوج از سجعهاى زيبا که شيوهٔ خاص شيخ عليهالرحمه است و شرح آن گذشت.
|
|
- حذف زوايد القاب و لاطايلات و تعريفهاى خسته کننده در هر مورد.
|
|
- ترک استشهادات مکرر شعرى از تازى و پارسى مگر گاهي، آن هم بهقدرى زيبا و خوش ادا و با حسن انتخاب که گوئى شاعر را فقط براى همين مورد گفته است، و همينطور است در استدلالات قرآنيه و حديث و تمثل و ساير اقتباسات.
|
|
- صراحت لهجه و ترک استعاره و کنايه و تشبيبهاى دور و دراز خسته کننده.
|
|
- اختصار و ايجاز که در اداى جملهها و بسط مقال ايجاز را بر اطناب رجحان مىنهد و از اينرو مراسلات او بالنسبه به رسم آن عصر همه مختصر است بالجمله جائى که نمىخواهد مطلبى را صريح بنويسد و با کنايه حرف مىزند بسيار ايجازش مطلوب و شيوهاش مرغوب واقع مىشود.
|
|
- طيبت و ظرافت و لطيفهپردازى که از مختصات گلستان شيخ است و قائممقام نيز در اين باره دستى قوى داشته است مخصوصاً در آوردن لغات و مصطلحات تازه که استعمالش براى نويسندگان محافظهکار دشخوار بلکه محال مىنمود و همواره در اين مورد براى گريز از ذکر يک لغت صاف و صريح به چندين لغت عربى و کنايه و استعارهٔ ادبى متوسل مىشدند چنانکه ديديم ميرزا مهدىخان از اداى لفظ 'اشتر' و 'قاطر' سرباز زده و 'ابل' و 'استر' آورد، و از اين راه غالب کلمات فارسى بهصورت تازى و يا فارسى غيرمتداول درآمده بود چون والده بهجاى مادر و ننه يا اخوى بهجاى برادر يا ابوى بهجاى پدر يا همشيره عوض خواهر يا داعى بهجاى من يا منبنده و غيره و غيره ـ اما قائممقام هرچه مىخواست مىنوشت و آن را طورى مىآراست که به نظر مقبول مىآمد.
|
|
- عباراتش مثل گلستان شيخ آهنگ دارا است.
|