جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست


مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست    هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست
چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم    که یاد می‌نکند عهد آشیان ای دوست
گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت    به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست
دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست    بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست
تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود    هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست
جفا مکن که بزرگان به خرده‌ای ز رهی    چنین سبک ننشینند و سرگران ای دوست
به لطف اگر بخوری خون من روا باشد    به قهرم از نظر خویشتن مران ای دوست
مناسب لب لعلت حدیث بایستی    جواب تلخ بدیعست از آن دهان ای دوست
مرا رضای تو باید نه زندگانی خویش    اگر مراد تو قتلست وارهان ای دوست
که گفت سعدی از آسیب عشق بگریزد    به دوستی که غلط می‌برد گمان ای دوست
که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار    ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست


همچنین مشاهده کنید