پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
متون تقلیدی تلویزیون(۲)
اما نقطهنظر مجابکنندهاى که دربارهٔ واقعگرائى تلويزيون مطرح گرديده است آن است که لذّتها و محبوبيّت اين رسانه اتفاقاً در واقع گرايش نهفته است. بهعقيدهٔ کرنر، اين نقطهنظر مرز بين آنچه را که اساساً دو نسخهٔ متمايز از بحث واقعگرائى است، از ميان برمىدارد؛ در نسخهٔ اول، واقعيّتگرائى 'مانند' واقعيّت بودن است، و در نسخهٔ دوم واقعيّتگرائي، 'دربارهٔ واقعيّت بودن است. بهزعم وى يک نحوهٔ فکرى وجود دارد که متوجه ماهيّت وسوسهانگيز نسخهٔ اول است - رموز طبيعى و فنى [برنامههاى تلويزيوني] که از ديدگاه زيبائىشناسى بهنوعى واقعيّتنمائى (verisimilitude) منجر مىشوند - و بيننده را بهسوى نسخهٔ دوم رهنمون مىگردد، بينندهاى که اينک در دام ادراکها يا معرفتى باطل گرفتار آمده است. لذّت و محبوبيتى که بهفرض ما ناشى از واقعيّتنمائى تلويزيون است - گرچه اين فرض از ديدگاه نظرى و تجربى کاملاً اثبات نگرديده - لزوماً نمىتواند به ايهام و تخيّل بيانجامد. اين روند تنها از ديدگاه نظرى امکانپذير است اما لزومى ندارد که از قطعيّت آن اطمينان داشته باشيم. در برنامههاى تخيلى تلويزيون، واقعيّتنمائى و ظاهر فريبي، عناصر اصلى هستند. بنابراين، کرنر بهدرستى اعتقاد دارد که در برنامههاى غيرداستاني، يعنى ژورناليسم تلويزيوني، مسئلهٔ صحت و حقيقت مطالب است که نقش و اهميّت اساسى را برعهده دارد، عنصرى که بهنوبهٔ خود به صحت و حقيقت تصوير و گفتار وابسته است. |
طرح موضوع صحت محتوائى بدان معنا نيست که مىتوانيم مدعى دسترسى بدون خطا يا بىمشکل به واقعيّت باشيم يا آنکه مىتوان از تعبير گفتمانى واقعيّت اجتماعى بهنحوى درگذشت. اما طرح موضوع فوق به اين معنا است که مىتوانيم درون محدودهٔ شرايطى که در آن بهسر مىبريم، به تمايزهاى موجود پى ببريم، شواهد مکشوفه را ارزيابى کنيم و در مورد نزديکى اطلاعات ارائه شده بهحقيقت ناب در يک برنامه به قضاوت بنشينيم. گذشته از اين، همانطور که برى نيز معتقد است، لازم است شرايط و عواملى را که در ظرفيت مخاطبان براى ترديد در صحت متون تلويزيونى ــاز طريق مقايسهٔ آنها با تجارب خويشتن يا با ساير منابع اطلاعاتىــ مؤثر هستند، بيشتر مورد مطالعه قرار دهيم. |
ممکن است بينندگان در مواردى صحت ژورناليسم تلويزيونى را مورد سؤال قرار دهند، اما موضوع سخت 'حقيقي' هر متن غيرداستانى 'بهخودى خود' به ذهنيّت بيننده وابسته نيست. اين موضوع بايد بهطور جداگانه مورد تحليل و مطالعه قرار گيرد، حال آنکه لذّات واقعنمائى ــاينکه تلويزيون همانند واقعيّت استــ مستقيماً به ذهنيّت [بيننده] مربوط مىشود. همچنين، اعتقاد دارم لذّت اين واقعنمائى حتى در تلويزيون غيرداستانى نيز نهفته است: اين مکاشفه مىتواند براى ما لذتبخش باشد که تلويزيون هم 'مانند' واقعيّت و هم 'دربارهٔ' واقعيّت است، بدون آنکه پيشاپيش استنباط ما آن باشد که عموماً يک سازوکار تخيّلآفرين در تلويزيون فعال است يا آنکه تلويزيون غيرداستانى نفساً فاقد صحت و حقيقت است. در ارتباط با اخبار تلويزيوني، استَم (Stam-۱۹۸۳) به بحث دربارهٔ 'معرفتدوستي' (epistemophilia) يا همان عشق بهکسب معرفت و دانش پيرامونى مىپردازد. امکان آنکه در اخبار تلويزيونى فريبکارى و دروغ بهکار گرفته شده باشد و حتى اين هر دو تدبير در خدمت بهقدرت از نظاممندى گفتمانى نيز برخوردار باشند، وجود دارد. اما اين ويژگىها نفساً بخشى از هستىشناسى (ontology) اساسى تلويزيون نيستند، حال آنکه بهجرأت مىتوان گفت لذّت واقعنمائى ــدر برنامههاى داستاني، غيرداستاني، و سرگرمکنندهــ تا حد زيادى بدان نزديک مىشود. |
براى پرهيز از درگيرشدن در مباحثات قديمتر و توضيح موضع فکرى خويش ــکه بر لذّت واقعنمائى تأکيد مىکند، ابهامانگيزى عمومى تلويزيون را رد مىکند و صحت محتوائى را در اصل موضوعى تجربى مىداند نه ذهنىــ در اينجا از واژهٔ 'تقليدي' (mimetic) استفاده مىکنم که بر نظريهاى کمترى دارد. تلويزيون از واقعيّت تقليد مىکند و اين موضوع کليد درک لذّتى است که در تماشاى تلويزيون نهفته است. مىتوان از منظر علم روانکاوى دربارهٔ آنچه که فرآيندهاى بنيادى ذهن خوانده مىشود و اين لذّت نيز جزء آنها است نظريهپردازى کرد، اما در ايجا قصد اين کار را نداريم. همينقدر کافى است که بگوئيم لذّت ناشى از تجربه کردن تلويزيون را مىتوان براساس فرآيندهاى تعاملى تلويزيون با مخاطبان آن ـ يعنى 'کار' ذهنى که بينندگان روى برنامهها بهانجام مىرسانندــ درک کرد. |
ديدگاه ساختارگرايانه در ارزيابى بازنمائىهاى تلويزيون از واقعيّت، مقدارى نسبيّتگرائى نيز چاشنى کار خود مىسازد، اما بههيچ روى مسائل سنتى حول موضوع قدرت را بهطور کامل پاسخ نمىدهد، بلکه صرفاً همان مسائل را با شکل موشکافانهترى مطرح مىسازد. بنابراين، در ديدگاه سنتى به مقولهٔ ايدئولوژى اين تحوّل پديد آمده که از اين پس نقد ايدئولوژى نمىتواند در برابر تأويلهائى که آنها را باطل و بىاعتبار و حتى غيرحقيقى مىخواند، ادعاى حقيقت عينى داشته باشد، زيرا خود آن نقد نيز محدود به ظرف اجتماعى خاص خويش است. وضعيّت اجتماعى و پيوندهاى بالقوهٔ نقد ايدئولوژى با دنياى قدرت، بهطور طبيعى خود را آشکار مىسازند. بنابراين هيچ تضمينى وجود ندارد که منبع نقد ايدئولوژي، خود عارى از بار ايدئولوژيک باشد؛ هيچ مبناء انديشگى يا انتقادى برترى وجود ندارد که بىنياز از نقد خويشتن باشد. در عوض، در دوران اخير نقد ايدئولوژي، با بلند پروازى کمتر و عينيّت افزونتري، يک فرآيند تأويلى قلمداد مىگردد که هدف آن |
بهقول تامپسون (Thompson) (۱۹۹۰) و برت (Barrett)(۱۹۹۱) کشف روابط بين انواع بازنمايى واقعيّت و اشکال عينى سلطهٔ اجتماعى است. بهاعتقاد بست (Best) و کلنر (Kellner) (۱۹۸۷)، تحليل انتقادى - تأويلى (هرمنوتيک) بايد بتواند اين قبيل روابط را کشف کند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست