|
ساخت شهرها بسيار متنوع است. ليکن در مقالات جامعهشناسى آنها را به چند نمونه يا تيپ معين تقسيم مىکنند. در کشورهاى غربى اين ساختها از مکانيسم کاملاً آزاد و غيرارادى پيروى مىکند و هنگامى که توسعه سريعاً انجام گيرد با هرج و مرج همراه مىشود. اقتصاد ملى چنان به سازمان شهر بستگى پيدا کرده است که بدون تجديدنظر در آن اين سازمان نمىتواند رشد يابد.
|
|
در مقابل خودمختارى و استقلال داخلى شهرها که مسئولين معينى مأمور مراقبت وضع و گسترش آنها هستند انواع تصميمات ديگر که از قلمرو خاص شهرسازى تجاوز مىکند خودنمائى کرده مىخواهد جانشين آن شود. امروز بيش از پيش آيندهٔ شهر در محدودهٔ ملى مورد توجه و نظر قرار مىگيرد زيرا که در محدودههاى محلى بهصورت نابرابرى و ناهماهنگ توسعه مىيابد. به مسائل خاص شهرى اين مسئله پيچيده و غامض که آيا شهر خود يک وسيله است يا هدف، افزوده مىگردد.
|
|
بهصورت خيلى کلى مىتوان براى حل مسائل شهرى دو روشى را که روزبهروز نظم علمى بيشترى مىيابد مورد توجه قرار داد. يکى از اين دو روش تهيهٔ طرح و نقشهٔ شهر و ديگر برنامهريزى شهرى است که دو سيستم علمى و تجربى بوده هر کدام مستلزم قبول نظر خاص در مورد ماهيت و نقش شهر مىباشند. اين دو تکنيک که فنون ديگرى را نيز دربر مىگيرد از رشتههاى مختلف علمى به وديعه گرفته شده است. معهذا ضمن اعمال اين روشها، روشهاى متفاوت ديگرى را براى جبران نقايص کنونى نيز مورد استفاده قرار مىدهند.
|
|
قبل از اينکه مسئله برنامهريزى مطرح شود بايد بپذيريم که براى توسعهٔ شهر هيچ الگوى آماده و ساخته شدهاى وجود ندارد که سرمشق و نمونهٔ قرار گيرد. در حقيقت طرح يا برنامهريزى شهرى هر کدام با جريانات حساسى آميخته مىشود بهطورى که شهر بهصورت نمود جزئى و ناقص يک مرکز ايدهآل که با هدفهاى اجتماعى خاصى همراه بوده و براساس تجربيات فنى معينى پىريزى شده است توسعه مىيابد و براى پيدا کردن راهحلهاى حقيقى کوشش بهعمل نمىآيد. بهعبارت ديگر طرح و برنامهريزى بر مبناى يک سلسله تصاوير ناقصى که از يک شهر ايدهآل در ذهن برنامهريزان وجود دارد و با توجه به سمبلها و هدفهاى اجتماعى و روشهاى تجربى و فنى براى رسيدن به راهحلهاى حقيقى توأم و مخلوط مىگردد. قواعد و الگوهائى که بدينسان به ايدئولوژى نامرئى برنامهگزاران آغشته گشته، ابزارى مىشود که بهتدريج و در ضمن عمل ساخته و بهکار گرفته شده است.
|
|
تذکر همين نکتهٔ فرعى کافى است نشان دهد که تا چه اندازه پديدهٔ شهرى در حال فوران و جوش و خروش است و تشديد مشکلات شهرى انعکاس يا تاوان و انگاره روشهاى عملى است که بهصورت راهحلهاى فورى و قابل قبول اجتماع ارائه مىگردد. با تهيهٔ يک طرح هادى يا بر اثر پياده کردن يک نظام برنامهريزى، بهطرف تحقق نوع ويژهاى از شهر گام برداشته مىشود. بارى چه طرحى هادى و چه برنامهريزى، شهر را به فرآيند قوانين و عادت فکرى گروه معينى که با ساير زمينههاى فکرى آنان مشترک است سوق مىدهد. هنگامى که تصميم گرفته مىشود که يک طرح يا نقشهٔ جامع شهرى تهيه شود يا يک برنامهٔ شهرى پياده گردد، نه تنها تصويرى که از شهر در ذهن بهوجود مىآيد نامشخص است بلکه دانشى هم که بهصورت يک دانش همگانى و عام جلوەگر شده است و مىخواهد راهبر بر جامعه باشد سست بنياد است.
|
|
مسئلهٔ شهر قبل از هر چيز مسئلهٔ سازمان دادن به فضا است. حقيقت زندگى شهرى در اين است که رشد مناسب و به هم پيوستهٔ کليهٔ عناصرى را که اين مجموعهٔ انسانى را در فضا تشکيل مىدهد بايد شناخت و به تحقق نزديک ساخت. اگرديبو (۱) مىگويد بايد 'فضا را به خدمت خود درآورديم' در حقيقت کوشش را که لازم است در اين راه انجام شود بيان کرده است. چگونه از طريق طرح و برنامهريزى مىتوان بين فضا و جامعه رابطهٔ حقيقى برقرار کرد؟
|
|
(۱) . اصطلاح j. Riboud اين است: 'Il faut domestiquer l,espace'
|
|
|
براى يک شهر همانند برنامهريزى براى توسعهٔ شهرى است. هر دوى اين روشها نشان روشنى از يک دخالت ارادى است ولى اين امر ارادى در هر دو مورد جهتگيرى واحدى ندارد. طرحهاى شهرى منطبق بر ديد بالنسبه ثابتى (بهجاى عبارت Vision fixiste بهکار رفته است) است و با در نظر گرفتن حد و حدود معين سعى دارد يک نوع تعادل بين عناصر زندگى شهرى برقرار سازد. بهجاى اينکه مثالهائى از گذشته عنوان کنيم بهتر است چند نمونهٔ از شهرهاى نوساز انگليسي (۱) را که حدود سازگار ساختن اين روشها با نيازهاى فعلى در آن قابل ارزيابى است در نظر بگيريم. اين شهرهاى نوساز بهصورت مناطقى که در داخل يک فضاى سريعالرشد محصور شده در نظر گرفته مىشود. براى مهار کردن گسترش بسيار پراکنده و غيرمتمرکز نواحى شهرى، اصل اول در ساختمان اين شهرها اين بود که در يک محدودهٔ معين، ميزان نسبتاً ثابتى از جمعيت و شغل و نتيجتاً خانه و مؤسسات بهصورتى متمرکز شود که هر مجموعهٔ شهرى که ساخته مىشود خودکفا و از هر جهت متکى به خود باشد.
|
|
(۱) . The new Towns شهرهاى جديدى است که طبق نقشهٔ معين ساخته شده است.
|
|
دومين کوشش مبتنى بر اين اصل بود که عناصر مختلف به اتکا ارزشهاى موجود يا برحسب نيازهاى ساکنين در حداقل آن بهدرستى در فضا توزيع و پخش گردد.
|
|
با چنين رويهاى بهطور کلى همان الگوى قديم طرح شهرسازى تکرار مىشد، ابعاد شهر براى حجم نسبتاً ضعيفى از جمعيت کافى بود. احترام به ابعاد زندگى سنتى کهن و ويژگىهاى انسانى در آن تجديد حيات يافته، تمايل به يک واحد ظاهراً مستقل در نظر گرفته مىشد.
|
|
معهذا علىرغم ايجاد محدوديت براى گسترش شهر بزرگ و کاهش هزينههاى يک مرکز پرجمعيت و تأمين رفاه و آرامش براى ساکنين و علىرغم نتايج رضايتبخش اين اقدامات، اين تجزيه منجر به نتايج کامل و مکفى نگشته است. در حقيقت نقصيهٔ يک چنين طرحى جنبهٔ ايستاي (۲) آن است که نمىتواند براى رشد حقيقى شهر پيشبينىهاى لازم را بهعمل آورد. بهعلاوه در مقابل تغييرات بنيادى راههاى چارهجوئى ضعيفى را ارائه داده است. از طرفى اين مجموعه که در پيرامون يک شهر بزرگ تعبيه مىشود قادر نيست از ادامهٔ کشش و جذب جمعيت شهر مرکزى جلوگيرى بهعمل آورد و متکى به خود بودن چنين شهرى مسدودى که داراى تابعيت نسبى و مکمل شهر مرکزى است تحتتأثير آن دچار تحول و دگرگونى مىشود. اين مثال گرچهٔ جنبه خاص دارد گوياى اين واقعيت است که در شرايط کنونى يک طرح شهرى بدون اينکه کاملاً در مجموعهٔ روابط منطقهاى جايگزين شود و از طرفى به پديدهٔ رشد و توسعهٔ عمومى توجه نشان دهد، نمىتواند تهيه و پياده گردد.
|
|
(۲) . جنبهٔ مسکونى، (Static) يعنى بهعوامل زمان توجه کافى نمىشود.
|