دراينجا بهچهار نوع تأثير توجه مىکنيم. در هر مورد، آنها به فرآيند يا مکانيزم روانشناختى اشاره مىکنند که تصور مىشود بهواسطهٔ آن، خشونت به نمايش درآمده از طريق تلويزيون در ديدگاهها يا رفتار بينندگان دگرگونىهايى ايجاد مىکند. دربارهٔ ساز و کار پنجم، که به نام پالايش (احساسي) شناخته مىشود، در فصل آينده بحث مىشود، که به تأثيرات جامعهگرايانه تلويزيون بر رفتار کودکان مىپردازد.
|
|
|
|
براساس اين فرضيه، تماشاى خشونت از تلويزيون، مىتواند استفاده از خشونت در زندگى واقعى را براى بينندگان مشروع جلوه دهد، و اين کار را از طريق تحليل تدريجى تحريمهاى اجتماعى عليه رفتار خشن، که در حالت طبيعى باز داشتن از چنين رفتارهايى مؤثر واقع مىشوند، انجام مىدهد. پژوهش انجام شده تحت شرايط ساختگى آزمايشگاهي، اين فرضيه را حمايت کرده و نشان داده که ممکن است بينندگان بعد از تماشاى خشونت موجود در فيلم، بهخصوص اگر قبل از تماشاى آن در حالت روحى بدى باشند، برخورد خشنى از خود بروز دهند. اگرچه همانطور که بعد خواهيم ديد، تحقيقات آزمايشگاه از اين قبيل، مشکلاتى دارند که اعتبار اين شواهد را زير سؤال مىبرد.
|
|
در سالهاى اخير روش نظرى جديدى دربارهٔ ابن ايدهٔ بنيادين مطرح شده که چگونه ممکن است رفتار خشن در بينندگان بهواسطه خشونت پخش شده از تلويزيون تحريک شود. اين نظريه مىگويد زمانى که مردم عملى خشن را از طريق يک رسانه بهوضوح نظاره مىکنند، تفکر يا ايدههايى دربارهٔ خشونت، درآنها زنده مىشود که در يک دوره زمانى در آنها نهفته بوده است و زمانى که چنين ايدهاى فعال مىشود، ممکن است ديگر تفکرات مرتبط به آن را، از طريق فرآيندى که توجيه (Priming) ناميده مىشود، برانگيخته کند. به محض اينکه چنين تفکراتى به مغز خطور کند، مىتواند بر فرد تأثير بگذارد بهگونهاى که به روشهاى مختلف، رفتار خشونتبار از خود بروز دهد.
|
|
تحقيقات نشان داده است که ايدههاى تهاجمى و خشونتبار با تماشاى برنامههاى خشن فعال شود و آن نيز به نوبهٔ خود، ممکن است ديگر تفکرات تهاجمى را توجيه کند که مىتواند عواقب بدى در اين جهت داشته باشد و احتمال دارد مردم در شرايط اجتماعى مختلف از آن تقليد کنند.
|
|
|
براساس اين فرضيه، تماشاى مداوم خشونت از طريق تلويزيون، منجر به کم شدن پاسخ عاطفى به خشونت موجود در صفحهٔ تلويزيون و بهنوعى پذيرش هرچه بيشتر خشونت در زندگى واقعى مىشود. بحث به اينگونه است که اگر، بينندگان جوان اين برنامهها را به ميزان زياد تماشا کنند، بهوجود خشونت در برنامهها عادت مىکنند. نتيجه اين مىشود که تقاضا براى اشکال مطلقتر خشونت غيرواقعى افزايش مىيابد، چرا که بهنظر مىرسد آن خشونتهايى که بينندگان به آن عادت مىکنند لذت خود را از دست مىدهد و از اين رو تقاضا براى آن کم مىشود.
