پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سر بر گریبان درست صوفی اسرار را


سر بر گریبان درست صوفی اسرار را    تا چه برآرد ز غیب عاقبت کار را
می که به خم حقست راز دلش مطلق‌ست    لیک بر او هم دق‌ست عاشق بیدار را
آب چو خاکی بده باد در آتش شده    عشق به هم برزده خیمه این چار را
عشق که چادرکشان در پی آن سرخوشان    بر فلک بی‌نشان نور دهد نار را
حلقه این در مزن لاف قلندر مزن    مرغ نه‌ای پر مزن قیر مگو قار را
حرف مرا گوش کن باده جان نوش کن    بیخود و بی‌هوش کن خاطر هشیار را
پیش ز نفی وجود خانه خمار بود    قبله خود ساز زود آن در و دیوار را
مست شود نیک مست از می جام الست    پر کن از می پرست خانه خمار را
داد خداوند دین شمس حق‌ست این ببین    ای شده تبریز چین آن رخ گلنار را


همچنین مشاهده کنید