سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

در رثاء امام شهاب الدین ابوالفضائل شروانی


سر چه سنجد که هوش می بشود    تن چه ارزد که توش می بشود
دلم از خون چه خم به جوش آمد    جان چو کف زد به دوش می‌بشود
منم آن بید سوخته که به من    دیده راوق فروش می بشود
چون گریزد دل از بلا؟ که جهان    بر دلم تخته پوش می بشود
من ز گریه نه‌ام خموش ولیک    مرغ جانم خموش می بشود
ساقی غم که جام جام دهد    عمر در نوش نوش می بشود
بختم آوخ که طفل گرینده است    که به هر لحظه زوش می بشود
طفل بد را که گریه‌ی تلخ است    به که در خواب نوش می بشود
خواب آشفته دیده بودم دوش    حالم امشب چو دوش می بشود
دلم از راه گوش بیرون شد    بیم آن بد که هوش می بشود
نه به دل بودم این سخن نه به گوش    که دل از راه گوش می بشود
آه کز مردان امام شهاب    آه من سخت کوش می بشود
ای دریغ ای دریغ چندان رفت    کسمان پرخروش می بشود
تف آه از دلم سرشته به خون    سبحه سوز سروش می بشود
به وفاتش امام انجم را    ردی زر ز دوش می بشود
داغ بر دل زیاد خاقانی    گر ز دل یاد اوش می بشود


همچنین مشاهده کنید