شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
گردنبند مروارید
در گذشتههاى دور در شهر بجنورد دختر سلطانى بود که از دانش پزشکى سر رشته داشت. روزها به همراه کنيزکى از کنيزان خود به صحرا مىرفت و از ميان گياهان، گياه داروئى مىچيد، و با بغل پُر به قصر باز مىگشت. |
روزى دختر سلطان طبق معمول با کنيز خود به بيابان رفت و چادر زد، و سپس شروع به چيدن گياهان داروئى کرد. خسته که شدند هر دو به چادرشان بازگشتند و به خوردن غذا پرداختند. از اين سو، جوان شکارگرى که شکارى بهدست نياورده بود، به چادر دختر سلطان رسيد و سلام کرد. او را به غذا دعوت کردند. جوان از اسب به زير آمد، و به داخل چادر رفت و در آنجا، به يک نگاه، نه به يک دل، بل به صد دل عاشق دختر سلطان شد. اما در اين ميان کلمهاى بر زبان نياورد و دختران هر چه در انتظار بودند، که جوان پس از سير شدن چادر را ترک کند، نکرد. دختر سلطان که دچار تعجب شده بود، مشتى طلا در پياله ريخت و جلوى شکارگر گذاشت تا مگر بردارد و برود. ولى ميهمان نه پياله را برداشت و نه آنجا را ترک گفت، و هم چنان سر به زير برده بود. دختر که چنين ديد، گفت: 'حالا که تو اينجا را ترک نمىکني، ما مىرويم!' پس هر دو دختر گياهان چيده شده را، و وسايل چادر را برداشتند و بر اسب بار کردند و راه افتادند و رفتند. شکارگر هم سوار بر اسب خود شد و دنبال آنان به راه افتاد. دختر تا چنين ديد، شمشير از نيام کشيد و بر جوان زخم زد. شکارگر از اسب به زير آمد و بىهوش شد. دختر سلطان قدرى تاخت، از راه ايستاد و به کنيز خود گفت: 'انگار چيز تازهاى در من بهوجود آمده، که بيرون از اين مرد نيست! حال گردنبند مرواريد مرا بگير و ببر و پيش او بگذار. زخمش را مرهم نه و ببند و از درمان او هيچ دريغ مکن!' |
کنيز بهجائى که جوان زخم برداشته بود، و بر زمين افتاده بود رفت؛ بر زخمش مرهم گذارد؛ و آن را با دستمال دختر سلطان گره زد و گردنبند مرواريد را در دست شکارگر نهاد و بازگشت. |
دختر سلطان، هنگامى که گردنبند خود را به کنيز داد، گفت: 'اگر خوب شود، با اين گردنبند مرا پيدا خواهد کرد، و اگر بميرد، گردنبند براى کفن و دفن او کافى است.' |
شب که فرو افتاد، نسيم خنکى وزيدن گرفت، جوان به هوش آمد و مشاهده کرد که گردنبند گرانبهاء در دستش است. آن را به کف گرفت و سوار بر اسب شد و به سوى شهر تاختن گرفت. |
شکارگر بهبوديِ کامل که بهدست آرود، بر آن شد به جانب دختر برود که حتى اگر پيش آمد، جان در طلب او بگذارد. پس به اينسوى و آنسوى رفت تا بهوسيلهٔ گردنبند او را پيدا کند. |
گذشت تا آن که روزى کنيز دختر را در بازار ديد، و از او پرسيد 'دوست تو به کجا است و اين گردنبند متعلق به کيست؟' کنيز گفت: 'او شاهزاده است، و او آن را به تو بخشيد!' |
شکارگر فهميد که دختر، دختر سلطان است و بايد هر طور شده خود را به قصر برساند. |
فردا روز، جوان به نزديک قصر دختر رفت و ديد آمد و رفت فراوان است؛ شستش خبردار شد که هنگامه، هنگامهٔ عروسى است. پس سر اسب خود را کژ کرد و سراغ پيرزنى را گرفت که گرهگشاى مشکلها بود. |
جوان به پيرزن که رسيد، گفت که داستان من چنين و چنان است، و حال هر طور شده پاى مرا به درون قصر باز کن. پيرزن به حال شکارگر دلش به رحم آمد، و گفت راهى شو تا به اتفاق پيش دختر برويم. |
پيرزن، شکارگر را به درون قصر برد، و دختر با ديدن او بر آن شد که شبانه از قصر بگريزد، و از تن در دادن به کسى که دوستش نداشت، خود را خلاص کند پس شبانه به همراه جوان از قصر بهدر آمد، و آن شهر را ترک گفت. آن دو چنان رفتند که باد هم به گردشان نرسيد. |
- گردنبند مرواريد |
- اوسنههاى عاشقى ـ ص ۴۸ |
- گردآورى و بازنويسي: محسن ميهن دوست |
- انتشارات توس، چاپ اول ۱۳۷۸ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد دوازدهم ـ علىاشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۲ |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم سیدابراهیم رئیسی گشت ارشاد توماج صالحی جمهوری اسلامی ایران
تهران قتل سیل کنکور شهرداری تهران هواشناسی سلامت پلیس وزارت بهداشت زنان اصفهان سازمان هواشناسی
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو خودرو دلار بازار خودرو مسکن سایپا بانک مرکزی ارز ایران خودرو تورم
فضای مجازی کیومرث پوراحمد سینمای ایران تلویزیون سریال پایتخت سریال موسیقی رهبر انقلاب ترانه علیدوستی سینما مهران مدیری کتاب
سازمان سنجش کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس دانش بنیان
آمریکا رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک فوتسال بازی تیم ملی فوتسال ایران تراکتور بارسلونا باشگاه پرسپولیس وحید شمسایی
هوش مصنوعی سامسونگ فناوری ناسا اپل نخبگان ربات بنیاد ملی نخبگان
سازمان غذا و دارو کاهش وزن دندانپزشکی مالاریا آلزایمر زوال عقل