در عهد قاجاريه به چند سبک نثر دچار هرچ و مرج گرديد و سبکهاى گوناگون از آن بهوجود آمد؛ از آن جمله نشر کتابهاى خطى زيادى در ميان مردم که سابق بدان اشاره کردهايم ديگر تشويق دولت در تربيت اهالى و توجه علماء دين به ترقى و باسواد شدن خلق و امنيت و انتظامى که بعد از فتوحات آقا محمدخان و پادشاهى فتحعلى شاه در ايران بهوجود آمد.
|
|
ديگر فتوحات ناپلئون در اروپا و انقلاب بزرگى که به سبب نهضت اين مرد بزرگ از طرفى و مدافعات انگلستان در مقابل او چه در اروپا و چه در آسيا خاصه ايران و هند پيدا آمد بود، موجب شد که روابط ايران و اروپائيان از فرانسه و انگليس و روس روى به فزونى نهد و ايرانيان با جرايد و کتب اروپائى که به سبب رواج فن چاپ به حد وفور منتشر مىگرديد آشنا گردند.
|
|
ديگر جنگ ايران و روس و اصلاحاتى که قبل و بعد از اين محاربات از طرف ناصحان و مشاوران اروپائى پيشنهاد دولت شده بود، و پى بردن ايران پس از شکست و معاهدهٔ ترکمانچاى به اينکه بايد به اصول تمدن جديد بگرود و معارف و نظام را سر و صورت تازه و به قاعدهاى بدهد و بر اثر احساس اين نکته عباس ميرزا نايبالسلطنه و وليعهد ايران که جوانى با فهم و طنخواه بود مصمم گرديد که شاگردانى براى آموختن برخى علوم و فنون جديد به فرنگستان بفرستد.
|
|
| رفتن نخستين دستهٔ دانشآموزان به اروپا
|
|
در باب رفتن نخستين دستهٔ دانشآموزان به اروپا روايات جسته گريخته زياد است، درستتر از همه سفرنامهٔ ميرزاصالح شيرازى است که به خط خود او نزد نگارنده موجود مىباشد، که روزبهروز از روز جمعه دهم جمادىالاخرى ۱۲۳۰ هجرى مطابق نوزدهم آپريل ۱۸۱۰ مسيحى که از تبريز از راه روسيه حرکت کرده است تا روز ۱۹ ربيعالاول مطابق ۶ جنورى ۱۲۳۴ هجرى که از راه استامبول وارد ارزروم و از روم به مقصد ايران حرکت کرده، به قيد کتابت آورده و مدت سه سال و نه ماه و بيست روز که با رفقا در لندن يا خارج لندن مشغول تحصيل بودهاند در کمال خوبى شرح داده است.
|
|
خلاصه اين است که حسبالامر نايبالاسلطنه ابتدا در حدود ۱۲۲۵ ميرزا حاج باباى افشار جهت تحصيل به لندن رفته بود، و در سنهٔ ۱۲۳۰ نيز عباس ميرزا نايبالاسلطنه ميرزا صالح شيرازى را که مردى بالنسبه مسن (۱) بوده براى ياد گرفتن زبان انگليسى و فرانسه و لاتين و حکمت طبيعى به لندن مىفرستد، اين شخص گويا اندکى زبان انگليسى مىدانسته و سه سال مترجم و پيشکار ميجر دارسى به خرج دولت ايران عازم لندن شده است (۲) ـ ديگر ميرزا جعفر مهندس خلف ميرزا تقى وزير تبريزى براى تکميل هندسه، و ميرزا جعفر طبيب براى طب، و محمدکاظم و اوستاد محمدعلى چخماقساز مستخدم جبهخانهٔ دولتى براى فن جبهخانه و ميزا رضا نام همه از رفقاى ميرزا صالح بودهاند که به سر پرستى کولونل دارسى (يا باروت صاحب از فرط بدخلقى يا بدجنسي!) به خرج دولت ايران به سالى هر نفرى پانصد اشرفى که آن روز قريب به دويست گينهٔ انگليسى مىشده است به لندن اعزام شده بودند.
|
|
(۱) . گويد ريش من زرد و سفيد و سياه است و رنگ مىبسته است.
|
|
(۲) . مرحوم تربيت او را از اعضاء هئيت سفارت فوقالعادهٔ ايران به لندن شمرده است و گويد قديمىترين جرايد فارسى را در عهد محمد شاه او نشر کرد و نمونهاى از آن مورخهٔ محرم ۱۲۵۳ در شماره ۳ کاوه سال اول درج شد (کاوه سال دوم دورهٔ جديد شمارهٔ ۴).
|
|
از اين کتاب نفيس که محتوى منازل و مراحل بين راه و تاريخ هر کشور خاصه قضاياى ناپلئون و آتشسوزى شهر مسکو که هنوز به ترميم خرابى حريق آنجا مشغول بودهاند. و تاريخ فرانسه و انگليس و عثمانى و اطلاعات زياد از لندن و کمبريج و غيره مىباشد ـ و از سرگذشت تحصيل خود و رفقاى خمسه و بدبختىهائى که دچار شدهاند چنين برمىآيد که دولت انگليس تعهد کرده بود اين عده را در مدارس دولتى به درس و تحصيل صناعت بگمارد و حتى خود هم کمک خرجى به آنان بدهد و وسايل ترقى آنان را فراهم سازد، ولى بعد از حرکت کردن آنان و ورود به لندن دولتيان انگليسى از اين حرکت پشيمان شدهاند، مستر موريه سفير انگليس از ايران به موريه برادر خود و به دولت نوشته است که اينها بىميل و اجازهٔ دولت و بنا به ارادهٔ کولونل دارسى آمدهاند، دارسى به آنها مىگويد بايد از دولت سفارش براى شما برسد ـ ميرزا صالح مىگويد قائممقام خواست سفارش و مکتوب رسمى بنويسد و تو مانع شدى که ضرورت ندارد و من کار آنان را راه مىاندازم حال چنين مىگوئي... و از اهمالها که در نتيجهٔ آن اوستاد محمدعلى بيست ماه بيکار ماند و کونول دارسى به امروز و فردا او و ديگران را سرگرداند ـ و ديگر اشکالها حضرات به تنگ آمدند و خود هر يک بهوسيلهٔ خصوصى به تحصيل پرداختند و سرجان مالکم مورخ بىاندازه به آنان محبت کرد، و سرگور اوزلى هم در اواخر با آنان همراهى و راهنمائى نمود ـ ولى دولت انگليس کارى نکرد.
|
|
معذلک اين جماعت محکم بهکار چسبيدند تا آنکه مأمورين انگليسى مقيم تبريز بر ضد آنان بناى ضرب گرفتن و بدگوئى را گذاردند و مکاتيبى هم از لندن به عباس ميرزا مىرسد که اينان به هرزگى مشغولند، به اين عمل بعد از سه سال و هشت نه ماه که ميرزا ابوالحسن به سفارت انگلستان مأمور گرديده بود اين دسته و ميرزا حاج بابا با تحصيلات نيمه تمام از راه استامبول و ارزروم به ايران بازگشتند فقط ميرزا جعفر طبيب به شفاعت سرگور اوزلى براى تکميل طب در لندن بماند.
|
|
در اين سفرنامه از محمدکاظم حکاک نامى نيست، برعکس از ميرزا رضا نام که اول از او ذکرى نبود نام مىبرد و نيز معلوم مىدارد که در لندن از مسترواتس نام طريق ساختن مرکب چاپ را آموخته، فرانسه را نزد مستربالفور خوانده لاتين و انگليسى و علوم طبيعى را نزد مسترجان کرات خوانده، و هفتهاى سه ليره و نيم اجرت تحصيل و اطاق خواب با او قرار داده، و نيز در نزد مستربست کشيش لاتين خوانده و هر سه روز يک ليره به او مىداده و قبل از همه انگليسى را نزد مسترشکسپير مىخوانده و شش روز هشت ليره به او مىداده است... ميرزا صالح وقتى که از دست دارسى و بىمهرى دولت بريتانيا و بدگوئى انگلستان مقيم تبريز ناله مىکند مىگويد: در لندن به توسط يکى از معلمين خود وارد جمعيت 'فراماسون' شده است و شايد مختصر پيشرفتى که در مدت توقف بوده است ظاهراً نخستين ايرانى که وارد فراماسون شد او بوده است.
|