|
نظریهٔ روانکاوی، شخصیت را از دیدگاهی کاملاً متفاوت از دو نظریه قبل مینگرد. هم نظریهٔ صفات و هم یادگیری اجتماعی، هر دو بر شخصیت اجتماعی تأکید داشته و در مقام نخست به رفتار توجه دارند. برعکس، نظریههای روانکاوی با مطالعهٔ شخصیت خصوصی سروکار دارند، یعنی انگیزههای ناهشیاری که رفتار را هدایت میکنند. در این نظریهها رشد شخصیت نیز مورد توجه است. نظریههای فروید که بر ۵۰ سال درمان بیماران مبتلا به اختلالات هیجانی استوار است ۲۴ جلد کتاب را به خود اختصاص میدهد که آخرین آنها، خلاصهٔ روانکاوی به سال ۱۹۴۰، یکسال پس از مرگ او منتشر شده است. ما در اینجا تنها به ذکر خلاصهٔ بسیار کوتاهی از نظریهٔ فروید در زمینهٔ شخصیت اکتفاء میکنیم.
|
|
|
|
|
فروید ذهن انسان را به کوه یخ شناوری تشبیه میکرد که بخش کوچک آن که بر سطح آب نمایان است نمودار تجارب هشیار، و بخش بسیار بزرگ زیرین آن نمودار ناهشیار است، یعنی انبار تکانهها، شهوات و خاطرات غیرقابل دسترس که بر افکار و رفتار ما تأثیر میگذارند. این بخش ناهشیار ذهن آدمی بود که فروید با استفاده از روش تداعی آزاد به کندوکاو در آن پرداخت.
|
|
براساس این روش از شخص خواسته میشود هر چه را که به ذهن هشیارش میرسد، هر چند مسخره و پیش پا افتاده هم به نظر آید، بیان کند. از راه تحلیل تداعیهای آزاد، از جمله یادآوری رؤیاها و خاطرات دوران کودکی، فروید سعی داشت بیمارانش را از انباشتههای ناهشیار ذهنشان آگاه کند و به این وسیله عوامل بنیادی شخصیت را آشکار سازد.
|
|
|
فروید معتقد بود که شخصیت از سه نظام عمده تشکیل شده است، که عبارتند از نهاد (id)، خود (ego)، و فراخود (superego). هر یک از این نظامهای کارکردهای خاص خود را دارند لیکن از راه تعامل با یکدیگر است که به رفتار انتظام میبخشند.
|
|
- نهاد:
|
نهاد ابتدائیترین بخش شخصیت است که در نوزاد وجود دارد و بعدها خود و فراخود را آن منشعب میشوند. نهاد از تکانهها یا سائقههای زیستی نظیر نیاز به غذا، آب، دفع فضولات بدن، اجتناب از درد و گرایش به لذت جنسی تشکیل میشود. فروید معتقد بود که پرخاشگری نیز یک سائق اساسی زیستی است. نهاد در پی ارضاء فوری این تکانهها است. نهاد همچون کودکان خردسال براساس اصل لذت عمل میکند، یعنی کوشش دارد که بدون اعتناء به مقتضیات از درد بگریزد و لذت کسب کند.
|
|
- خود:
|
کودکان در سنین پائین میآموزند که تکانههای آنان همیشه نمیتوانند فوراً ارضاء شوند. در مقابل گرسنگی باید پایداری کرد تا غذا آماده شود؛ ارضاء حاصل از دفع فضولات باید تا رفتن به دستشوئی به تأخیر بیفتد؛ و بعضی از تکانهها مانند زدن دیگران و یا بازی با آلت تناسلی با تنبیه روبهرو میشود. همراه با پیشرفت یادگیری کودک در زمینه توجه به مقتضیات واقعیت. بخش جدیدی در شخصیت، بهنام خود بهوجود میآید. خود از اصل واقعیت تبعیت میکند، یعنی اینکه ارضاء تکانهها تا هنگام فراهم آمدن شرایط مناسب باید به تأخیر بیفتد. برای مثال، خود با در نظر گرفتن دنیای واقعی، ارضاء تکانههای جنسی را تا فراهم شدن شرایط مطلوب به تأخیر میاندازد. خود در واقع 'مدیر اجرائی' شخصیت است زیرا او است که تصمیم میگیرد چه فعالیتهائی مناسب است و کدام تکانههای نهاد باید ارضاء گردد و به چه شیوهای. خود بین خواستههای نهاد و واقعیات جهان و مقتضیات فرا خود میانجیگری میکند.
|
|
- فراخود:
|
بخش سوم شخصیت یعنی فراخود معروف بازنمائیهای درونی شده آن دسته از ارزشها و اخلاقیات جامعه است که توسط والدین و افراد دیگر به کودک آموخته میشود. فراخود در واقع همان وجدان فرد است و دربارهٔ درست یا غلط بودن اعمال فرد داوری میکند. نهاد در جستجوی لذت است، خود به آزمون واقعیت میپردازد و فراخود درگیر کمالطلبی است فراخود در جریان واکنشهای کودک به پاداشها و تنبیهات والدین بهوجود میآید و دربردارندهٔ وضعیتهائی است که کودک به خاطر آنها یا تنبیه و سرزنش شده و یا پاداش دیده است.
