شنبه, ۲۶ خرداد, ۱۴۰۳ / 15 June, 2024
مجله ویستا
آزمایش پیچیدگیها
اين هربارت (Herbart) بود که اصطلاح پيچيدگى را براى پيچيدگىهاى روانى که شامل فرآيندهاى بيش از يک حس است را رواج داد. براساس اين تعريف روش 'چشم' و 'گوش' (Eye And Ear Method) ستارهشناسان نوعى پيچيدگى محسوب مىشد و ونت اصطلاح هربارت را براى آزمايشهاى روانشناسى نخستين بار در سال ۱۸۶۳ براساس کشفيات ستارهشناسان بهکار برد. |
از همان اوايل مقدارى علاقهمندى براى توجيه و تبيين فيزيولوژى روان تفاوتهاى فردى در ارتباط با امر مشاهده نشان داده شد. بيسل خود اين موضوع را در سال ۱۸۲۲ مورد بحث قرار داد: 'اگر فرض کنيم که برداشت چشم و گوش از عوامل بيرون را نمىتوان در يک لحظه با يکديگر مقايسه نمود و اينکه دو مشاهدهگر از زمانهاى متفاوت براى دريافت يک محرک برخوردار هستند، لذا از اينجا تفاوتى بين دو مشاهدهگر نشأت مىگيرد و بهعلاوه اختلاف بيشتر هم خواهد بود اگر يک مشاهدهگر از چشم به گوش و يا از گوش به چشم مشاهدات خود را تغيير دهد. اينکه مشاهدات متفاوت موجب تغيير اين تفاوتها مىگردد، نبايد زياد تعجبآور باشد اگر چنانچه فرض کنيم که شايد تأثير بريکى از دو حس به تنهائى بلافاصله توسط آن حس درک مىگردد، و اينکه ورود تأثير ثانوى اختلالى ايجاد مىنمايد که برحسب ماهيت عامل تأثير گذارنده فرق مىکند.' |
در اينجا پايه نظريه اولويت ورود (Prior Entry) ايجاد شد که بعدها بهصورت دکترين قابل قبولى در روانشناسى درآمد. اگر زمان مشاهدهٔ يک واقعهٔ طولانىتر توسط بعضى از مشاهدهگران در مقايسه با ديگران ضبط شده است پس در اينجا تأخيرى در مشاهدهاى که ديرتر ضبط گرديده وجود دارد. ولى چون مشاهدات متفاوت بايد اساساً داراى مکانيزم مشابهى باشند، پس شايد که تأخير در واقع در هر دو مورد رخ داده و فقط در يکى بيش از ديگرى تأخير صورت گرفته است. مسئله عمده در اينجا مسئله علت (Cause) و مکان (Locus) تأخير است. اکثر کسانى که در سال ۱۸۲۲ راجع به اين قضيه مىانديشيدند، معتقد بودند که انتقال تکانههاى عصبي، آنى و بىدرنگ صورت مىگيرد و ليکن، بعدها معلوم شد که انجام جريانات روانى وقتگير است. بنابراين بيسل مکان زمان را در روان دانست و معتقد بود که هنگامى به وقوع مىپيوندند که بخواهيم 'يک برداشت را به برداشت ديگر منتقل کنيم.' |
ولى نيکولاى ستارهشناس ديگرى در سال ۱۸۳۰ باور داشت که تأخير ممکن است در اعصاب و يا حداقل در زمان بازتاب براى چشم و گوش رخ دهد. او نوشت که به عقيده من بعيد مىرسيد که اين موضوع علتى غير از تفاوتى که بين افراد در بازتابهاى روانى ناشى از تأثيراتى که بر چشم و گوش وارد مىشود، داشته باشد. بنابراين معتقد هستيم که در يک فرد مثلاً بازتاب روانى از چشم زودتر از بازتاب روانى از گوش رخ مىدهد و يا بهعبارت ديگر در يک فعاليت مشترک بر يک شيء واحد که موضوع رويکرد هر دو حس در يک فرد است، ديدن زودتر از شنيدن انجام مىگيرد، در حالىکه در فرد ديگر هر دو اين بازتابها با فاصله و تفاوت کمترى انجام مىشوند و يا همزمان رخ داده و يا حتى بهترتيب مخالفى صورت مىپذيرد. (بدين معنى که بازتاب از چشم ديرتر از بازتاب گوش پديدار مىشود.) |
