سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

در رثاء خانواده‌ی خود


دردا که دل نماند و بر او نام درد ماند    وز یار یادگار دلم یاد کرد ماند
بر شاخ عمر برق گذشت و خزان رسید    یک نیمه زو سیاه و دگر نیمه زرد ماند
بر نخل بخت و گلبن امیدم ای دریغ    خار بلا بماند، نه خرما نه ورد ماند
عمرم بشد به پای شب و روز و غم گذاشت    موکب دو اسبه رفت و همه راه‌گرد ماند
دل نقشی از مراد چو موم از نگین گرفت    یک لحظه جفت بود و همه عمر فرد ماند
گردون نبرد ساخت به خون‌ریز با دلم    در دیده خون دل ز نشان نبرد ماند
خاقانیا چه ماند تو را کاندهش خوری؟    کانده دلت بخورد و جگر نیم خورد ماند


همچنین مشاهده کنید