|
|
در آغاز، والدین رفتار کودکان را مستقیماً از راه پاداش و تنبیه کنترل میکنند. با تنیده شدن معیارهای والدین در فراخود، رفتار در کنترل خود کودک درمیآید. از آن پس کودکان دیگر به کسی نیاز ندارند که به آنها بگوید دزدی عمل خطائی است زیرا حالا این فراخود است که خطا بودن چنین عملی را به وی گوشزد میکند. تخلف از معیارهای فراخود و حتی میل به چنین تخلفی، ترس از دست دادن محبت پدر و مادر را در کودک برمیانگیزد. طبق نظر فروید این اضطراب جنبهٔ ناهشیار دارد و هیجانی که هشیارانه احساس میشود احساس گناه است. اگر معیارهای والدین خشک و بیانعطاف باشد کودک ممکن است مملو از احساس گناه شود و تمام تمایلات پرخاشگری و جنسی خویش را بازداری نماید. برعکس، فردی که در او معیارهائی برای رفتار جامعهپسندانه بهوجود نیامده، به بازدارندههای رفتاری معدودی دسترسی دارد و ممکن است رفتارهای خودکامه و قانونشکنانهٔ فراوانی در او دیده شود. در مورد اینگونه افراد گفته میشود که فراخود ضعیفی دارند.
|
|
گاهی هر سه عنصر شخصیت در برابر هم قرار میگیرند، به این معنا که خود ارضاء خواستههای فوری نهاد را به تعویق میاندازند و فراخود، به این علت که رفتار غالباً با معیارهای اخلاقی آن نمیخواند، به مبارزه با هر دو عنصر دیگر برمیخیزد. لیکن در افراد به هنجار غالباً این سه بخش با یکدیگر همکاری دارند و ظهور رفتار یکپارچه را میسر میسازند.
|
|
|
فروید بر این باور بود که تعارض بین تکانههای نهاد (غرایز اولیهٔ جنسی و پرخاشگری) و تأثیرات بازدارندهٔ خود و فراخود منبع انگیزشی اغلب رفتارها است. از آنجا که جامعه ابراز آزادانهٔ پرخاشگری و رفتار جنسی را محکوم میکند لذا اینگونه تکانهها نمیتوانند بلافاصله و بلاواسطه ظاهر شوند. کودکان در همان نخستین سالهای زندگی میآموزند که نباید در ملاء عام با آلت تناسلی خود بازی کنند و یا برادر و خواهر خود را کتک بزنند. آنها سرانجام محدودیتهای موردنظر والدین را در زمینهٔ ارضاء تکانههای خویش درونی میسازند و از این راه فراخود در آنان شکل میگیرد. هر چه بازداریهای جامعه (و یا نمایندگان آن یعنی والدین) در مورد ابراز تکانهها بیشتر باشد امکان پیدایش تعارض بین سه بخش شخصیت نیز بیشتر میشود.
|
|
تمایلات نهاد نیروهای قدرتمندی هستند که باید بهنحوی جلوهگر شوند و جلوگیری از تجلی آنها موجب از بین رفتن آنها نمیشود. تمایل به انجام کاری که تنبیه به دنبال دارد اضطرابآور است. یکی از راههای کاهش اضطراب، ابراز تکانهها بهصورت مبدل است تا به این وسیله فرد از تنبیه جامعه و نکوهش فراخود در امان بماند. برای مثال، تکانههای پرخاشگری ممکن است از راه جابهجائی در مسابقات اتومبیلرانی و با مبارزات سیاسی جلوهگر شوند.
|
|
روش دیگری برای کاهش اضطراب عبارت از راندن تکانهها از حیطهٔ هشیاری به حوزهٔ ناهشیاری ذهنی است. اینگونه روشهای کاهش اضطراب که به مکانیسمهای دفاعی (defense mechanisms) معروف هستند شیوههائی برای دفاع از خویشتن در مقابل اضطراب دردناک محسوب میشوند. اما این مکانیسمها هیچگاه تنش را بهطور کامل برطرف نمیکنند، و در نتیجه، باقیماندهٔ اضطراب ممکن است بهصورت عصبانیت و بیقراری ظاهر گردد که به گفتهٔ فروید تاوان بهرهمندی از تمدن است. براساس این فرض، جامعهای که هیچ نوع محدودیتی برای ابراز غرایز نهاد قائل نباشد مردمانی کاملاً رها از اضطراب و تنش بهوجود میآورد. لیکن چنین اجتماعی احتمالاً دوامی نخواهد داشت. بهخاطر سعادت جمع، همهٔ جامعهها مجبور هستند محدودیتهائی برای رفتار فرد قائل شوند.
|
|
مکانیسمهای دفاعی اساس نظریهٔ فروید دربارهٔ رفتار نابهنجار است که در مبحث تعارض و فشار روانی به تفصیل بررسی خواهد شد. در اینجا فقط متذکر میشویم که افراد از لحاظ تعادل بین نهاد و خود و فراخود و دفاعهائی که برای مقابله با اضظراب بهکار میبرند تفاوتهائی با یکدیگر دارند. شیوهٔ برخورد هر فرد با یک موقعیت مسئلهزا منعکسکنندهٔ راه و روش وی برای کنار آمدن با خواستههای تعارضآفرین نهاد و خود و فراخود است.
|