سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

از تو مرا تا به کی بی‌سر و سامان شدن؟


از تو مرا تا به کی بی‌سر و سامان شدن؟    در طلب وصل تو زار و پریشان شدن؟
هر نفسم خون دل ریزی و گویی: مگوی    واقعه‌ای مشکلست: دیدن و نادان شدن
من ز تو درمان دل جستم و دشمن شدی    مصلحت من نبود در پی درمان شدن
زلف تو در بند آن هست که: شادم کند    گر نزند روی تو رای پشیمان شدن
روی ترا عادتست، زلف ترا قاعده    دل بربودن ز من هر دم و پنهان شدن
هر چه تو خواهی بکن، زانکه نه کار منست    با چو تو مسکین کشی دست و گریبان شدن
خلق به دیر و به زود راه به پایان برند    رای ترا هیچ نیست راه به پایان شدن
بر دل ویران من طعنه زدن تا به چند؟    بین که: چه گنجی دروست با همه ویران شدن
کار تو پیمان شکن نیست به جز سرکشی    کار دل اوحدی بر سر پیمان شدن


همچنین مشاهده کنید