بدين ترتيب پديده مذکور کاملاً و يک صدا توجيه شد. متعاقب اين امر چنين نتيجه گرفته شد که ارتباط متضاد بين دو عضو هشيارى (Consciousness) کاملاً آنى و بلادرنگ صورت نمىگيرد. |
اين احتمال وجود دارد که منظور نيکولاى اين نبوده است که تأخير در عصب صورت مىگيرد زيرا او از 'بازتابهاى رواني' سخن بهميان آورد ولى به هر تقدير يوهانس ميولر چنين استنباطى از گفتههاى او کرد. همانطور که قبلاً اشاره کرديم ميولر معتقد بود که هدايت تکانههاى عصبى عملاً آنى و بلادرنگ است. از اينروى او پس از نقل قول از نيکولاى در سال ۱۸۳۴ به اين نکته اشاره کرد که تأخير ممکن است بهعلت زمان لازمى باشد که مرکز حسى مغز براى درک آنچه که از خارج برداشت کرده نياز داشته باشد. |
او چنين نوشت که 'اين کاملاً روشن است که مرکز حسى دو تأثير را بلادرنگ با يک تشخيص برابر درک نمىکند و اگر چند محرک همزمان بر عصب تأثير وارد آورند مرکز حسى فقط يکى را پذيرفته و يا اينکه آنها را به ترتيب ادراک مىنمايد. بنابراين زمانى که هر دو، شنوائى و بينائى به طرف يک شيء متمرکز گردند، الزاماً ابتدا شنيده و بعد ديده مىشود. ولى فاصه زمانى بين دو ادراک توسط مرکز حسى در بعضى از افراد ممکن است بيشتر از ديگران باشد، بدين معنى که بعضى از اشخاص تأثيرات بيرونى را سريعتر دريافت کرده و از آن آگاهى پيدا مىکنند در حالىکه ديگرى مدت زمان طولانىترى را صرف اينکار مىنمايد.' |
در سال ۱۸۵۰ نظريه ميولر راجع به آنى بودن عمل اعصاب توسط روش اندازهگيرى سرعت تکانه عصبى هلمهولتز رد شد، ليکن اين نظريه همچنان بهعنوان اساس روانشناسى پيچيدگىها توسط وونت تداوم پيدا کرد، کشف هلمهولتز که در همان سال، کامل شدن کرونوگراف را باعث شد راه را براى تبيين واحدى از معادله شخصى مطلق که بستگى به هيچچيز غير از زمان واکنش نداشت، هموار نمود. اگر هدايت تکانه عصبى حتى از سرعت صدا نيز کندتر است، بنابراين زمان واکنش را مىتوان براساس ساختار فيزيولوژيکى اعصاب توجيه نمود و نيازى به توجيه مبهم جريانات روانى وجود ندارد. |
همچنین مشاهده کنید
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ویزای تضمینی ایتالیا کانادا
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم سعید جلیلی علیرضا زاکانی قالیباف محمدباقر قالیباف مصطفی پورمحمدی ریاست جمهوری
تهران قتل سیل آموزش و پرورش شهرداری تهران هواشناسی جاده چالوس سیلاب چالوس وزارت بهداشت سازمان هواشناسی پلیس
خودرو عید قربان همستر کامبت دولت سیزدهم بورس قیمت دلار قیمت خودرو یارانه قیمت طلا چین حقوق بازنشستگان مسکن
تلویزیون فضای مجازی سینمای ایران صدا و سیما سینما دفاع مقدس سریال دعای عرفه جواد عزتی سازمان صدا و سیما موسیقی بازیگر
فناوری
رژیم صهیونیستی روسیه غزه جنگ غزه اسرائیل آمریکا اوکراین حزب الله لبنان لبنان عراق حماس علی باقری کنی
فوتبال پرسپولیس یورو 2024 استقلال تیم ملی آلمان آلمان فدراسیون فوتبال لیگ برتر باشگاه پرسپولیس جواد نکونام تیم ملی فوتبال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی ایلان ماسک گوگل ناسا سرطان سامسونگ اپل تسلا مایکروسافت خودرو چینی
کاهش وزن قهوه سنگ کلیه فشار خون پیری دیابت گرمازدگی زوال عقل