موضوع مهاجرت بهطور عمده از آغاز دهه شصت ميلادى مورد توجه کشورها قرار گرفت. زيرا اين دهه توسط سازمان ملل متحد بهعنوان اولين دهه توسعه اعلام شد و کشورهاى توسعه نيافته و کمتر توسعه يافته سعى کردند تا با تمام تلاش به توسعه صنعتى دست يابند. اين گروه از کشورها سعى داشتند الگوى کشورهاى صنعتى را در کشور خود پياده کنند و اعتقاد آنها بر اين بود که نيروى اضافى بخش کشاورزى را بايد به بخش صنعت منتقل کرده و با توسعه صنعتى، ساير بخشهاى اقتصادى نيز توسعه پيدا خواهد کرد.
اين فريبها عامل اصلى مهاجرت روستائيان به شهرهاى بزرگ شد. دهقانان بيکار و کمکار زمينهاى خود را رها کرده براى پيوستن به توسعه صنعتى راهى شهرهاى بزرگ شدند و بهعنوان کارگر کارخانهها مشغول کار شدند.
يک دهه گذشت و دهه دوم توسعه از سال ۱۹۷۰ شروع شد و سياستگذاران و برنامهريزان در کشورهاى کمتر توسعه يافته پى بردند که اين راهبرد براى آنها توسعه صنعتى بهوجود نياورد، البته نتايج حاصله قابل قبول بود. اما فوايد اصلى توسعه بهدست نيامده اين روند دو مشکل اساسى را بهوجود آورد:
۱. بيکارى و کمکارى و کاهش توليد در بخش کشاورزى
۲. گسترش بيکارى در شهرها
سيل ورود مهاجران به مناطق صنعتى نه تنها تغيير کيفى در زندگى مهاجران بهوجود نياورده بلکه آنها در شهرهاى بزرگ با فقر، آسيبهاى اجتماعى، روى آوردن به مشاغل کاذب، سردرگمى، از خود بيگانگى و سرانجام نشان دادن خشم در جامعه، بهويژه در شهرکهاى حاشيهاى شهرهاى بزرگ مواجه بودهاند.
مهاجرت و چگونگى توزيع جمعيت در داخل کشور يکى از مهمترين عواملى است که سياستگذران اقتصادى ـ اجتماعى جامعه براى نظم و جهت دادن به جابهجائىهاى جمعيتى و نيز هدايت جمعيت بهسوى قطبهاى اقتصادى به آن توجه دارند. در زمينه بررسىهاى دموگرافيک نيز، تحقيق درباره تغييرات حاصل از مهاجرت در جمعيت هر منطقه ضرورى است. ردهبندى مهاجرت جمعيت ابعاد مختلفى دارد. از جمله آنکه مهاجرت ممکن است در داخل مرزهاى يک کشور يا بين کشورهاى مختلف باشد، چنانچه جابهجائى جمعيت در داخل مرزهاى جغرافيائى يک کشور باشد به آن مهاجرت داخلى و اگر بين کشورها باشد به آن مهاجرت خارجى اتلاق مىشود. برنامهريزان و سياستگذاران نگرشها متفاوتى را در مورد مهاجرت ارائه کردهاند. اما به نظر مىرسد ديدگاهها جنبهٔ ريشهاى و ساختارى نداشته و مهاجرتهاى روستائى - شهرى از ديدگاه بيشتر آنها يک معضل اجتماعى خطرناک به حساب آمده است و اعتقاد دارند که هر چه زودتر بايد اين معضل اجتماعى از بين برود.
بايد توجه کرد که روند مهاجرت را نمىتوان از بين برد با توجه به اين مسئله که اين روند گاهى کند و گاهى پرشتاب است. موضوع حائز اهميت ويژگىهاى مهاجرت و مهاجران در جوامع مختلف مىباشد مثلاً ويژگى سن، سن مهاجران در مهاجرت در بين جوانان رو به افزايش مىباشد در حالىکه در کشورهاى توسعه يافته مهاجرت عمدتاً در ميانسالى انجام مىگردد. ويژگى ديگرى نيز مانند عوامل اجتماعى - اقتصادى نيز باعث ايجاد اختلافات و نابرابرى سطح زندگى بين جمعيت شهرى و روستائى مىشود. توزيع نامتعادل زمين و بهرهبردارى از آن و ساختار سرمايه و بازار از ديگر عوامل مؤثر بر آن بهشمار مىآيند.
در کشورهاى صنعتى که توسعه اقتصادى خود را از قرون گذشته آغاز کردهاند مرحله حاد مهاجرتهاى روستا - شهرى را پشت سر گذاشتهاند يا دست کم از شدت آن کاسته شده است. اما بسيارى از جوامع در حال توسعه در مراحل اوليه اين روند قرار دارند بهطورى که يکى از مشخصات جمعيتى کشورهاى در حال توسعه در دهههاى اخير مهاجرت روستائيان به شهر و رشد سريع جمعيت شهرى است. ارقام مربوط به رشد جمعيت روستائى به هيچوجه قابل مقايسه با نرخ رشد جمعيت شهرى نيست و در برخى از کشورها حتى با رشد منفى مواجه شدهاند.
در ايران اين مسئله باعث کاهش جمعيت روستائى به نفع جمعيت شهرى شده است و علاوه بر آن مناطق روستائى کشور که تا اين اواخر محل توليد بنيانهاى اقتصادى محسوب مىشوند در دهههاى اخير بهخاطر تخليه نيروهاى فعال جمعيت، توان توليد را از دست دادهاند و ساکنين آنها را کسانى تشکيل مىدهند که بهخاطر کهولت و از کارافتادگى قادر به ادامه کار نبوده و يا زنان و کودکانى هستند که مردان آنها قادر به تهيه مسکن در مراکز شهرى نيستند تا در آنجا بهصورت خانواده زندگى کنند و در نتيجه در روستا باقى ماندهاند. جدول جمعيت شهرى و روستائى نشان مىدهد که جمعيت روستائى کشور در دهههاى گذشته نسبت به کل جمعيت از رشد کمترى برخوردار بوده و نسبت روستانشينى سير نزولى داشته است. جمعيت روستائى اگرچه در سال ۱۳۳۵ حدود ۶/۶۸ درصد از کل جمعيت را تشکيل مىداد، ولى عدد خالص جمعيت روستائى ۱۳ ميليون نفر بوده که اين نسبت و تعداد جمعيت در سال ۱۳۷۵ به ۷/۳۸ درصد و حدود ۲۳ ميليون نفر بالغ گشت، جمعيت روستائى نسبت به سال ۱۳۳۵ حدود ۸/۱ برابر افزايش يافته است ولى امکانات زيستى و اقتصادى لازم براى اين جمعيت با ميزان توسعهٔ کلى جامعه هماهنگى نداشته است. اما جمعيت شهرى نسبت به سال ۱۳۳۵ حدود ۸/۳ برابر در سال ۱۳۷۵ افزايش داشته است و مطابق آن شهرهاى جديد ساخته شده، شهرکهاى اقمارى بهوجود آمده و مشاغل متناسب، راهها، فرودگاهها، تأسيسات علمى و فرهنگى و اقتصادى براى جمعيت شهرى مهيا شد. و به همين دليل شهرها مهاجرپذير و روستاها مهاجرفرست شدهاند. اين روند مهاجرتى در دهه ۱۳۴۵ - ۱۳۵۵ پس از اصلاحات ارضى سال ۱۳۴۱ شدت گرفت يکى از علل افزايش جمعيت روستائيان در دهه ۱۳۵۵ - ۱۳۶۵ را مىتوان مهاجرت افغانها به ايران و سکونت آنان در روستاهاى شرقى کشور دانست.
جدول جمعيت شهرى و روستائى
سال سرشمارى
کل جمعيت
جمعيت شهرى
درصد
جمعيت روستائى
درصد
۱۳۳۵
۱۸،۹۵۵،۰۰۰
۵،۹۵۴،۰۰۰
۳۱،۴
۱۳،۰۰۰،۰۰۰
۶۸،۶
۱۳۴۵
۲۵،۷۸۹،۰۰۰
۹،۷۹۴،۰۰۰
۳۸،۰
۱۵،۹۹۵،۰۰۰
۶۲
۱۳۵۵
۳۳،۷۰۸،۰۰۰
۱۵،۸۵۵،۰۰۰
۴۷،۰
۱۷،۸۵۳،۰۰۰
۵۳
۱۳۶۵
۴۹،۴۴۵،۰۰۰
۲۶،۸۴۵،۰۰۰
۵۴،۳
۲۲،۶۰۰،۰۰۰
۴۵،۷
۱۳۷۰
۵۵،۸۳۸،۰۰۰
۳۱،۸۳۸،۰۰۰
۵۷،۰
۲۳،۹۹۹،۰۰۰
۴۳
۱۳۷۵
۶۰،۰۵۵،۰۰۰
۳۶،۸۱۸،۰۰۰
۶۱،۳
۲۳،۲۳۷،۰۰۰
۳۸،۷
طبق جدول جمعيت شهرى و روستائى طى سالهاى ۱۳۷۵-۱۳۶۵ تعداد ۷۷۰/۷۱۸/۸ نفر از محل سکونت خود مهاجرت کردهاند و در مکان ديگرى ساکن شدهاند که از افراد فوق ۸۶۵/۴۳۵/۸ نفر داخل در داخل کشور جابهجا شدهاند (برخى بين استانهاى کشور و برخى در داخل استانها) و تعداد ۳۳۱/۲۳۸ نفر از خارج از کشور به داخل کشور مهاجر داشتهاند. استانهائى که بيشترين مهاجران را داشتهاند را مىتوان، تهران، خوزستان، اصفهان و کمترين استانهاى مهاجرپذير کهکيلويه و بويراحمد، چهارمحل بختيارى، بوشهر و... را مىتوان نام برد.