|
|
فرضيه برانگيختگي، اظهار مىکند که تماشاى برنامههاى خشن تلويزيون مىتواند، بينندگان را برانگيخته و آنها را بيشتر هيجانزده کند. اين نوع تأثير بهمحتواى خشن محدود نمىشود، محتواى طنز و جنسى نيز مىتواند همين تأثير را داشته باشد. تصور مىشود که خودبرانگيختگى احساسى پاسخ نامشخص فيزيولوژيک باشد؛ و افراد بر حسب نوع موضوعى که براى تماشا در اختيارشان قرار مىگيرد آن را تعريف مىکنند. بنابراين، طبق اين فرضيه، اگر بينندگان در حال تماشاى يک کمدى بسيار سرگرمکننده باشند، يان احتمال وجود دارد که برانگيختگى خود را سرگرمى تعبير کنند. اما اگر در حال تماشاى برنامهاى باشند که داراى خشونت باشد، ممکن است برانگيختگى خود را خشم تعبير کنند.
|
|
|
تقليد نوعى از تأثير است که در طول ساليان بسيار بيشتر از ديگر انواع تأثيرات جنجال برانگيز و مورد توجه بوده است. اين فرضيه مىگويد که بينندگان، بهخصوص بينندگان کم سن و سال، ترغيب مىشوند که رفتارهايى را که از شخصيتهاى تلويزيونى سر مىزند ياد بگيرند و خودشان به عينه آن رفتارها را انجام دهند. براى مثال، فرض مىشود که کودکان ممکن است ياد بگيرند که خشونت روشى مفيد و مناسب براى حل مشکلات فرد است يا اينکه بينندگان جوان ممکن است رفتارهاى قهرمانان مورد علاقه خود را کپىبردارى کنند تا هر چه بيشتر شبيه آنها باشند.
|
|
در موقعيتهاى آزمايشگاهى خاص، يافتههاى تحقيقاتى نشان داده است که مىتوان کودکان را بعد از در معرض رفتار خشن قرار دادن از طريق تلويزيون يا ويديو، به انجام روشهاى خشنتر رفتارى تشويق کرد. اين تأثير معمولاً به يادگيرى مشاهدهاي منسوب شده است، که درآن کودکان رفتار نمونههايى را که مىبينند تقليد مىکنند. اگرچه اهميت واقعى تأثيرات تقليد را نمىتوان تنها از طريق تجربيات آزمايشگاهى تعيين کرد. دريافت و اثبات اين مسئله اساسى است که آيا بين تجربيات طبيعى تماشاى هر روزهٔ تلويزيون و گرايشهاى افزايش يافته در جهت رفتار خشن، ارتباط واقعى وجود دارد.
|
|
نظريه نمونهبردارى و بىقيدى بيانگر اين است که نمونههاى خشونتى که در رسانههاى جمعى بهنمايش درمىآيد ممکن است بهوسيله گروه مخاطب تقليد شود. اگرچه در اين نوع از تأثير رسانهاي، بيش از يک مکانيزم روانشناختى دخالت دارد، جنبه اساسى در اين بين، اين است که تأثير رسانهاى در يک جهت عمل مىکند. رسانه بر مخاطبان تأثير مىگذارد و شخصيت آنها را دگرگون مىسازد. به انتظارات مخاطبان هنگام تقرب به رسانه و اينکه مخاطبان چگونه ممکن است بين محتويات مختلف رسانهاى و انواع مختلف تصاوير خشن تمايز ايجاد کنند، توجه ناچيزى مبذول شد است. ممکن است عرضهٔ کمى و گاهگاهى خشونت در رسانهها، تأثير ناچيزى داشته باشد. بايد پرسيد که آيا گرايشى در بينندگان بهخصوصى وجود دارد که به دنبال موضوعات خشونتبار بگردند و از ديدن مداوم آن لذت ببرند؟ اگرچنين چيزى مشاهده شود، آيا اين پديده، تمايلات خشن موجود در افراد را تقويت مىکند؟ يا اينکه، آيا افرادى وجود دارند که به اين رسانه به مثابه منبعى که مىتوانند در موقعيتهاى دشوار زندگي به آن رجوع کنند، و از آن بهعنوان منبعى براى هدايت و نسخهاى براى حل مشکلات مختلف سود بجويند.
|
|
طبق مطالعهٔ برخى از پژوهشگران رسانهاي، رابطهٔ بين تماشاى خشونت از تلويزيون و سطح خشونت در بينندگان جوان، با وجود برخى از کودکان و نوجوانانى که به نظر مىرسد آمادگى بيشترى براى تکيه به تلويزيون را دارند به مرور زمان بنا نهاده مىشود، کسانى که از تحصيلات آکادميک کمترى برخورداند. آنهايى که مهارتهاى توسعهيافته اجتماعى و ارتباط اجتماعى کمترى دارند و آنهايى که دربارهٔ خشونت زياد خيالبافى مىکنند، به ابزار خشونت، بيشتر گرايش نشان مىدهند. بهعلاوه چنين کودکانى که بهشدت با شخصيتهاى تلويزيونى خشن آشنا هستند و خشونت تلويزيونى را بيشتر از ديگران واقعى مىپندارند نيز، گرايش دارند تمايلات خشونتبار آشکار بيشترى را از خود نشان دهند. بنابراين، طبق اين مدل توسعهٔ اجتماعي، بهنظر مىرسد که آميزهاى از عوامل متحول کننده، با تلويزيون در هم آميختهاند تا خشونت را ترويج کند.
|
|
تحقيقى که به عکسالعمل کودکان در برابر مجموعه برنامه عمومى پاور رنجرز مايتب مورفين مىپرداخت، شواهدى ارائه کرد مبنى بر اينکه کودکان بعد از تماشاى يک قسمت از اين برنامه در گوناگون است که بهوسيلهٔ رهبر سفيدپوستشان زوردون که از آنها مسنتر است، سازماندهى مىشوند تا به شکل شخصيتهاى ابرقهرمان (morph) تغيير شکل دهند تا با هيولاهايى که زن شيطان صفت آسيايى بهنام ريتا ريپولسا به زمين گسيل داشته است تا کنترل اين سياره را بهدست بگيرد، بجنگند. صحنههاى مهم اين برنامه از خشونت ساختگى شامل پاور رنجرز و مهمانى از جانب دشمنان شرير، که بسيارى از آنها کيفيتى اسباببازىگونه داشتند، تشکيل مىشد.
|
|
در يک طراحى تجربى کلاسيک، ۵۲ دختر و پسر مدرسه ابتدايى بين ۵ تا ۱۱ سال، بهطور اتفاقى برگزيده شدند تا با قسمتى از پاور رنجرز را تماشاى کنند يا بهعنوان گروه کنترل که فيلم را نديدهاند، عمل کنند. همهٔ کودکان، قبل و بعد از برنامه، هنگام بازى در کلاس تحت نظر بودند. پژوهشگران گزارش دادند که کودکانى که آن قسمت از فيلم را ديده بودند، روز بعد از نمايش فيلم، بيشتر از کودکان گروه کنترل که فيلم را نديده بودند، هنگام بازى اعمال خشن از خود بروز مىدادند. درواقع، کودکانى که آن قسمت را تماشا کرده بودند نسبت به کودکان ديگر، هفت بار بيشتر، اعمالى را که در زمرهٔ اعمال خشن دستهبندى شده بودند، مرتکب مىشدند. اين الگوى رفتارى در ميان پسران بيشتر از دختران و در تقليد پسربچهها از حرکات هنر پاور رنجرز آشکار بود.
|