در قلمرو وسيع آمادگىهاى روانى که از بهترين مباحث در دانشهاى اجتماعى و انسانى است توجه محقق به جهاتى بسيار معطوف خواهد شد، از جمله:
|
|
| ثبات آمادگيهاى روانى Attitude Constance
|
|
هدف، شناسائى ميزان مقاومت آمادگىهاى روانى در برابر فشار وسايل ارتباطى است. بعد از آنکه در برخوردهاى مکرر وسيله ارتباطى فرد يا گروههائى چند به چنين ثباتى دست يافته، به تنظيم شاخصهاى آن مىپردازند.
|
|
| خوشههاى آمادگىهاى روانى Attitude Clusters
|
|
پس از شناسائى طرز تلقىها يا آمادگىهاى روانى مردمى خاص، آن دسته از آنانى را که در يک زمينه پديد آمدهاند (وحدت کانون) و يکديگر را تکميل مىکنند (تقويت متقابل) و بهصورت يک بافت پيچيده درآمدهاند، مورد شناخت و تحليل قرار مىدهد.
|
|
| دگرگونى مثبت آمادگىهاى روانى (Positive Attitude change)
|
|
- دگرگونى آمادگىهاى رواني:
|
هدف اصلى در وسايل ارتباطى شناخت تغييراتى است که در آن از طريق وسايل ارتباطى پديد مىآيند، شناخت سه نوع دگرگونى در آمادگىهاى روانى مورد توجه هر فرستنده ارتباطى است:
|
|
- دگرگونىهاى متوافق طرز تلقى (Congrunt Attitude Change):
|
منظور بروز تغييراتى در آمادگىهاى روانى يک فرد يا يک گروه است که با وضع پيشين آمادگى روانى آن گروه يا فرد متوافق باشد. بهعنوان مثال، زمانى که آمادگى روانى يا طرز تلقى فرد يا گروهى نسبت به مسئلهاى (مثلاً جنگ) تغيير متوافق کرده است، او باز با همان مسئله موافقت دارد، اما تغييراتى در نظرش رخ داده است. حال بايد ديد تغييرات در جهت شدت، ضعف و يا کدام شرايط مسئله صورت يافته است. بدين معنى که با مسئله بيشتر از گذشته موافقت يافته است، يا کمتر و يا آنکه ضمن موافقت شرايط جديدى بر آن قائل مىشود.
|
|
- دگرگونى نامتوافق آمادگىهاى روانى (Incongruent Attitude Change):
|
تغيير در آمادگى روانى است در جهتى مخالف قبل، در همين زمينه نيز شدت تغيير و شرايط آن مورد توجه قرار مىگيرد.
|
|
- دگرگونىهاى مثبت يا منفى طرز تلقي:
|
معيار اساسى در اين مورد، ديدگاه محقق است. چنانچه او تغييرى را مطلوب انگارد، آن را مثبت مىخواند.
|
|
در تمامى اين موارد، هرچند پژوهشهاى مقطعى مورد استفاده هستند، ليکن، در اکثر موارد از پژوهشهاى طولى سود جسته مىشود. پانل رايجترين شيوه از اين نوع مطالعات در اين زمينه است. در بسيارى از موارد وسايل ارتباط جمعى تغييرى را در نظرات يا آمادگىهاى روانى بدون قصد قبلى و آگاهى موجب مىشوند. بهعنوان مثال، زمانى که فرانسوىها سعى در تغيير نظر آمريکائىها نسبت به کشور خود و افزايش رقم جهانگردان و جلب نظر آنان را داشتند، برنامههائى به زبان انگليسى تهيه کردند که در آن متذکر شده بود زبان مشکل بزرگى در راه تماس با مردم فرانسه نيست، اما همين امر خود به تبلور مسئله زبان از ديدگاه آمريکائىها منجر گرديد و متوجه شدند که در سفر به فرانسه با مشکل ندانستن زبان آنان و مقاومت فرانسوىها در استفاده از زبان انگليسى مواجه هستند. بدين ترتيب تهيهکنندگان برنامه ناخواسته عکس آمادگىهاى روانى مورد نظر را پديد آوردند. در مواردى چند، بروز تغيير در طرز تلقىهاى مردم ناشى از برنامههائى است که بدون هيچ توجهى بدان فراهم آمدهاند. از همين رو است که شناخت طرز تلقىها در مقاطع مختلف زمانى از جانب قسمت سنجش افکار وسايل ارتباط جمعى ضرورت دارد.
|
|
مسئله مهم خالص کردن اثرات بر اين طرز تلقىها است. بايد رابطه فرد - وسيله ارتباطى را چنان تنظيم کرد که تغييرى که در آمادگىهاى روانى بدان منتسب مىشود، صرفاً ناشى از آن رسانه باشد، نه عاملى ديگر، يا آنکه اگر عوامل متعددى در اين دگرگونى تأثير دارند، سهم تأثير هر عامل باز شناخته شود.
|
|
٭ Attitudes:
|
از مفاهيم اساسى در روانشناسى اجتماعى است. بين عقيده (Opinion)، از يک سو و عمل از سوى ديگر جاى مىگيرد.
|
|
۱. آمادگى درونى بالفعل جهت انجام عمل
|
|
۲. گرايش يا جهتگيرى مثبت و منفى در برابر يک امر اجتماعى (اشخاص، گروهها يا اشياء) است. اين دو بعد طرز تلقى در انديشه همه دانشمندان متجلى است:
|
|
آلپورت (G.W.allport)، يک طرز تلقى را عبارت از 'آمادگى ذهنى و عصبى مىداند که با تجربه سازمان مىيابد و بر واکنش عمل فرد در برابر تمامى اشياء و شرايط و اوضاعى که بدان مرتبط مىشود تأثيرى هدايتبخش و پويا برجاى مىگذارد' .
|
|
Attitudes, in C.Murchison(ed): Handbook of Social Psychology p:810
|
|
|
در حالى که مىنارد (J.Meynard)، آن را 'آمادگى درونى و يا بهطور کلى آمادگى براى انجام عمل به نحوى خاص' تعريف مىکند. از نظر استوتزل (J.Stoetzel)، آمادگى روانى يا طرز تلقى وضعى است که يک شخص در برابر اشياء حائز ارزش به خود مىگيرد.
|
|
کرچ (D.Krech)، و کرچ فيلد (R.S.Crutchfiled)، در اثرشان 'نظريه وسايل روانشناسى اجتماعي' (صفحه ۱۵۲) مىنويسد: 'يک طرز تلقى را مىتوان همچون يک سازمان مقاوم متشکل از فرآيندهاى عاطفي، انگيزشى و شناختى در برابر جنبهاى از دنياى فرد تعريف کرد' ..
|
|
Theory and Problems of Scoial Psychology, p:152
|
|
|
در تمايز بين انگيزهها و طرز تلقى از يکسو و ارزش و طرز تلقى از سوى ديگر در دو اثر چنين آمده است:
|
|
نيوکمب (T.M.Newcomb)، در فرهنگ علوم اجتماعى (با ويراستار کلب و گولد) مىنويسد: 'شايد تمايز اصلى بين انگيزهها و طرز تلقىها در اين باشد که:
|
|
- انگيزهها آن چنان هستند که صرفاً به هنگام تکاپوى موجود زنده مطرح مىشوند و حال آنکه طرز تلقىها حتى به هنگام سکون و فقدان رفتار نيز وجود دارند.
|
|
- تعداد زيادى از انگيزههاى خاص و گذرا در يک فرد خاص پديد مىآيند و حال آنکه او صرفاً يک طرز تلقى کلى در برابر يک گروه از اشياء دارا است (بهعنوان مثال يک کبوتر باز که نسبت به کبوتران طرز تلقى مهرآميزى دارد، ممکن است زمانى يکى از آنان را نيز گرفته، به دليلى آزار دهد).
|
|
توماس (W.i. thomas)، و زنانيخى (f.znaniecki)، در تمايز طرز تلقى از ارزشها مىنويسند: 'طرز تلقىها در برابر ارزشها قرار مىگيرند. يک ارزش نقطه مقابل عينى طرز تلقى است، همانطور که طرز تلقى نقطهٔ مقابل فردى ارزشها است' .
|
|
در فارسى نظر به اهميت آن معادلهائى بسيار گوناگون يافته است، نظير: وجهه نظر، گرايش، بازخورد، ايستار، حالت رواني.
|