|
يکى از ويژگىهاى ترانههاى بومى ايران، بازتاب رنگ و بو و حال و هواى مختصات جغرافيائى و اقليمى، در بافت مصنوعى ترانهها است. در عين حال ترانه سفر مىکند و در محل جديد رنگ و خاصيت تازهاى به خود مىگيرد. وجود پديدههاى مشترک و متشابهات فراوان در برخى از کليات پديدهٔ سفر ترانه را بهخوبى در حوزههاى جغرافيائى نشان مىدهد.
|
|
از ديگر ويژگىهاى ترانههاى عامّه، تنوع و وسعت موضوع است.
|
|
پناهى سمنانى، ويژگىهاى فرهنگى را در مضمون ترانههاى عاميانه به دو عنوان کلى و تقسيم مىکند؛ آنچه را در مجموعهٔ تلاشهاى عامّه مردمى که ترانه در آنها زاده مىشود، مىگنجد و با پديدههاى مادى سر و کار دارد، 'فرهنگ مادي' و جلوهها و مضامينى را که معتقدات و باورهاى مردم در ارتباط است، 'فرهنگ معنوي' مىنامد. وجه مثبت با فرهنگ مادى است؛ زيرا عوام، بقاى خود و استمرار زندگى را در حيات عملى خود مىجويند و چون حيات عملى آنها با کار توليدى و غلبه بر موانع طبيعت معنامى يا بد، بنابراين عناصر تشکيلدهندهٔ فرهنگ مادى در ترانهها را طبيعت پيرامون و روايت کشش و کوششى که صرف غلبه يا هماهنگى و همسازى با آن مىشود فراهم مىکند. به برکت فرهنگ مادى است که اساس فولکلور بر واقعگرائى است. سادگى، خوشبينى، اميدوارى، استغناء روح و اتکاء نفس ويژگىهاى برخاسته از اين واقعگرائى است. (ترانه و ترانهسرائى در ايران)
|
|
مظاهر معنويت نيز چيرگى خاصى بر مضمون فرهنگ معنوى ترانهها دارد. 'جادو' ، 'اسطوره' ، 'راز' و هزاران باور همچون، شايستها و نشايستها، فال، استخاره، طلب، شفاخواهى براى بيمار، توسل به اولياء و بزرگان و... در حقيقت مبارزهٔ عوام است براى برداشتن موانعى که بر سر راه آن قرار دارند. (ترانه و ترانهسرائى در ايران)
|
|
جدالها، درگيرىهاى سياسى و اجتماعى و... وجوه ديگرى از اشکال فرهنگ معنوى است که در ترانهها يافت مىشود.
|
|
يکى از پژوهشگران معاصر، مضمون در ترانههاى عاميانه را به شش دسته تقسيم مىکند؛ ترانههاى بارى، ترانههاى مخصوص لالائى و نوازش، ترانههاى مربوط به قصهها، ترانههاى انتقادى، ترانههاى رقص و ترانههائى که به شکل تصنيف خوانده مىشوند، ترانههاى غنائي؛ به اين مجموعه مىتوان ترانههاى طلب، شادى، عزا، ترانههاى مربوط به چيستانها و ترانههاى سياسى را افزود.
|
|
ترانههاى عاميانه در مسير حرکت تاريخ، پديدهها و حوادث مختلف را دريافت مىکنند و منعکس مىسازند و بدينترتيب ردپائى از دورههاى مشخص تاريخى بر جاى مىگذارند که ارزش خاصى دارد. (ترانه و ترانهسرائى در ايران)
|
|
|
ترانهٔ يافتن اشياء گمشده (سمنان)
|
|
شيطون کله پا
|
موره پيدا که
|
نسيم من آرد ته مدن
|
ته جنينه حلوا که.
|
(اى شيطان پاکوتاه
|
براى من پيدا کن
|
نيم من آرد به تو مىدم
|
براى زنت حلوا کن)
|
|
|
(ترانه و ترانهسرائى در ايران)
|
|
|
هر که دارد خال پا
|
آن نشان کربلا
|
هر که دارد خال گَرده
|
آن نشانش عمّه گرگه
|
هر که دارد خال دَس
|
آن نشانش مشهدس
|
هر که دارد خال رو
|
آن نشانش آبرو
|
هر که دارد خال سينه
|
آن نشانش وصلهپينه
|
هر که دارد خال گردن
|
آن نشانش دزدى کردن
|
(يا: آن نشانش سر بريدن)
|
|
|
(کتاب هفته، ش ۶)
، (ترانه و ترانهسرائى در ايران)
|
|
|
خورشيد خانم آفتاب کن
|
يه من برنج تو آب کن
|
ما بچههاى گرگيم
|
از سرمائى بمرديم
|
ابرو ببر به کوه سيا
|
آفتابو بيار به شهر ما
|
به حق نور مصطفى
|
به حق گنبد طلا
|
|
|
(ترانه و ترانهسرائى در ايران)
|
|
|
ترانهٔ شادى براى آمدن باران
|
|
بارون مياد جر جر
|
پشت خونهٔ هاجر
|
هاجر عروسى داره
|
دمب خروسى داره
|
|
|
|
اسفند و اسفندونه
|
اسفند سى و سه دونه
|
از خويش و قوم و بيگونه
|
هر که از دروازه بيرون برود
|
هر که از دروازه تو بيايد
|
کور شود چشم حسود و بخيل
|
شنبه زا، يکشنبه زا، دو..... جمعه زا
|
کى کاشت
|
پيغمبر
|
کى چيد؟
|
فاطمه.
|
براى کى دود کردند؟
|
براى امام حسن و امام حسين
|
به حق شاهمردان
|
درد و بلا بگردان
|
|
|
(نيرنگستان)
|
|
|
شکر مىکنم خدا را
|
محمد مصطفى را
|
على شير خدا را
|
فاطمهٔ زهرا را
|
خديجهٔ کبرىٰ را
|
اى ذوالجلال عالم
|
فکرى بکن به حالم
|
مرغ شکستهبالم
|
تاب قفس ندارم
|
جهنم توبه دارم
|
بهشت اجاره دارم
|
قل هوالله رجا
|
اسم بزرگت همه جا
|
يا فرجا، يا فرجا
|
|
|
(عقايد و رسوم مردم خراسان)
|