|
|
پژوهشگران اظهار نگرانى کردهاند که ممکت است قرار دادن کودمان در معرض خشونت فيلم به ميزان بسيار آنها را نسبت به خشونت موجود در زندکى واقعى بىتفاوت کند. اگرچه ساز و کارى که بهواسطهٔ ان حساسيتزدايى بروز مىکند، مشخص نيست، اين امکان وجود دارد که تماشاى خشونت، تحمل کودکان در برابر خشونت زندگى واقعى را افزايش دهد، چه از طريق طبيعى جلوه دادن چنين رفتارهايى و چه از طريق جزئى جلوه دادن خشونت موجود در زندگى واقعى با استفاده از مقايسهٔ اين دو بهعلاوه امکان دارد حساسيتزدايى بهواسطهٔ تقليل پاسخ عاطفى به خشونت، بعد از تماشاى خشونت در فيلم ظهور کند.
|
|
براى اثبات عملى تأثيرات حساسيتزدايى نسبت به خشونت تلويزيونى در کودکان، تلاش زيادى نشده است. پژوهشهايى هم که در اين جهت صورت گرفته يا دربارهٔ تأثير خشونت بر خلق و خوى خود بينندگان جوان در جهت مسئولانه عمل کردن بوده است (با تلاش برا ى متوقف کردن چيزى که آنها جنگ واقعى تلقى مىکنند) يا ميزان پاسخ عاطفى که نسبت به خشونت از خود نشان مىدهند.
|
|
براى مثال، دو مطالعه به اين مسئله پرداخته است که آيا تماشاى خشونت تلويزيونى هيچ تفاوتى در نحوهٔ پاسخگويى کودکان ۸ ساله، که شاهد دعواى واقعى دو کودک ديگر در اتاق بازى بودند، ايجاد مىکرد؟ آيا آنها نسبت به کودکانى که برنامهٔ غيرخشن تماشايى کرده بودند، امکان بيشتر يا کمترى داشت که بزرگترى را در جريان آن دعوا اقرار دهند؟ کمتر احتمال داشت در آن حادثه، جوانانى که برنامهٔ خشن تماشا کرده بودند مسئولانه عمل کنند و به دنبال کمک بزرگ تو باشند.
|
|
تحقيقات بيشتر نشان داده است که کودکانى که بالنسبه زياد تلويزيون تماشا مىکنند (بهطور متوسط ۲۵ ساعت در هفته)، نسبت به کودکانى که کمتر تلويزيون تماشا مىکنند (کمتر از ۴ ساعت در هفته)، برحسب سنجههاى فيزيکى تهييج عاطفي، خيلى کمتر در برابر خشونت تلويزيونى حساس بودند.
|
|
تأثيرات بيشتر حساسيتزدايى در شکلهاى گرافيکىتر خشونت، آشکار شده است، اگرچه اين تحقيق بهطور کلى به مردان جوان در اواخر دوران نوجوانى و اوايل بيست سالگى محدود شده است در اين پژوهش معلوم شد که قرار گرفتن مداوم در معرض فيلمهايى که خشونت را به تصوير مىکشند، فيلمهاى که اغلب در بسترى سکسى روى مىدهند، يعنى بسترى که زنانى قربانى مىشوند، ديدگاههاى مردانى که در سنين دانشگاهى قرار دارند، تحت تأثير قرار مىدهند، بهگونهاى که همدردى کمترى نسبت به قربانيان تجاوز جنسى احساس و در قضاوت خود دربارهٔ تجاوزگران اظهارات ملايمترى ابراز مىکنند.
|
|
تکرار قرار گرفتن درمعرض نمايشهاى گرافيکى خشونت فيلم، ممکن است بينندگان را وادارد که واکنشهاى عاطفى خود را با آن مطابقت دهند. امکان دارد موضوعات خشن، بهگونهاى نگريسته شوند که کمتر ناراحتکننده و کمتر ناخوشايند باشند و قربانيان بهتصوير کشده شده کمتر حقير شده به نظر برسند. اين دگرگونى شناختى در نحوهٔ قضاوت دربارهٔ يک فيلم، مىتواند بينندگان را به جهتى هدايت کند که ديگر جنبههاى فيلم را نيز دوباره ارزيابى کنند، به نحوى که آن فيلم کمتر اعصاب خردکن و حتى لذتبخش به نظر رشد. اين قضاوتهاى ادراکى و غکسالعملهاى احساسى دگرگون شده مىتواند درنهايت به ديگر قضاوتهايى که درباره قربانيان خشونت در جايگاههاى واقعىتر صورت مىگير، منتقل شود.
|