شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید


لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید    شکرستان ترا قفل ز در بگشاید
غمزه را بخش اجازت که به خنجر بکند    دیده‌ای کو به تو گستاخ نظر بگشاید
ره نظارگیان بسته به مژگان فرما    که به یک چشم زدن راه گذر بگشاید
در گلویم ز تو این گریه که شد عقده‌ی درد    گرهی نیست که از جای دگر بگشاید
شب مارا به در صبح نه آن قفل زدند    که به مفتاح دعاهای سحر بگشاید
همه را کشت، بگویید که با خاطر جمع    این زمان باز کند تیغ و کمر بگشاید
راه تقریب حکایت ندهی وحشی را    که مبادا گله را پیش تو سر بگشاید


همچنین مشاهده کنید