دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
سهراب
زنى با تنها پسرش، 'سهراب' زندگى مىکرد. آنها از مال دنيا جز يک اسب پير چيزى نداشتند. سهراب هر روز، هيزم جمع مىکرد، بر پشت اسب مىگذاشت، به شهر مىبرد و مىفروخت. سهراب با اينکه پسر زحمتکشى بود اما خيلى هم خيالبافى مىکرد. |
يکروز که به شهر رفته بود تا هيزمهايش را بفروشد و در ضمن غرق خيالبافى بود، مرد پولدارى به طرف او آمد و گفت: 'در خورجينات چه داري؟' سهراب خيالباف گفت: 'ابريشم و ادويه.' مرد گفت: 'چند مىفروشي؟' سهراب گفت: 'ده سکهٔ طلا.' مرد مسافر به طمع افتاد، فورى ده سکه طلا داد و خورجين او را گرفت. |
سهراب سکهها را گرفت و به راه افتاد. ميان راه پسرکى را ديد که داشت گريه مىکرد. پرسيد: 'چرا گريه مىکني؟' گفت: 'آمدهام نان بخرم اما پولم را گم کردهام.' سهراب ده سکهٔ طلا را به پسرک داد. |
در همين موقع مرد مسافر که فهميده بود در خورجين چيزى جز هيزم نيست و داشت دنبال سهراب مىگشت، او را پيدا کرد و گرفتش به باد کتک، بعد هم اسبش را بهجاى ده سکهٔ طلائى که داده بود گرفت و با خود برد. |
سهراب به خانه برگشت وقتى مادرش فهميد که او اسب را از دست داده است به گريه افتاد. سهراب از گريهٔ مادر، دلش شکست. به او گفت: 'نگران نباش. من براى پيدا کردن پول دنيا را زير پا مىگذارم.' بعد راه افتاد. رفت و رفت. آفتاب پوستش را سوزاند و صورتش را سياه کرد. بالاخره به کنار جوى آبى رسيد. در اين موقع کنيزکى آمد از جوى آب بردارد، چشمش افتاد به سهراب ترسيد. گفت: 'از کجا مىآئى اى غريبهٔ سياهِ آتشين چشم؟' سهراب گفت: 'از سرزمين اشباح آمدهام و دربان آنجا هستم.' کنيزک گفت: 'ارباب ما پارسال مرد. او شوهر اول خانم ما بود، تو او را آنجا نديدي؟' سهراب گفت: 'چرا، ديدم.' کنيزک به سهراب گفت همانجا بماند، بعد دويد و رفت تا خانمش را خبر کند. سهراب داشت اطراف را تماشا مىکرد که چشمش افتاد به اسب خودش. فهميد که ارباب آنجا همان مردى است که او را کتک زد و اسبش را برد. کنيزک برگشت و سهراب را به عمارت برد. خانم پرسيد: 'تو دربان سرزمين اشباح هستي؟' سهراب گفت: 'بله!' خانم گفت: 'روزگار شوهرم آنجا چطور است؟' گفت: 'هر روز او را به خاطر اينکه گناهى کرده و نمىتواند کفارهاش را بپردازد کتک مىزنند.' |
خانم يک کيسه پر از طلا به سهراب داد تا در سرزمين اشباح کفارهٔ گناه شوهرش را بدهد و او را از عذاب کشيدن نجات دهد. سهراب گفت که سرزمين اشباح دور است و براى اينکه زود برسد اسبى لازم دارد. خانم دستور داد اسبى برايش بياورند. از قضا اسب خودش را آوردند. سهراب بهجاى شوهر مردهٔ زن بوسهاى هم از زن گرفت تا براى او ببرد. بعد هم کيسهٔ طلا را برداشت و سوار اسب شد و تاخت. وقتى شوهر دوم زن به خانه برگشت و فهميد چه اتفاق افتاده است، فورى سوار اسب شد تا سهراب را پيدا کند و حقش را کف دستش بگذارد. سهراب، به پشت سرش نگاه کرد ديد، سوارى به تاخت مىآيد. فهميد که شوهر دوم زن است. فورى وارد آسياب شد و به آسيابان گفت: 'بدبخت شدي. توى آردى که براى پادشاه فرستاده بودى سنگ بوده و دندان سلطان را شکسته. حالا هم مأمور پادشاه دارد مىآيد تا تو را تنبيه کند.' آسيابان که خيلى ترسيده بود گفت: 'حالا من چهکار کنم؟' سهراب گفت: 'بيا لباسهايمان را باهم عوض کنيم. تو جائى پنهان شو. من مىدانم چطور جواب او را بدهم.' |
آسيابان لباسش را عوض کرد و جائى پنهان شد. اسب سوار رسيد و از سهراب که لباس آسيابانى پوشيده بود، پرسيد: 'آن دزد کثيف کجاست؟' سهراب گفت: 'من او را نديدهام.' در اين موقع آسيابان از ترس نالهاى کرد. مرد صدا را شنيد و به پشت آسياب رفت. سهراب سوار اسب مرد شد، افسار اسب خودش را هم بهدست گرفت و به تاخت دور شد. |
مرد وقتى ماجرا را فهميد، ناچار با پاى پياده به خانهاش برگشت. سهراب خود را به خانه رساند و کيسهٔ طلا را به مادرش داد. مادر که اول فکر مىکرد باز پسرش خيالبافى مىکند، وقتى طلاها را ديد گفت: 'بالاخره داستانهاى تو واقعيت پيدا کرد. ولى قول بده ديگر افسانهبافى نکني.' |
- سهراب |
- قصههاى کهن ايران - ص ۵۸ |
- گردآورنده: مهدى ضوابطى |
- انتشارات تيسفون - چاپ اول ۱۳۵۸ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران - جلد هفتم، علىاشرف درويشيان - رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۰ |
همچنین مشاهده کنید
- گنجشک
- مکر آدمیزاد
- شیر شیر توی پوست شیر و بار شیر (۲)
- هفت برادران
- کاسعلی مُرد، اما آرزویش را به گور نبرد
- میوهٔ سحرآمیز و وزیر کینهجو
- ملکجمشید و ملکخورشید (۳)
- ماری که از زن غرغرو میترسید
- شاه طهماسب (۲)
- مرد سهزنه
- تاجری که اقبالش برگشت و دوباره به او رو کرد (۱)
- عروس و مادر شوهر
- مروارید خوشه، دُرّ دو گوشه (۲)
- قاطر زرنگ
- تیلنگ سوار
- سهنی
- دزد
- شاه عباس و دختر ورکچی
- ”شَل“ و دختر شیخ
- غیر ممکن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست