پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
استرالیا و نیوزلند
یکی از تحولات اخیر خارج از انتظار در سینمای انگلیسیزبان آفتابی شدنِ فیلم استرالیائی از تاریکی مطلق بر عرصهٔ جهانی بوده است. استرالیا از ۱۷۸۸ تا ۱۸۴۰ مستعمرهٔ کامل بریتانیا بود. و تا سال ۱۹۰۱ همچنان تحتالحمایهٔ بریتانیا باقی ماند، و در این سال بود که به یک کشور مشترکالمنافع خودگردانِ مرکب از شش ایالت تبدیل شد. این کشور در دوران صامت سینمای کوچکی داشت و پس از جنگ جهانی اول و تا سال ۱۹۰۱ همچنان تحتالحمایهٔ بریتانیا باقی ماند، و در این سال بود که به یک کشور مشترکالمنافع خودگردانِ مرکب از شش ایالت تبدیل شد. این کشور در دوران صامت سینمای کوچکی داشت و پس از جنگ جهانی اول تعدادی فیلم داستانی تولید کرد که نزد مردم استرالیا و انگلستان مورد توجه قرار گرفتند (از جمله فیلم یار احاساتی، ۱۹۱۹، از ریموند لانگفورد؛ زندگی طبیعیِ او، ۱۹۲۷، از نُرمن داون)، اما با پیدایش صدا از ۱۹۳۲ تا ۱۹۵۶ تنها یک کمپانی مهم در استرالیا دست به تولید فیلم زد (کمپانی سینهساند، که پیش از آن استرالاسین فلمز نامیده میشد). استرالیا در جریان جنگ جهانی دوم تنها ده فیلم داستانی تولید کرد، هر چند واحد فیلم مشترکالمنافع با مستندهائی که در استرالیا ساخت توجه جهان را به خود جلب کرده بود. |
در دوران پس از جنگ استرالیا عملاً صنعت مستقل سینمائی نداشت اما در عوض مکان (لوکیشن) خوبی برای فیلمهای انگلیسی در دسترس میگذاشت، از جمله برای فیلمهای ساکنان خشکی (هری وات، ۱۹۴۶)؛ کریسمس پرهیاهو (رالف اسمارت، ۱۹۴۷)؛ سرقت مسلحانه (جک لی، ۱۹۵۷)؛ فیلمهای آمریکائی که در استرالیا فیلمبرداری شدند عبارتند از کانگُرو (لوییس مایلستن، ۱۹۵۰ در ساحل (استنلی کرامر، ۱۹۵۹) و فیلم غروبیها (فرِد زینهمان، ۱۹۶۰). حتی تا سال ۱۹۷۰ استرالیا در درجه اول بهعنوان سرزمینی جالب برای فیلمهای سینمائی با پسزمینههای خارجی شناخته میشد و کارگردانهائی چون تونی ریچاردسن فیلمنِدکِلی، و نیکلاس روگ فیلم پرسه و تدکاچف فیلم بیداری با ترس را به همین انگیزه در استرالیا فیلمبرداری کردند. |
اما در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دههٔ ۱۹۷۰ کشور استرالیا تغییرات سیاسی و اقتصادی عمیقی به خود دید و در ۱۹۷۰ شرکت توسعهٔ سینمائی استرالیا (کمیسیون فیلم استرالیا، با پس از ۱۹۷۵، AFC) توسط دولت فدرال تأسیس شد و برای رشد سینمای داخلی یارانهای در نظر گرفته شد. در ۱۹۷۳ دولت مدرسهٔ سینما و تلویزیون استرالیا (AFTS) را تأسیس کرد. تا فیلمسازانی را برای صنعت سینمای تازهٔ خود تربیت کند. دولت استرالیا همزمان یک سیستم مالیاتی سودآور برای تشویق سرمایهگذاری خارجی در استرالیا تصویب کرد که حاصل آن شکوفائی بیسابقهای در خلاقیت این سینمای انگلیسیزبان شد. استرالیا بین سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۵ نزدیک به چهارصد فیلم تولید کرد. که توسط AFC و مؤسسات نیمهرسمی مانند نیو ساوت ویلز فیلم کُرپوریشن حمایت مالی میشدند و تا پایان دههٔ ۱۹۸۰ هر یک از ایالتهای استرالیا خود صاحب آژانسهای مالی شدند. |
نخستین فیلمهای استرالیائی که در اوایل دههٔ ۱۹۷۰ ظاهر شدند عبارتند از: ماجراهای بریمکنِزی (بروس بِرِسفورد، ۱۹۷۲) و آلوین پِرپِل (تیم برِستال، ۱۹۷۳). چند سالی نگذشت که تعدادی فیلم فوقالعاده از این کشور به جهان عرضه شد - پیکنیک در هنگینگ راک، ۱۹۷۵ و آخرین موج، ۱۹۷۷ از پیتر وِبِر (متولد ۱۹۴۴)؛ قاطی نشو، ۱۹۷۶ و عاقل شدن، ۱۹۷۷؛ از برسفورد (۱۹۴۰)؛ زمین بازی شیطان، ۱۹۷۶ و سرود جیمی بلک اسمیت از فرد شپیسی (متولد ۱۹۳۹) و مکس دیوانه، ۱۹۷۹ از جرج میلر (متولد ۱۹۴۵)، و به دنبال این فیلمها آثار سینمائی فارغالتحصیلان AFTS به بازار عرضه شدند: فیلیپنویس (متولد ۱۹۵۰) با فیلم مرکز خبری، ۱۹۷۸، و گیلیان آرسترانگ (متولد ۱۹۵۰) با فیلم کارنامهٔ درخشان من، ۱۹۷۹. آثار تازهٔ سینمای استرالیا، به خلاف فیلمهائی که با کمک سرمایههای خارجی از طریق مؤسسهٔ توسعهٔ فیلم کانادا (CFDC) در همین دوره تولید میشدند. اختیار داشتند از بازیگران و گروه بومی استفاده کنند و به موضوعاتی کاملاً متفاوت و ملی بپردازند. آنها از رمانها و داستانهای متعلق به احیاء ادبیِ اوایل سدهٔ بیستم، ادبیاتی که بلافاصله پس از تأسیس فدراسیونهای ایالتی در استرالیا سر برآورده بودند، اقتباس میشدند. فیلمهای تازهٔ استرالیائی تا اواخر دههٔ ۱۹۷۰ مرتباً در جشنوارهٔ جهانی کن به نمایش درمیآمدند و از نظر فروش نیز با قدرت تمام با فیلمهای اروپائی رقابت میکردند. آنچه این فیلمها را مورد توجه تماشاگران غیراسترالیائی قرار میداد عرضهٔ نوعی سرزندگی به موج تازهٔ سینمای جهان، تفاوت چشمگیرِ مکانهای فیلمبرداری از تنها قارهٔ دورافتادهٔ جهان، کیفیت شفاف و نور ملایم طبیعت جنوب و در عین حال تعهدی که فیلمسازان استرالیائی در ارائه رنگهای درخشانِ سرزمین و مردم استرالیا بر عهده گرفته بودند. |
در سال ۱۹۸۱ استرالیا با دو فیلم هنرمندانه به بازار آمریکا نیز نفوذ کرد. نخستین فیلم، مُرانِ دلال (برسفورد، ۱۹۸۰)، اقتباسی از یک نمایشنامه از داستان واقعیِ محکومیت به مرگِ سه سرباز استرالیائی به جرم جعلیِ خرابکاری در جنگ بوئر از طرف دولت انگلستان، و فیلم دوم گالیپولی (پیتر وِیر، ۱۹۸۱) بود. یک سال پس از آن صنعت سینمای استرالیا با فیلم مکس دیوانه ۲ (۱۹۸۱)، از جرج میلر فروش بیسابقهای در آمریکا بهدست آورد. اما پیروزی بیچون و چرای استرالیا در سال ۱۹۸۶ و با فروش حیرتآور فیلم کروکودایل داندی از پیتر ریمن در آمریکا حاصل شد. ستارهٔ این فیلم، پال هوگان، ستارهٔ محبوب تلویزیونی، با این فیلم به یکی از پرطرفدارترین بازیگران سینما، چه در استرالیا و چه در آمریکا، بدل شد و در واقع رسم رایجِ ستارهگری تلویزیونی در مقابل سینما را وارونه کرد. چنین بهنظر میرسید که تجربهٔ سینمای استرالیا با دستیابی به بازار جهانی و کسب هویت ملی، از صنعتی که هیچ حسابی برایش باز نکرده بودند، اکنون نویدِ موفقیتی بزرگ، قابل قبول و دائمی را میداد. |
تا اوایل دههٔ ۱۹۸۰ بسیاری از کارگردانهای استرالیائی جذبِ صنعت سینمای آمریکا شدند. مثلاً خانم گیلیان آرمسترانگ پس از موزیکالِ پانک - راکِ خود کاروان ستارگان (۱۹۸۲)، به آمریکا رفت و فیلم خانم سُفل (۱۹۸۴) را براساس پروندهٔ برادران بیدل در آغاز سدهٔ بیستم ساخت. شکست تجاری این فیلم او را به درونمایههای استرالیائی بازگرداند و در این زمینه فیلمهای کمهزینهای چون جزر و مد (۱۹۸۷) و آخرین روزهائی که پیش ما بودی (۱۹۹۴) روی آورد. اما با فیلم زنان کوچک (۱۹۹۴)، روایتی فمینیستی از رمان لوییزا میالکات، بار دیگر توجه همگان را به خود جلب کرد. |
بروس برِسفورد که پس از ترانهٔ جوانی (۱۹۸۱) و باشگاه (۱۹۸۱)، هر دو اقتباس از آثار مؤلفان استرالیائی، به هالیوود آمده بود، با بخششهای محبتآمیز (۱۹۸۲) به موفقیت بزرگی دست یافت. اما فیلمی که از داستانهای کتاب مقدس به نام شاه داود (۱۹۸۵) ساخت از نظر فروش فاجعه به بار آورد و فیلمهای بعدی او مانند گناهان قلب (۱۹۸۶)، روایتی از نمایشنامهٔ بِت هِنلی، و یک کمدی رازآمیز بهنام بهانهای او (۱۹۸۹) موفقیت اندکی کسب کردند. برسفورد گهگاه برای ساختن فیلم به استرالیا باز میگردد تا فیلمهائی با مصالح فرهنگ بومی آنجا بسازد، مثل حاشیهنشینان (۱۹۸۶) که در آن به عدم امکان جذبِ بومیهای کوینزلند در میان سفیدپوستان پرداخته است. اما برسفورد کار در حوزهٔ سینمای رایج را در ایالات متحد ادامه داد و در این مدت فیلمهائی چون رانندگی برای دوشیزه دِیزی (۱۹۸۹)؛ سرشار از عشق (۱۹۹۲)، شاهد خاموش (۱۹۹۴) را در آمریکا و فیلم ردای سیاه (محصول مشترک با استرالیا، ۱۹۹۱) را در کانادا و فیلم یک مرد خوب در آفریقا (۱۹۹۳) را در بریتانیا ساخت. |
فرِد شپیسی نیز همان فراز و نشیبها را در آمریکا پشت سر نهاده است. فیلمهای آمریکائی او عبارتند از، مرد یخی (۱۹۸۱)؛ بارباروسا (۱۹۸۲)؛ پلنتی (۱۹۸۵، برگرفته از نمایشنامهٔ دیوید هیر)؛ رُکسان (۱۹۸۷)، روایت مدرنی از نمایشنامهٔ سیرانو دو برژراک نوشته ادموند رُستان؛ و فیلم بسیار تحسینشدهای بهنام فریادی در تاریکی (۱۹۸۸) براساس پروندهٔ واقعیِ لیندی چمبرلِین در استرالیا به اتهام بچهکُشی در سال ۱۹۸۰. فیلمهای خارج از گونهای مانند خانهٔ روسی (۱۹۹۰) و آقای بِیسبال (۱۹۹۲) که شپیسی ساخت سهم اندکی در حفظ اعتبار او داشتهاند. حتی جرج میلر که فیلم مکس دیوانه: فراتر از آذرخش (۱۹۸۵) از او فیلمی سرزنده اما در عین حال افراط کار بود و یکی از پرفروشترین فیلمهای سالِ پخش خود شد، با این حال میلر پس از ساختن جادوگران ایستویک، اقتباس از رمان جان آپدایک، و یک داکو درامِ (درام مستندنما) پزشکی بهنام روغن لُرِنزو (۱۹۹۲) نتوانست موفقیت گذشتهٔ خود را تکرار کند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست